امروز دوم آبان ماه 1396، هشتاد و نهمین زاد روز آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی است؛ نام او اگرچه با انقلاب اسلامی ایران پیوند خورده است، اما افق اندیشههای وی را باید بسیار ژرفتر و گسترده تر نگریست. شناخت از ابعاد مختلف اندیشه اسلامی، آشنایی با مکاتب فکری و فلسفی غرب، تلاش برای نوعی نظام سازی اجتماعی و تجربیات مدیریتی، برخی از ویژگیهای برجسته او بود. به هر روی اگر چه برخی ابعاد نظری و عملی اندیشه دکتر بهشتی مورد واکاوی پژوهشگران قرار گرفته است، اما اندیشه ایشان همچنان قابلیتهای فراوانی برای تأمل دارد که به همین مناسبت بر آن شدیم تا در سلسله مطالب کوتاهی به برخی از این وجوه از جمله نظریه امت و امامت، آزادی، عدالت، نگرش تشکیلاتی و برخی دیدگاه های اقتصادی بپردازیم.
نظریه امت و امامت
تبیین های گوناگونی را که پیرامون نظام سیاسی در اسلام ارائه شده است را از منظرهای متفاوتی میتوان مورد بررسی قرار داد. هر متفکری که به بحث در موضوع اخیر پرداخته است، وجوه خاصی را مورد توجه قرار داده که منبع، ساختار و نحوه اعمال قدرت در جوامع اسلامی از جمله مهمترین این وجوه بوده است. بنابراین می توان از رهبری و حکومت در جامعه اسلامی به عنوان یکی از موضوعات اساسی مورد بحث متفکران مسلمان نام برد. فارغ از افتراقات موجود در میان نگرش های گوناگون، به نظر می رسد این نظریات در نقطه آغاز و پایان مباحث خود، واجد اشتراکاتی هستند. تحت این شرایط عموم این نظریات، بررسیهای خود را از نسبت دیدگاه خود با الگوی آرمانی اسلام پیرامون رهبری جامعه آغاز می کند و در انتها نیز به ارزیابی نظریه خود در نسبت با این الگوی آرمانی می پردازند. از سوی دیگر و با توجه به این نکته که الگوی آرمانی رهبری جامعه در اندیشه شیعه بر محور امامت و در اندیشه اهل سنت بر محور خلافت می چرخد، اندیشمندان گوناگون نظریات خود را متناسب با الگوی آرمانی امامـت یا خلافت صورتبندی می نمایند(میراحمدی و دیگران، 1389: ص170-169).
پس از بررسی چگونگی حکومت در جامعه اسلامی و مفردات آن از جمله شرایط، نحوه انتخاب و مشروعیت حاکمان در میان اندیشمندان و نظریه پردازان مسلمان شایع بوده است و این بررسی ها عموماً از بحث پیرامون نبوت، خاتمیت و نحوه انتقال قدرت پس از پیامبر اسلام(ص) آغاز می شود و متناسب با اقتضائات روش شناسانه و دین شناسانه ادامه مییابد.
متفکران و نظریه پردازان شیعه نیز متناسب با بحث اخیر و در ارتباط با الگوی آرمانی امامت به طرح مباحث خود پرداختهاند. به اعتقاد یکی از نویسندگان هیچ اندیشه سیاسی در ادبیات شیعه را نمیتوان یافت که عزیمت گاه آن نظریه امامت و تداوم آن در دوران غیبت نباشد(فیرحی، 1394، ج2: ص343). پس بدیهی خواهد بود که مباحث دکتر بهشتی نیز از چنین زاویه ای طرح شود.
دکتر بهشتی در گفتاری که در مجموعه «ولایت، رهبری و روحانیت» گردآوری شده است، ضمن تفکیک فقاهت فقیه از ولایت فقیه، به بررسی موضوع امامت و رهبری می پردازد(بهشتی، ولایت، رهبری و روحانیت: صص185-177). وی به سیاق بسیاری از مباحث خود، ابتدا با ذکر مثالی بر لزوم مدیریت در جامعه تأکید می کند و وجود امام و رهبر را برای یک جامعه ضروری می شمارد. از دیدگاه دکتر بهشتی اجتماعی که متشکل از افراد گوناگون با سلایق و علایق متفاوت است، نیازمند رهبر یا رهبرانی است که فرآیند اتخاذ تصمیم و اجرای آن را بر عهده بگیرند، زیرا هر کار جمعی نیازمند وجود مقام مسئول است. بنابراین ایشان بحث خود را ابتدا با رویکردی عقلانی و بروندینی آغاز میکند و سپس به بیان ادله درون دینی می پردازد. چنین رویکردی را می توان به عنوان نوعی روش در آثار دکتر بهشتی مورد توجه قرار داد. زیرا ایشان در بسیاری از مباحث دیگر خود نیز از چنین رویکردی استفاده می کند. وی سپس با تأکید بر اشتراک دیدگاه تقریباً تمامی مسلمانان در موضوع لزوم وجود رهبری در اجتماع، اختلاف دیدگاه در مدیریت جامعه را به دوران پس از پیامبر(ص) مربوط می داند.
آقای بهشتی در بحث از نوع نظام حاکم بر جامعه، در بیانهای متعددی نظام مورد نظر خود را با نام «امت و امامت» معرفی می کند و خاستگاه این نظام را همان الگوی آرمانی امامت می داند. ایشان در تبیین مبانی اصول قانون اساسی میگوید: "نظام سیاسى اجتماعى جمهورى اسلامى، نظام امت و امامت است و حق این است که با هیچیک از این عناوینى که در کتابهاى حقوق سیاسى یا حقوق اساسى آمده قابل تطبیق نیست.
ما فکر میکنیم عنوان نظام ما باید نظام امت و امامت باشد. منتها در اثناى انقلاب، چون این عنوان هنوز براى توده مردم روشن نبود، به عنوان شعار اول «حکومت اسلامى» انتخاب شد که بسیار هم خوب و گویا بود و سپس وقتى معلوم شد این نظام حکومتى رئیس جمهور هم دارد آنوقت گفته شد «جمهورى اسلامى». ولى نام راستین و کامل این نظام، نظام امت و امامت است"(بهشتی، مبانی نظری قانون اساسی: ص39). همانطور که در عنوان نظام مورد اشاره دکتر بهشتی مشخص است، این نظام از دو عنصر «امت» و «امام» تشکیل شده است. علاوه بر ارتباط متقابل این دو، هرکدام از این عناصر واجد ویژگیهایی هستند که آنها را از سایر مفاهیم یا تعابیر مشابه تمییز میدهد. در ادامه هرکدام از این عناصر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
امت
یکی از عناصر اصلی نظریه دکتر بهشتی، «امت» است. به نظر میرسد ایشان در کاربرد این تعبیر هدف خاصی را دنبال میکردند و بعدها در اقامه دلایل خود پیرامون رهبری جامعه، از این مفهوم بهره میجوید. از دیدگاه ایشان امت یک خاستگاه دارد و یک جهتگیری. به عبارت دیگر دکتر بهشتی معتقد است امت در یک نظام امت و امامت، در شرایطی شکل میگیرد و سوگیری خاصی را نیز به دنبال دارد.
دکتر بهشتی با تفکیک میان «ناس» و «امت» در بیان خاستگاه امت، آن را با عقیده گره میزند و معتقد است اشتراک در اعتقاد به اسلام است که یک امت را شکل میدهد: "امت غیر از ناس است.
اسلام در خدمت همه ناس است؛ صلاح همه را میخواهد، نه فقط صلاح مسلمانان را. نظام اسلامى به سعادت کل بشر میاندیشد، ولی در میان ناس و کل بشر، آنها که بر پایه اعتقاد به اسلام و التزام به اسلام یک مجموعه به وجود میآورند، میشوند امت"(همان: ص40). عبارات فوق نکات مهمی از برداشت دکتر بهشتی را پیرامون مفهوم امت میرساند.
ابتدا اینکه از دیدگاه ایشان خاستگاه امت، اشتراکات جغرافیایی، زبانی و... نیست، بلکه این وحدت در عقیده است که امت را شکل میدهد. بنابراین این دیدگاه آشکارا اصالت اشتراک در عقیده را میپذیرد و آن را عامل تمایز ناس و امت میداند: "بر اساس کتاب و سنت، تمام نظر مکتب به عامه مردم است و در میان عامه مردم آنها که بر محـور این مکتب جمع مىشوند و شکل مىگیرند از تقدم و اولویت خاص برخوردارند. آنها میشوند امت"(همان، ص40). البته این به معنای مخالفت ایشان با مفاهیمی نظیر حاکمیت ملی نیست و در مباحث آینده دیدگاه ایشان در این زمینه بیشتر تشریح خواهد شد.
علاوه بر نکته پیش گفته، به نظر میرسد دکتر بهشتی جهتگیری خاصی را نیز برای امت درنظر داشته است. از دیدگاه ایشان هنگامی که گروهی از افراد بر مبنای عقاید مشترک گردهم آمده و امت را تشکیل میدهند، این عقیده مشترک خطوط کلی حرکت آنها را نیز ترسیم مینماید. پس چنین انتخابی مسئولیتهایی را نیز به دنبال دارد. آقای بهشتی از این زاویه وارد بحث امامت میشود و به عبارت دیگر از چنین منظری از لزوم امامت سخن میگوید.
ایشان پس از تشریح مفهوم امت، در بیان جهت دهی خاص آن توسط امامت بیان میکند: "یک وقت مکتبى میگوید امت، بدون اینکه به آن جهت بدهد که عمل کند. اسلام میخواهد خطوط کلى و اصلی سعادت را نشان دهد(همان: ص40). فقره اخیر نیز آشکارا جهتگیری امت در نظام امت و امامت را نشان میدهد. بنابراین امت پس از شکل گیری، به سمت اهداف منبعث از عقاید مشترکِ پذیرفته شده حرکت می کند و دارای حرکت کاتورهای نیست.
امام
دومین جزء از نظریه امت و امامت دکتر بهشتی، امام است. بر اساس سنت فکری شیعه، دکتر بهشتی امامت را از دوران حضور امام معصوم رهگیری میکند و تداوم آن را در دوران غیبت میداند. وی با تفکیک دوران حضور و غیبت امام بیان میکند: "در نظام اجتماعی اسلام حکومت به یکی از سه صورت زیر بر سر کار میآید:
1- انتصاب از طرف خدا، که خود به خود با قبول خلق همراه است.
2- انتصاب از جانب پیغمبر که باز خود به خود با قبول امت همراه است.
3- انتصاب یا به عبارت دیگر انتخاب از طرف مردم مسلمان"(بهشتی، شناخت اسلام: ص442).
فقره فوق دیدگاه دکتر بهشتی را به تمامی نشان میدهد. عبارت «مردم مسلمان» بیان دیگری از مفهوم امت است و حق انتخاب حاکم به آنها سپرده شده است و شاید بتوان برجستهترین ویژگی عنصر امام و رهبری جامعه را انتخابی بودن آن دانست. دکتر بهشتی در بیانهای متعددی چنین وجهی را مورد تأکید قرار میدهد: "بر طبق مبانی اسلامی، در عصر ما حکومت، زمام دار و حاکم صرفاً باید سِمت و قدرت خویش را از آراء مردم بگیرد. کسی حق دارد زمامدار مردم باشد که برگزیده مردم یا لااقل پذیرفته مردم و مورد حمایت مردم باشد. هیچ کس حق ندارد بر طبق مبانی اسلام، ولایت، قدرت و زمامداری خودش را بر مردم تحمیل کند؛ بر خلاف رضایت آنها و بر خلاف پذیرش و حمایت آنها و بر خلاف انتخاب آنها"(بهشتی، مبانی نظری قانون اساسی: ص15). عبارات اخیر نیز به وضوح چنین رابطهای را در اندیشه دکتر بهشتی به نمایش میگذارد. بنابراین ایشان علاوه بر اینکه امت را شدنی آگاهانه و آزادانه می داند، تحقق امامت را نیز منوط به پذیرش مردم می بیند و هیچگونه اجبار و تحمیلی را برنمیتابد.
دکتر بهشتی علاوه بر ارائه تبیین مردم سالارانه از رأس حکومت در جامعه اسلامی، چنین رویکردی را به سایر ارکان جامعه نیز تسری میدهد و از چنین منظری به مسئولیتهای امت تأکید مینماید. به اعتقاد دکتر بهشتی تمامی مناصب و سمتهای اجتماعی باید واجد چنین وجه مردم سالارانهای باشند و لازمه تحقق چنین وجهی، مشارکت آگاهانه و آزادانه تمامی افراد جامعه است (همان: ص19). یکی از نویسندگان با بررسی مشروح مذاکرات قانون اساسی و مباحث مفصل ارائه شده میان اعضاء در دو جلسه متوالی پیرامون تصویب اصل 56 قانون اساسی در مورد حاکمیت ملی، به درستی تصویب این اصل را مرهون تلاشها و مباحثات دکتر بهشتی میداند(فیرحی، 1394: صص366-359).
از دیدگاه آقای بهشتی اگرچه هیچ کس جز خداوند دارای حق حاکمیت بر انسانها نمیباشد، اما وی انسان را بر این حق خود حاکم آفریده است. بنابراین ایشان به صراحت، نه تنها فعلیت یافتن حکومت در یک جامعه را منوط به پذیرش مردم میداند، بلکه شرط تمامیت و شأنیت ولایت بر جامعه را نیز آرای عمومی میداند(مشروح مذاکرات قانون اساسی، ج1: ص523). دکتر بهشتی همچنین پس از ارائه توضیحاتی پیرامون محیط اجتماعی مورد نظر اسلام و بیان برخی ویژگیهای آن، لازمه دستیابی به چنین محیطی را پذیرش تکثر میداند: "در جامعه باید مدیریتی به وجود بیاید که در عین نظام داشتن، همبستگی داشتن، سلسله مراتب داشتن، انضباط داشتن، در آن سانترالیسم و مرکزیت به حداقل برسد"(بهشتی، مبانی نظری قانون اساسی: صص66-65). پس در حکمرانی مورد نظر دکتر بهشتی، مرکزگرایی و تمرکز قدرت جایی ندارد.
در مجموع تبیین دکتر بهشتی از نظام امت و امامت، دارای یک ویژگی مهم میباشد که در برخی از تحلیلها مورد غفلت قرار میگیرد و آن شکل گیری ارادی و همراه با آزادی امت است. از دیدگاه ایشان، شکلگیری نظام امت و امامت، فرآیندی مرحله ای میباشد. به عبارت دیگر ابتدا باید گروهی از افراد بر اساس اصل وحدت در عقیده، امتی را تشکیل دهند و سپس امامی را آگاهانه و آزادانه انتخاب کنند و در این نقطه است که مسئولیت های متقابل امت و امام شکل میگیرد. در اندیشه سیاسی دکتر بهشتی، تشکیل امت برخلاف برخی اجتماعات دیگر نظیر ملیت، ارادی میباشد. بنابراین بر اساس این نظریه تا زمانی که گروهی از افراد آزادانه و آگاهانه مجموعهای از عقاید را نپذیرند، چنین نظامی شکل نمیگیرد. آقای بهشتی در بیان ویژگیهای جامعه اسلامی بیان میکند: "جامعه اسلامی جامعهای است ارادی، نه اتفاقی؛ یعنی جامعهای است که به اراده انسانها، بر اساس شناخت و انتخاب راه و هدف معین برای زندگی به وجود میآید. ثانیاً جامعهای است که در همه نظامات و قوانین آن هم به فرد انسان و نقش نسبی اراده و انتخابگری آگاهانه او توجه شده، هم به نظام اجتماعی و شرایط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی محیط و نقش نسبی اجتناب ناپذیر آن در ساختن و شکل دادن به فرد"(بهشتی، شناخت اسلام: ص402).
همانطور که در دیاگرام بالا مشخص است، میتوان سنگ بنای نظام سیاسی مورد نظر دکتر بهشتی را امت دانست. تحت این شرایط انتخاب آزادانه و آگاهانه، نه تنها در مرحله شکلگیری امام، بلکه در مرحله شکلگیری امت نیز وجود دارد و اساساً مهمترین انتخاب گروهی از افراد را میتوان چنین انتخابی دانست. زیرا چنین انتخابی هست که الزاماتی را برای انتخابهای بعدی تعیین میکند. این دیدگاه دکتر بهشتی تبیینی مردم سالارانه از شکلگیری حکومت در اندیشه سیاسی اسلام به دست میدهد.
بنابراین به اعتقاد نگارنده، نقطه تمرکز نظریه شهید بهشتی «امت» است و وی از چنین رهگذری به تبیین امام جامعه و سپس نظام امت و امامت میپردازد. در حالی که در بیشتر نظریههای سیاسی که خاستگاه دینی دارند، بیشتر بحثها پیرامون رهبری جامعه است و اگر از آزادی سخنی به میان میآید، آزادی انتخاب رهبران مورد نظر است، دکتر بهشتی از آزادی تشکیل امت نیز سخن میگوید و نقطه کانونی مباحث خود را حول چنین مفهومی صورتبندی مینماید.
پس بحث ایشان از یک مرحله قبلتر از مباحث بسیاری از نظریهپردازان آغاز میشود. آقای بهشتی شرایطی را متصور هستند که پیش از شکلگیری امت است و حال باید برخی تبیینهای شناختی صورت پذیرد. بنابراین میتوان رویکردهای فرهنگی و تبلیغاتی را مورد نظر آقای بهشتی دانست. آقای بهشتی در بیان زیربنای نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی ایران، زیربنای اول این نظام را چنین پذیرشی از جانب مردم میداند: "نظام جدید اجتماعى ایران نظامى است اسلامى، ولى نظامى است که مردم با انتخاب و اختیار و گزینش خودشان آن را انتخاب کردهاند"(بهشتی، مبانی نظری قانون اساسی: صص64-63). پس در جامعهای که بافتار و ساختار مذهبی دارد و اکثریت مردم، راه و مسلک خاصی را پذیرفتهاند، شکل حکمرانی نیز باید از این سرچشمه منبعث شود. در نتیجه نمیتوان در ساختارها یا قوانین حکومتی به پایهها و ریشههای بنیادینِ پذیرفتهشده توسط امت، وفادار نماند.
یکی دیگر از نکات بنیادین نظریه امت و امامت، تأکید بر اصل «شناخت» پیش از «پذیرش» است. در حالی که عموم نظریات حکمرانی در نظام اندیشه غرب، نحوه انتخاب حاکمان را به آرای عمومی، بدون هیچ قید و شرطی میسپارد و در مقام عمل نیز طبیعتاً عنصر تبلیغات و مبارزات سیاسی و حزبی، نقش پررنگی خواهد داشت، اما نظریه امت و امامت، شناخت آگاهانه را پیش از پذیرش مطرح میکند. چنین مبنایی را آقای بهشتی بارها مورد تأکید قرار داده است: "کسی نمیتواند تحت عنوان فقیه عادل با تقوا، آگاه به زمان و شجاع، خودش را بر مردم تحمیل کند، این مردم هستند که باید او را به این صفات شناخته باشند و پذیرفته باشند"(مشروح مذاکرات قانون اساسی، ج1: ص378).
این عبارات علاوه بر اینکه بر لزوم پذیرش حاکمان جامعه از سوی مردم تأکید دارد، پیش از پذیرش، بر شناخت تأکید میکند و آن را مقدم میداند. دکتر بهشتی در بیانی صریحتر میگوید: "رابطه امت و امامت در عصر ما یک رابطه مشخص است. دقت بفرمایید! شناختن آگاهانه و پذیرفتن نه تعیین و نه تحمیل"(بهشتی، مبانی نظری قانون اساسی: ص40). در این بیان نیز ایشان علاوه بر اینکه تحمیل را مردود میشمارد، شناخت را مقدم بر پذیرش میداند.
در قسمت بعد به موضوع آزادی در اندیشه سیاسی دکتر بهشتی پرداخته خواهد شد.
*کارشناس ارشد علوم سیاسی
انتهای پیام/