الگوی ارتباطی آتش به اختیار فرهنگی
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، قضیه: - تاریخ انقلاب اسلامی، نشان میدهد که کار فرهنگی به سبک برادرانه و بسیجی، در قلب فتوحات انقلاب اسلامی قرار داشته و اغراق نیست گفتن این که هر چه انقلاب اسلامی دستاورد شاخص داشته است، از کنار این «کار فرهنگی برادرانه و بسیجی» بوده است. - وقتی فرهنگ کثرت گرا که نه بر رفاقت و برادری، بلکه بر رقابت و ستیز بنا شده بود، و حتی مشحون از خصومت تصنعی و تقلیدی برادران اصلاح طلب بود که سخت شیفته الگوی غربی کارل پوپر و رابرت دال بودند، در نیمه دهه 1370 متداول گشت؛ وقتی این شمایل کثرت گرا با فرهنگ تندزبان روزنامه نگاری در آمیخت، رفته رفته زمینههای کار فرهنگی برادرانه و بسیجی کم رنگ شد، و جای آن را یک سیاست و سپس جامعه کثرت گرا گرفت.
- امروز، هر چند که مدتهاست بر همه معلوم شده است که سیاست کثرت گرا و روزنامه نگارانه که سراسر ستیز و منفی بافی بود، در اثر یک خطای تئوریک و اشتباه فاحش فلسفی رقم خورد، ولی آثار اجتماعی آن همچنان پا بر جاست و خود را با منازعات تند و بی ملاحظه در تلگرام و سایر فضاهای فارغ از «شرم حضور» یا فضای به اصطلاح «مجازی» نشان میدهد. ما از فلسفه و سیاست کثرت گرا خلاص شدیم، ولی هنوز ته نشستهای اجتماعی فرهنگ کثرت گرا و روزنامه نگارانه، جلوی هر نوع کار فرهنگی برادرانه را گرفته است. از این زاویه، صدور فتوای «آتش به اختیار فرهنگی»، معنا و خصلت تازهای مییابد؛ این که برای زدودن آثار این فرهنگ روزنامه نگارانه که در فضای مجازی تشدید هم شده و در آن عداوتها جای برادریها را گرفته است، باید قدمی برداشت.
* جعبه آچار کار فرهنگی:
- هر نوع کار فرهنگی، باید معطوف به مدیریت ارزشها باشد، و این کار هم برای خود قواعدی دارد. مهارت در مراعات ارزشها، ابزار اصلی کار فرهنگی هستند، و باید ضمن آن که درک میگردند و به رسمیت شناخته میشوند، به مثابه ابزاری برای همدلی و خدمت رسانی به هدف نشو و نمای فرهنگی به کار گرفته شوند. این، اصل مطلب است. یک فعال فرهنگی باید با درک این ارزشهای پایه، و با مهارت یافتن در مراعات آنها نقش تسهیل گر در بسیج و در صحنه نگه داشتن مردم داشته باشد.
- جاناتان هیت، استیو هیتلین، شالوم شوارتز، کوین پینکستن، استیون وایزلی، و اندرو مایلز، در جریان زنجیرهای از پژوهشهای میان رشتهای، در میان قلمرو فلسفه و انسان شناسی و روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی اخلاق، کوشیدهاند تا فهرستی از عوامل عاطفی پشت قضاوتهای اخلاقی عامه مردم به دست آورند؛ (1) ارزش پیروی از اصول، (2) ارزش استقلال، (3) ارزش سنت، (4) ارزش خیرخواهی، (5) ارزش پیشرفت، (6) ارزش توان انطباق با شرایط، (7) لذت، (8) ارزش امنیت، (9) ارزش انگیزه داشتن و (10) ارزش قدرت داشتن. این 10 تا، ارزشهای اصلی هستند که عامه مردم را به تحرک وا میدارند. خب؛ این دستاورد مهمی است.
- البته آموزش و تفکر یا زمینههای محلی، تأثیر انکارناپذیری بر وزن هر یک از این ارزشها دارند، ولی 10 ارزش پایه، همینها هستند و هر نوع تربیت و تأملی باید به این ارزشهای پایه تعبیر شوند. مثلاً تحقیقی در سال 2014 توسط میلز در یک مقیاس تجربی محدود انجام شده و نشان میدهد که عموماً قضاوتهای زنان بر خیرخواهی و استقلال متکی است، ولی مردان بر قدرت و پیشرفت علاقه نشان میدهند. صرف نظر از صحت و سقم این وزن دهیها، مشابه این تفاوتها را میتوان در مقاطع سنی و قومی و اقلیمی و ... پیدا کرد، و پیدا کردن این تمایزهای معنادار، کلید دوم هر کار فرهنگی موفق است. از همین جا میتوان نتیجه گرفت که فعال فرهنگی باید تصور از خود را به عنوان رهبر فکری تغییر دهد، و بیشتر خود را به عنوان تسهیل کننده تعبیر کند. میراث طولانی و موفق کار فرهنگی بسیجی که هنوز در کشور ما پر ثمر و موفق است، مبتنی بر همین روحیه تسهیل کنندگی و برادری است، که اکنون با این دستاورد مهم علمی در زمینه عوامل عاطفی عام، میتواند کارآمدتر هم بشود. فعال فرهنگی با حضور پیوسته در کف میدان از این گرایشهای عاطفی جهت نزدیک شدن به تعالی استفاده میکند.
- مرتبط با همین بحث دستاوردهای شوادر و فیسک در زمینه مطالعات انسان شناسی اخلاق است. ملهم از دریافتهای آنها، در تمام جوامع، و حتی جوامع مدرن امروزی که گمان میرفت افسون زدوده شدهاند، مقدس بودن خدا، روح، و قلب، یک قاعده است که اصولاً مراعات میشود، و حتی «نیچه گرا»ترین و نهیلیستترین افراد هم نمیتوانند به نحو پایدار و طولانی این حیطههای مقدس را هتک کنند. اینها ارزشهای بنیادینتری هستند که ارزش هویت فردی و جمعی، اهمیت خانواده و ارزش خلوص و راستی از آنها سرچشمه میگیرد و به تبع، این ارزشها هم نمیتوانند به طور پایدار در مقیاسهای فردی و اجتماعی زیر پا گذاشته شوند. این ارزشها ثابت هستند و تنها از نوعی به نوع دیگر تأویل میشوند.
- آنچه در مورد الهامات طرح ریچارد شواردر و جان فیسک جالب است، این است که این ارزشهای پایه میتوانند به عنوان مدلهای مبنایی ارتباطی توسط فعالان فرهنگی مورد توجه قرار گیرد، و به تناوب در زمینه اشتراک جمعی افکار، و تکریم چهرهها و مراجع اجتماعی، ملاک عمل باشند. باید در مورد وسوسههای «روزگار نو» مقاومت کرد. اغلب ما دوست داریم تا شورش گرانه از برآمدن عصری نو سخن بگوییم، تا از ارائه توضیحی در مورد علل پدیدهها راحت و خلاص بمانیم، ولی، این بررسیها در مقیاس جوامع مختلف امروز (مقیاس درزمانی) و در مقیاس تاریخی (مقیاس هم زمانی) نشان میدهد که این ارزشهای پایه، به سهولت تغییر نمیکنند.
- جمع بندی مطلب: ارزش «نظریه بنیاد اخلاقی» جاناتان هیت که بیشترین نفوذ ممکن را در میان تحلیلگران جامعه شناسی اخلاق جلب کرده در همین نکته است؛ این که ارزشهای پایه جوامع امروز، نتیجه سازگاری دراز مدت انسان در مقیاس فردی و اجتماعی با مسائل محیطی است که همه انسانها، در سراسر جهان، در آن شریکاند. این ارزشها، حکم جعبه ابزار کار فرهنگی را دارند و هر فعال فرهنگی و اجتماعی باید اولاً خود، تبلور سطح متعادلی از این ارزشها باشد، و هم بکوشد تا با حضور در کف جامعه، این ارزشها را تسهیل کند. در جمع بندی مطلب، اگر بخواهیم از مجموع مطالعات صورت گرفته در زمینه جامعه شناسی اخلاق، فهرستی از این جعبه ابزار کار فرهنگی
جمع و جور کنیم به یک فهرست شانزده آچاره میرسیم، امید که به کار آید: (1) مقدس بودن خدا، (2) مقدس بودن روح، (3) ارزش پیروی از اصول، (4) ارزش قدرت داشتن، (5) ارزش مستقل بودن، (6) ارزش پیروی از سنتهای آزموده، (7) ارزش خیرخواهی، (8) ارزش پیشرفت، (9) ارزش توان انطباق با شرایط، (10) ارزش لذت متعادل، (11) ارزش امنیت، (12) ارزش انگیزه داشتن، (13) مقدس بودن قلب، (14) ارزش مهربانی و دلواپس هم نوع بودن، (15) ارزش عدالت، (16) ارزش وفاداری (توأم با اقتباسهای آزاد از جاناتان هیت و بویژه کوین مککافری).
منبع: رسالت
انتهای پیام/