دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
حسین کندری در گفت‌و‌گو تفصیلی با آنا؛

«شَنل» روایت خودخواهی آدم‌های بی‌نقاب/ قصه قهرمانی که مشکلات از او ضدقهرمان می‌سازد

حسین کندری؛ کارگردان فیلم سینمایی «شنل» با اشاره به اینکه در ساخت این فیلم سعی کرده نشان دهد منفعت هر آدمی برای خود او ارجح است، گفت: این فیلم روایتی از زندگی آدم‌هایی است که به خاطر خودخواهی، نقاب خوبی‌هایشان می‌افتد و مشکلات بُعد بدی آن‌ها را نشان می‌دهد.
کد خبر : 224566

حسین کندری؛ کارگردان سینما، این روزها فیلم سینمایی «شنل» را روی پرده سینماها دارد، فیلمی که در جشنواره سی و پنجم فجر اکران شد و مورد استقبال تعداد قابل توجهی از منتقدان و هنرمندان قرار گرفت. فیلمی با موضوع مهاجرت یک زن افغان که به خاطر ملیتش با چالش‌ها و مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کند و به هر طریقی برای آینده فرزند خود می‌جنگد.


«شنل» دومین اثر سینمایی حسین کندری بعد از «اینجا کسی نمی‌میرد» است که از 26 مهر ماه اکران عمومی خود را آغاز کرده است، به همین بهانه با کارگردان آن به گفت‌و‌گو پرداخته‌ایم.



*اولین سوالی که برای من به عنوان مخاطب به وجود می‌آید، این است که چطور می‌شود یک کارگردان مرد در سینمای ایران از غصه‌ها و دردهای یک زن حرف می‌زند، در حالیکه شما به عنوان یک آقا می‌‌توانستید خیلی از مسایل و مشکلات مردان جامعه را فیلم کنید. چه چیزی شما را قانع کرد تا درباره مشکلات زنان فیلم بسازید؟


همه ما از مسایل پیرامونمان الهام می‌گیریم. مسایلی که هم می‌توانند به صورت مفهومی در محتوای داستان قرار گیرند و هم به لحاظ سمعی و بصری مانند صداها و تصاویری که ما در زندگی تجربه می‌کنیم، در داستان نمود پیدا کنند. طبیعتا من از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم و مشکلات آن را می‌بینم تاثیر می‌گیرم و همه مسایل و مشکلات برایم سوال و دغدغه می‌شوند و دوست دارم راجع به آن‌ها صحبت کنم. فکر می‌کنم اصلی‌ترین موضوعی که اتفاق افتاد تا من درباره دردهای یک زن در جامعه فیلم بسازم همین بوده است و این داستان را از وسط همین جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم انتخاب کرده‌ام. این نقطه‌نگاهی درباره زن‌های جامعه است که خیلی‌ها با آن موافقن، خیلی‌ها مخالفن و یا خیلی‌ها رویکردهای فمنیستی نسبت به آن دارند اما رویکرد من تنها به عنوان یک نگاه جامع به مساله زنان بوده و قصدم نگاه مدافعانه نسبت به زن نبوده است.



*صحبت شما صحیح است، اما تماشای «شنل» این شبهه را در ذهن مخاطب به وجود می‌آورد که چرا باید چهره مردها خراب شود؟ آیا نگاه شما به مردها همان چیزی است که در فیلم می‌بینیم؟


خیر. لزوما این نیست که من چنین نگاه و تصوری نسبت به مردان جامعه‌ام دارم. رویکرد کاراکتر (طاهر) در فیلم به اینگونه بوده و این به معنای تعمیم دادن به همه مردهای جامعه نیست. از طرفی به حمایت صرف از زنان هم نپرداخته‌ام چنانچه کاراکتر زن هم در فیلم دروغ می‌گوید و پنهان‌کاری می‌کند و اینطور نیست که پاک و منزه باشد.


*درست است، (صحرا) هم در فیلم کارهای متفاوتی را انجام می‌دهد؛ اما اگر با دقت به او نگاه کنیم، به راحتی متوجه می‌شویم که در دفاع از دخترش (باران) تمام این کارها را می‌کند، در حالیکه نقش مرد در داستان به حدی ترسناک به تصویر کشیده شده که انگار دچار مریضی روانی است و در دفاع از کسی به این اشتباهات و رفتارها دست نمی‌زند و صرفا قصد آزار زن را دارد.


حرف شما را در مورد (صحرا) قبول دارم که برای دفاع و آینده دخترش تمام این کارها را می‌کند اما در مورد (طاهر) این حرف را قبول ندارم چرا که او هم مشکلات خودش را دارد از جمله مادر مریض او است و البته در کنار همه این‌ها نگاه من این است که همه ما در درون خودمان خصلت‌های خوب و بدی داریم و اگر فرصت برزو آن‌ها برایمان ایجاد شود قطعا خودمان را نشان می‌دهیم. برای ضدقهرمان داستان ما هم این فرصت ایجاد می‌شود و او خود را نشان می‌دهد. ذاتا آدم شروری نیست اما وقتی موقعیت شرارت برای او ایجاد می‌شود سواستفاده می‌کند. در این فیلم مرد و زن را جدا نمی‌کنم و قصد دفاع و حمایت از هیچ طرفی را ندارم.



*خیلی از حقوق زن‌های ایرانی هم در جامعه خودمان پایمال شده و می‌شود، خیلی‌ها با هویت ایرانی در همین جامعه زندگی می‌کنند که مورد ظلم قرار گرفته‌اند، چرا به دردهای زن‌های ایرانی نپرداختید و غصه‌های یک زن افغان را تصویر کردید؟


بهتر است از یک زاویه دیگر به این موضوع نگاه کنید، قبل از اینکه صحرا یک زن افغان مهاجر باشد زنی است که مشکلات زیادی را در زندگی تجربه کرده، از یک جایی به بعد مخاطب متوجه می‌شود که صحرا مادر ایرانی و پدر افغان دارد، چطور تا پیش از اینکه از ملیت او باخبر شود برایش دلسوزی می‌کند اما به محض اینکه می‌فهمد افغان است تمام حق‌ها را از او می‌گیرد! به هر حال صحرا هم یک زن است با تمام مشکلاتی که در جامعه می‌تواند گریبان او را بگیرد، مانند هر زن دیگری در هر جای دنیا. با این دید می‌توان گفت رویکرد ما هم جهان‌شمول است و برای همه آدم‌هایی که در این جامعه زندگی می‌کنند این مشکلات وجود دارد. از طرفی مهاجرت افغان‌ها یک مشکل قانونی است که از سال‌ها پیش وجود داشته که به واسطه صادر نشدن شناسنامه برای آن‌ها در حقیقت تمامی حق و حقوق شهروندیشان گرفته می‌شود که البته تا حدودی این مشکلات حل شدند.


*چرا در جریان داستان، برای اینکه به مخاطب تاکید کنید همه آدم‌ها در شرایطی که پای منفعت خودشان در میان است تغییر می‌کنند؛ اصرار داشتید؟


تمایل داشتم که بدی‌ها را نشان دهم و روی آن‌ها تاکید کنم. چنانچه در شرایطی که منفعت‌طلبی‌ها به (صحرا) فشار می‌آورد از او یک قهرمانی می‌سازم که برای دروغ‌هایش حق دارد. این بحث تنها برای جامعه ایران نیست بلکه کل انسان‌ها را شامل می‌شود، انسان‌هایی که خودخواهی و منافعشان در ارجحیت قرار دارد.


*اگر بخواهیم از دو زوایه به (صحرا) بنگریم، در نگاه اول او را یک شخصیت منفور می‌بینیم که برای بهبود شرایط خودش دروغ می‌گوید و پنهان‌کاری می‌کند اما در نگاه دوم به یک قهرمان می‌رسیم که برای زندگی آینده دخترش، خود را فنا می‌کند. کدام یک از این دو نگاه خط اصلی داستان شما بود؟


هر دو زاویه مدنظر بود. چرا که نگاه یک‌سویه به هیچ عنوان صحیح نیست و هر کدام از ما انسان‌ها شاید در معاشرت روزانه یک گونه‌ای از وجهه خود را نشان دهیم و در خلوت شکل دیگری! این شخصیت انسان است که هر کدام را حذف کند، تبدیل به یک فرد تک‌بعدی می‌شود. من و نویسنده هم سعی کردیم رفتار یک زن را هم در قبال جامعه و هم در قبال خانواده‌اش نشان دهیم.


*انتخاب باران کوثری از ابتدا نظر خود شما بود؟


خانم کوثری گزینه اصلی ما بود و در شرایطی که با فقر کمی بازیگر مواجه هستیم، وجود چنین بازیگرانی گوهر است و چون تعدادشان کم است پس همیشه جز گزینه‌های اصلی هر فیلمسازی محسوب می‌شوند.


*چرا عنوان «شنل» را برای فیلم انتخاب کردید؟


این عنوان براساس چند جنبه انتخاب شد. اگر از این بُعد ماجرا که طراح اصلی برند «شنل» زنی دارای چنین شخصیتی بوده که در میان جامعه‌ای مردسالار تلاش می‌کرده، صرف‌نظر کنیم به نکته کلی‌تری می‌رسیم که دلیل اصلی انتخاب اسم فیلم است. در سکانسی که (طاهر) بوی عطر (صحرا) را استشمام می‌کند و می‌پرسد (عطرت شنله؟) به نوعی هشداری برای شروع یک تجاوز بزرگ‌تر است که در صحنه‌های آخر با جمله (چرا دیگه عطر نمی‌زنی؟) تکرار می‌شود. من می‌خواستم این هشدار را در زیرمتن قصه عنوان کنم.


*حضور کمال تبریزی به عنوان مشاور کارگردان چقدر به شما کمک کرد و چقدر از نظرات او استفاده شد؟


حضور آقای تبریزی و بقیه دوستان، همواره لطفی بوده که شامل حال من شده، بودنشان و مشاوره‌هایی که به من می‌دادند، همواره به من کمک کرده است و من هم تمام تلاشم را کردم که به آن‌ها عمل کنم. از طرفی این عزیزان دست من را باز گذاشته بودند و هیچ تصمیمی را به من تحمیل نمی‌کردند و نظراتشان را به عنوان یک مشاور به من می‌دادند.



*از زمان اکران و فروش گیشه رضایت دارید؟


اگر بخواهم صادقانه بگویم، راضی نیستم. فصل اکران در پاییز فصل سختی است به خصوص در آبان ماه! فیلم‌های کمدی فصل تابستان را به خود اختصاص داده‌اند و در پاییز با انبوهی از فیلم‌های جدی و اجتماعی مواجه می‌شویم که تعداد سالن‌ها را برای هر فیلم کم و در مقابل رقابت را زیاد می‌کنند و این باعث می‌شود احساس رضایت نکنم و تا مادامی که بخواهیم تمامی فیلم‌های کمدی را تابستان و فیلم‌های جدی را نیمه دوم سال اکران کنیم با همین مشکل رو‌به‌رو خواهیم بود.


*کار بعدیتان چیست؟


هنوز کاری قطعی نشده است. چند قصه هست که روی آن‌ها کار می‌کنم اما هنوز به تصمیم‌گیری نرسیده‌ام. دوست ندارم در فضای تکراری کار کنم و به همین خاطر انتخابم سخت و محدود می‌شود.ش


گفت‌وگو از هدیه حدادی‌اصل



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب