برای ترویج کتابخوانی نیازی به سلبریتی نداریم
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، هدف برنامه «شابک» که از شبکه سوم سیما پخش میشود، پرداختن به موضوع کتاب و کتابخوانی است. این برنامه نگاهی جدید برای طرح این موضوع انتخاب کرده است. این برنامه سعی دارد با مردم همدل شود و دغدغه کتابخوانی را با مردم به اشتراک بگذارد. «شابک» کتاب را با نگاه مردم میبیند. به دنبال این نیست که سرانه مطالعه را بالا ببرد و با گرفتن ژستهای روشنفکری بگوید مردم کتاب بخوانید! یا کتاب خیلی خوب است؛ بلکه سعی دارد نیاز کتابخوانی را برآورده کند تا مردم خود به دنبال کتاب بروند؛ برای این کار هم راهکارهای مختلفی دارد. برای «شابک» فقط تهران و پایتخت مهم نیست، بلکه به همه ایران نگاه میکند. هر موضوعی که به کتاب مرتبط باشد در این برنامه مطرح میشود و برایش طرح خلاقانهای چیده شده است. این برنامه حدود دو سال است که در روزهای یکشنبه و سهشنبه قبل از خبر 22 از شبکه سوم سیما پخش میشود. برای اینکه از کم و کیف پخش این برنامه بدانیم به سراغ عوامل این برنامه رفتیم. رحیم صادقپور، تهیهکننده، محمدصادق علیزاده و رضا حسیننژاد اعضای اتاق فکر این برنامه برای صفحه «کتاب باز» این هفته میهمان ما بودهاند.
برای شروع بگویید هدف شما از تولید برنامه «شابک» چه بوده است؟
صادقپور: هدف ما از تولید برنامه «شابک»، معرفی کتابها و کمک به ترویج کتابخوانی بوده است. پایه فعالیتهای ما بیشتر روی ترویج کتابخوانی به صورت کاغذی است. در برنامه ما سعی شده است که حضور مردم پررنگ باشد. یعنی به جای اینکه از سلبریتیها استفاده کنیم، سعی کردهایم از خود مردم دعوت کنیم. «شابک» از جنس مردم برای مردم است.
این کار صمیمیت را بیشتر میکند. سعی کردهایم به این موضوع بپردازیم که مردم با چه مشکلاتی روبهرو هستند و برای رفع این مشکلات چه کارهایی باید انجام داد. بیشتر هم به سمت درددل درباره حوزه نشر رفتیم. حالا چه کسی که تولید میکند و ناشر است و چه کسی که در این زنجیره بههم پیوسته حضور دارد. اینها هستند که حرف میزنند. ما از خودمان حرفی نمیزنیم. همه محتوای برنامه توسط میهمان برنامه ما بیان میشود و ما فقط سوالکنندهایم. هر چیزی که میخواهیم از مردم میشنویم. وجه تمایز برنامه «شابک» این است که خود مردم با زنجیره نشر هستند که برای مردم حرف میزنند.
کمی بیشتر در مورد مردمی بودن «شابک» توضیح میدهید.
صادقپور: هر چیزی که از تلویزیون پخش میشود برای مردم است. منظورم این بود که ما گوینده نیستیم و ما نیستیم که رو به مردم حرف میزنیم. خود زنجیره تولید دارد مستقیم با مردم حرف میزند. منظور من از این بابت بود که زنجیره تولید با مردم و خود مردم است. گزارشهای ما همگی مردمی است. حتی با بچهها هم که حرف میزنیم میپرسیم چگونه میشود این مشکل را حل کرد.
در این فرآیند به راهحلهایی رسیدهایم یا با افرادی که در ارتباط بودیم مواردی را ذکر کردهاند که شاید در یک برنامه خیلی تخصصی در این زمینه که یک فرد مشخص کلیگویی میکند به ذهن نیاید. ما در این برنامه، حرف بچهها، نوجوانان، خانمهای خانهدار و هر کسی را، در هر صنفی، شنیدهایم و چرایی مشکلات را از آنها پرسیدهایم. بعضی دوستان راهحلهایی دارند که گاهی به ذهن خیلی از مسئولان و دغدغهمندان نرسیده است. وقتی میشنویم تازه متوجه میشویم چنین چیزی هم وجود دارد. ما از دل بچهها راهکار پیدا کردهایم. برای خود من هم جذاب بود؛ یکی از کسانی که با اکراه میگفت در پلیبکهایمان با بچهها ارتباط داشته باشیم، خود من بودم. فکر نمیکردیم که اینقدر بازخورد خوبی داشته باشد. بچهها پیشنهاداتی دادند که شاید بنده که در ارتباط با مشکلات کتاب، چیزی میدانم، به نظرم نیامده بود.
این اتفاق وجه تمایز «شابک» است. یعنی در حقیقت این مردم و زنجیره تولید هستند که با مردم حرف میزنند، وگرنه هرچه از تلویزیون پخش میشود برای مردم است. حالا شاید از سمت قشر خاصی باشد. با توجه به چیزهایی که از دوستانی که در برنامهها حضور دارند شنیدهایم، تقریبا برای همه جذاب بوده است.
صادق علیزاده: آفتی که برنامههای تلویزیونی با موضوع کتاب دارند این است که «تخصصی» هستند. تخصصی نه به این معنا که مثلا موضوعات تخصصی مثل فلسفه را بررسی کنند، به این معنا که فضای گفتوگوها و نوع ارتباط و نوع نسبتی که از مساله کتاب بازنمایی میکنند، به هر دلیل درست یا نادرستی و موجه یا غیرموجهی از فضای عادی زندگی مردم دور است.
مردم ما به هر دلیل درست یا نادرست، منطقی یا غیرمنطقی، موجه یا ناموجه، کتابخوان نیستند. آیا این لزوما خوب یا بد است؟ نه؛ انسان گرفتاریهای روزمره دارد. طبق هرم سلسله نیازهای مازلو، نیازهای طبیعی و زیستی، نیازهای اول هستند و کتاب شامل نیازهای انتزاعی میشود. کسی که صبح تا شب درگیر پرکردن چالههای مالی و اقتصادی خود است شاید تمکن مالی مناسبی برای خرید و مطالعه کتاب نداشته باشد یا به هر دلیلی، وضعیت خوبی برای مطالعه کتاب ندارد.
اینکه ما بیاییم از این فضا دور شویم و کتاب بماهو کتاب و نشر بماهو نشر را تبدیل به مساله کنیم و بگوییم مخاطب بیا کتاب بخوان، تاثیری ندارد و مردم هم جذب آن نمیشوند. علاقهمند شدن به مطالعه از جایی شروع میشود و انتهایش میشود کرم کتاب. نقطه شروع فرآیند کتابخوانی و علاقه به مطالعه کجاست؟ اینکه کتاب تبدیل به یک مساله در زندگی مردم، حتی کسی که کتابخوان نیست بشود. همانگونه که در رابطه با مسالهای که بین آقای قرائتی و آقای دوربینی پیش آمده است و مردم درباره آن اظهارنظر میکنند. این به آن معنا نیست که همه این افراد لزوما از 30 یا 40 سال پیش مشتری منبر آقای قرائتی بودهاند، بلکه این موضوع برای آنها تبدیل به مساله شده است. درباره کتاب هم میشود بسیاری از افراد کتابخوان نباشند و سالی یک بار هم کتاب نخوانند و نمایشگاه کتاب هم برای وقت بگذرانند بروند، ولی همین که درباره کتاب اظهارنظر کنند، جوک بگویند، نظر بدهند و این موضوع تبدیل به مساله شود؛ این نقطه اول است.
در «شابک» هم ما از ابتدا به این فکر نکردیم که چه کاری انجام دهیم تا مردم را کتابخوان کنیم و سرانه مطالعه به سقف بچسبد. اصلا چنین چیزی نبوده است. هیچ بشری را در هیچ جای دنیا نمیشود با یک برنامه تلویزیونی کتابخوان کرد، ولی میشود کتابخوانی را تبدیل به مساله او کرد. میشود از مسائل روزمره، موضوعاتی را انتخاب کرد و تلنگری به او زد و پلی به سمت کتاب زد.
این ایستگاه اول است. «شابک» همین است و قرار نیست از این جلوتر بیاییم. حالا میشود کارکردهای فردی و ثانویه دیگری برای آن هم تعریف کرد. در ارتباط با ناشر و مشکلات آنها، آشنایی با نویسنده ها، معرفی کتاب و... . همه اینها کارکردهای فردی است. کارکرد اصلی «شابک» همین بوده است که کتاب، برای مردم تبدیل به مساله شود.
«شابک» همین است قرار بود هسته اصلی این کار در همین حدتعریف شود. اینکه آقای صادقپور هم گفت جذاب است، این را من در اطراف خودم زیاد دیدهام. حالا نمیخواهم بگویم ما نمره قابلقبول میگیریم، آنقدر در تلویزیون برنامه با موضوع کتاب برای عموم مردم وجود داشته، که حالا یک برنامه که مقداری سعی کرده خوب باشد، دیده میشود. حالا ممکن است از 20، نمره ما 9 باشد. طرف اگر نویسنده هم باشد، تا یکحدی از برنامه رضایت دارد، چرا؟ چون ما به دنبال این بودهایم که از هر مساله روزمره، پلی به کتاب بزنیم.
آقا کتاب نمیخوانی؟ گران است. چرا گران است؟ شما روزی 30 هزار تومان فستفود میخوری حالا نمیخواهی 20 هزار کتاب بخری؟ نقطه مبدا این بحث، دوباره یک مساله روزمره است. این نقطه اصلی و هسته مرکزی ما بوده است.
در ادامه یکسری کارکردهای ثانویه مثل معرفی کتاب و معرفی نویسنده هم داریم که در آنجا هم باز سعی کردهایم مسائلی که بیشتر در اولویت مردم قرار دارد و عموم مردم با آن درگیر هستند را مطرح کنیم. مثلا در یک برنامه دکتر خدادادی که پزشک طب سنتی هستند و چندین کتاب هم تالیف کردهاند را دعوت کردیم که در ماه مبارک رمضان، نگاه طب سنتی به روزهداری را گفت و چند کتاب نیز معرفی کرد.
پربازخوردترین برنامه ما در یکسال اخیر همان برنامه بود. این نشان میدهد شما وقتی روی نقطه درستی دست بگذارید که نیاز مردم باشد، آنها هم به سمت شما میآیند. کتاب لزوما کالایی لوکس نیست که آدمی که عضو هیات علمی دانشگاه باشد در کتابخانهها به دنبال آن برود. یک مقدار باید از این توهم فرهیختگی پایینتر بیاییم. کتاب هم کالا و محصولی مثل سایر محصولات است. اگر احساس نیاز مخاطب را بیدار کردی، او هم به سراغ تو میآید. در «شابک» راجع به مهارتهای اجتماعی کتاب صحبت شده است. درباره روانشناسی خانواده و حوزه کودک و نوجوان، کتاب معرفی شده است. برای خود ما نیز جالب است که هر چقدر به این سمت میرویم، بازخوردها هم بیشتر میشود. کلی پیامک میفرستند که مطب دکتر خدادادی کجاست و کتاب او کجا منتشر شده است؟
ما برای معرفی کتاب به دنبال فلسفه سینایی یا ملاصدرا نرفتیم. آنها هم در جای خود محترم هستند. اما مخاطب ما، شهروندی است که از هشت صبح از خانه بیرون میرود و تا شب برای تامین نیازهای اولیه خودش میدود. این فرد، احتمالا با این وضعیت شبکههای مجازی مشکل مهارتهای ارتباطی و سواد رسانهای دارد. در این مورد با او صحبت میکنیم و این تبدیل به نیاز او میشود. وقتی تبدیل به نیاز شد، دنبال کتاب میآید.
همه چیزهایی که شما میگویید به سوژه گره میخورد. چطور این سوژه را انتخاب میکنید؟
صادق علیزاده: ما یک اتاق فکر داریم که تقریبا شاکله اصلی برنامه، آیتمها، نوع سوژهها و نوع سوالاتی که گزارشگر از مردم میپرسد در آنجا مشخص میشود. حتی احتمال اینکه مخاطب چه جوابی ممکن است بدهد هم در آن اتاق فکر پیشبینی میشود.
بخش زیادی هم همین اقتضائات فرم و اجراست که آقای صادقپور زحمت آن را میکشند. یک پارامتر ما نگاه به مناسبتها بوده است که الان آن خطکش مناسبتی به دلایلی کمرنگتر شده است. به هر حال هر آدمی در زندگی روزمرهاش مناسبتهایی دارد که برای او مهم است. افراد این اتاق فکر از آسمان که نیامدهاند، ما کسانی هستیم که مصرف رسانهایمان بالاتر از مردم است. فیدبکهایی که از زندگی مردم میگیریم خیلی کمکمان میکند. درواقع از یک طرف ذائقه و نیازمندی مخاطب را میشناسیم و از طرفی دیگر هم یک پایمان در کتاب است.
خیلی وقتها 10 سوژه برای هر برنامه مطرح میشود و مثلا سه تا را خط میزنیم و میگوییم این برای مردم مهم نیست؛ چهار تا خیلی مهم است. دو تای دیگر خیلی مهم نیست اما ارزش ضریب دادن به آن وجود دارد. یک سوژه هم در لابهلای کتابی که حالا زیاد ربطی به اینها ندارد معرفی میکنیم. این سوژهها از این اتاق فکر بیرون میآید و پیشنهاد میشود.
یکسری مسائل با اینکه شاید تخصصی باشد اما برای مردم هم ممکن است جالب باشد. مثلا داستان همین مترجمی که شاید در عرض یک ماه 15 کتاب ترجمه کرده است اما وجود خارجی ندارد یا همین دستفروشهای کتاب که خیلی از آنها کتابهایی دارند که کپی هستند. آیا تلاش کردهاید یک موضوعی را که مشکل ناشران است، با عامه مردم مطرح کنید؟
صادق علیزاده: موضوعات و سوژههای ما، مبتلابه عموم مردم هستند، ولی افرادی که به برنامه میآوریم، متخصص هستند. در گپی که با آنها زده میشود، او را از قله قاف و درجه فرهیختگی که برای خودش متصور است پایین میآوریم و میگوییم حالا که به دامنه آمده ای، به گونهای با این مخاطب حرف بزن که آنها متوجه بشوند.
یکسری از مشکلات تخصصی وجود دارند که در این برنامه جای طرح آنها نیست، چون مخاطب تخصصی خودش را میطلبد. ولی درددلهایی که عموم مردم، ناشرها و کتابفروشها دارند، اینجا مطرح میشوند. باز سعی ما این است که پلی بزنیم و یک ادبیات مشترک بین میهمانی که کار تخصصیاش در حوزه نشر است با یک مخاطب عامی که ممکن است سالی یکبار هم کتاب نخواند ایجاد کنیم.
بخشی از ادبیات مشترک با طرح یکسری مسائل که برای عموم مردم جذاب است برای ناشر به دست میآید. غلظت اینها بالاتر است. در کنار این، مسائلی که به مردم ربط پیدا کند و مردم سهمی در آن داشته باشند را مطرح میکنیم. ولی برخی مسائل تخصصی را اصلا نمیشود مطرح کرد.
صادقپور: البته ما بخشی به نام پانویس داریم که در آن بخش، سوال شما پاسخ خودش را میگیرد. در آنجا مشکلات و موضوعات تخصصیتر را بررسی میکنیم. در حقیقت بخشی است که بیشتر حالت درددل دارد اما در قالب «فان» و عامیانه مطرح میشود. هنرنمایی این بخش نیز با دوستان اتاق فکر است که البته کل زحمت پانویس را آقای علیزاده میکشد و با مهارت و تبحری که دارد آن را از آن حالت خیلی تخصصی به سطح جامعه میآورد و آن را مردمی میکند.
میهمانهای برنامه بر چه اساسی انتخاب میشوند؟ مناسبتی است یا نه؟
رضا غلامحسیننژاد: پروسه انتخاب میهمان و کتاب بر اساس نیازسنجیای است که در اتاق فکر انجام میشود. سعی ما این است که در طراحی فضایی که برای برنامه داریم، فرهنگسازی کنیم. این فرهنگسازی را از طریق سوالاتی که از میهمان پرسیده میشود یا نوع نگاهی که خود برنامه به کتاب دارد دنبال میکنیم.
مثلا در برنامه از میهمانها سوال میپرسیم که آیا در خانه کتابخانه دارند یا نه؟ برای بچههایشان کتاب میخوانند؟ کتاب هدیه میدهند یا نه؟ اینها باعث میشود که فرهنگسازی بشود و یک فرهنگی را به مخاطب القا کنیم. وقتی نیازسنجی شد، اتاق فکر میهمانها را بر اساس آن نیاز مخاطب دعوت میکند. بر اساس مردمشناسی و اینکه جمعیت جوانان، دانشجویان، هنرمندی که به شعر و داستان علاقه دارد به طرح چه مسالهای تمایل دارد، از روانشناسی که نیاز خانواده است تا حتی مسائلی مثل چاقی. یکی از کتابهایی که در برنامه معرفی کردیم درباره روشهای کاهش چربی خون بود. تا این حد هم ما وارد شدیم. مردم احساس نیاز کردند و خیلی هم استقبال خوبی شد. در همه حوزهها وارد شدهایم. البته اقتضائاتی هم داریم؛ مثلا یکی از میهمانهای برنامه ما، جانبازی بود که خاطراتش تبدیل به کتاب شده بود و دیدار حضرت آقا هم رفته بود. این اقتضا وجود داشت که به عنوان یک موضوع مبتلابه جامعه او به برنامه بیاید.
این سخنان شما که ما میخواهیم با عامه مردم ارتباط برقرار کنیم و مشکلات عامه مردم را بگوییم، سر جای خود، اما نکتهای که وجود دارد این است که وقتی برنامهای در تلویزیون پخش میشود، گاهی هم مردم دوست دارند که یک چیزی در برنامه آنها را جذب کند. درست است که بیان مشکلات آنان ممکن است آنها را جذب کند، اما همین که یک سلبریتی به عنوان میهمان به برنامه دعوت شود ممکن است جذابیت برنامه را بالا ببرد.
حسیننژاد: ما اصلا سراغ سلبریتیها و چهرههای معروف نرفتیم. البته شاید گاهی این اتفاق افتاده باشد اما سعی کردیم که سراغ آنها نرویم.
چرا این خطکشی وجود دارد؟
رضا غلامحسیننژاد: به خاطر اینکه برنامه به دنبال ویترین درست کردن نیست. داریم کار فرهنگی میکنیم دیگر. برنامههایی در صداوسیما وجود دارند که به دنبال ویترین درست کردن هستند، ولی سیاست ما ویترین درست کردن نیست. شما وقتی کار فرهنگی میکنید، به دنبال آرایش خاصی نیستید. به دنبال این هستید که به هدفتان برسید. ممکن است در مسیر، به یک آرایش و ویترین مختصر هم نیاز باشد. اما عموما وسیله است، هدف نیست. در خیلی از برنامهها، ویترین هدف برنامه است. اما هدف ما این نبود. ممکن است در مسیر به ویترین هم رسیدگی شود اما هدف نبوده است. در برنامه سلبریتی هم داشتیم، ولی هدف نبوده است.
میتواند کمک کند به برنامه که مردم جذب شوند.
رضا غلامحسیننژاد: بله، در حد نیاز خودمان دعوت کردهایم. سه چهار سلبریتی داشتهایم.
چه کسانی را دعوت کردهاید؟
رضا غلامحسیننژاد: سالار عقیلی، علی لهراسبی، عباس غزالی و مژده لواسانی میهمان ما بودهاند؛ ولی اینکه ما بخواهیم خلاء برنامه را با سلبریتی پر کنیم، اینگونه نبوده است. برنامه خودش رسانه است و ارتباطش را با مخاطب برقرار میکند. چون موضوع کتاب، موضوع خشکی است، هنر برنامه شابک باید اینگونه باشد که بتواند با مخاطب خود ارتباط نرمی برقرار کند. بهعنوان نمونه میتوانیم بخش «پانویس» را بگوییم. همچنین بخش نمایش معرفی کتاب که با یک برنامه طنر کتاب را معرفی میکنیم. میتوانیم به گزارشهای منوپاد اشاره کنیم که در فضایی منحصر به فردی که تاکنون فقط از سوی برنامه شابک انجام شده، کار شده است. اینها اختصاصیهای برنامه شابک بوده است که سعی کرده از این طریق با مخاطب ارتباط نرم برقرار کند، نه اینکه یکسری سلبریتی بیاورد که مخاطب جذب شود و بعد هم اصلا فراموش کند که قصه چه بوده است.
برای معرفی کتابها هم برنامه خاصی دارید؟
رضا غلامحسیننژاد: این نیز در همان اتاق فکری که آقای علیزاده گفت مشخص میشود.
صادقپور: بسته به نیاز دارد. با توجه به نیازی که برنامه دارد، معرفی کتاب ها متفاوت میشود.
منظور من این است که چه طیف کتابهایی معرفی میشود؟ آیا خطکشی خاصی دارید؟ کتابها ممیزی میشود؟
رضا غلامحسیننژاد: «شابک» به سراغ کتابی که مطرح بوده، نرفته است، بلکه کتاب را مطرح کرده است. مثلا کتاب «دختر شینا» که مطرح بوده است ما از مطرح بودن آن، سوءاستفاده نکردهایم و پیش از اینکه مطرح بشود آن را معرفی کردهایم. از این جنس کتابها زیاده بوده که معرفی کردهایم.
دقیقا همین را میخواهم بگویم. کتابهایی را معرفی میکنید که مطرح نبوده است. کتاب خوبی بوده اما دیده نشده است.
رضا غلامحسیننژاد: بله دقیقا. مثلا کتاب «دخیل عشق» که الان دارد مطرح میشود را ما سال گذشته در سومین یا چهارمین برنامهمان معرفی کردهایم. «سقای آب و ادب» هم همینطور.
صادقپور: درواقع دوستان ما در اتاق فکر یک رصد انجام میدهند و بسته به نیاز یا مناسبتی که وجود دارد، بهترینها را انتخاب و معرفی میکنند. ما مشکل تبلیغ داریم، اگر از دوستان ناشر هم سوال بپرسید، متوجه میشوید مشکل تبلیغ و معرفی کتاب دارند، چراکه بسیاری از کتابهای خوب مهجور ماندهاند. اتاق فکر ما با رصدی که انجام میدهد سعی میکند کتابهای خوبی را که خیلی در جامعه کمرنگ هستند، معرفی کند. در بعضی از موارد نیز ما بازخورد معرفی کتابها را دیدهایم. در حقیقت ما روندمان برای معرفی کتابها به این شکل است.
رضا غلامحسیننژاد: بسیاری از کتابهایی که شابک معرفی کرده، سه یا شش ماه بعد در جامعه مطرح شدهاند. به این دلیل که اتاق فکری که کتابها را پیشنهاد میدهد شناخت خوبی از بازار کتاب دارد، به همین دلیل کتابهایی که اتاق فکر پیشنهاد میدهد و در برنامه معرفی میشود معمولا چند ماه بعد، بازار را از آن خود میکند.
صادق علیزاده: ما در سطح اول مسائل مبتلابه عمومی مردم را مطرح میکنیم. الان موضوعات مبتلابه جامعه که در بازار کتاب پرمخاطبتر است کدام هستند؟ در حوزه دفاع مقدس است. در این حوزه هم روایتهای زنانه از دفاع مقدس است که پرفروش هستند. یک پله پایینتر بیاییم؛ رمانهایی که خیلی به آن معنا تخصصی و کلاسیک محسوب نمیشوند، مثل رمانهایی که «نیستان» منتشر میکند، ولی عامه خوان هستند.
رضا غلامحسیننژاد: اما در کل خیانت نکردهایم و کتاب خوب معرفی کردهایم.
تا به حال برنامهای داشتهاید که سانسور شده باشد؟
صادقپور: سانسوری نداشتهایم. هرچیزی که از اتاق فکر بیرون آمده، کار شده است. حالا شاید در چیدمان و زمان پخش جابهجا شده باشد.
سوژهای بوده که به آن فکر کرده باشید اما نتوانسته باشید به اجرا برسانید؟
صادق علیزاده: سوژههایی بوده که به آن فکر کردهایم ولی کار نکردهایم. اما دلیل آن، سانسور نبوده است. مثلا یک آیتم طنز را در ذهنمان طراحی کرده بودیم. به عنوان مثال در ذهن داشتیم که شبیه این افرادی که کنار اتوبان میوه و بلال میفروشند، یک وانت بگذاریم و کلی کتاب پشت آن بریزیم و یک دوربین مخفی هم بگذاریم و عکسالعمل مردم را ببینیم. این سوژه هنوز تهیه نشده است. خیلی به این موضوع فکر کردهایم اما نشد.
صادقپور: چون خارج از قواعد است. چون از نظر قوانین راهنمایی و رانندگی فروش هر چیزی در کنار اتوبان ممنوع است. ما سعی کردهایم کاری نکنیم که بدآموزی داشته باشد.
صادق علیزاده: یکسری سوژهها هم بوده که در شهر باید باشد و برای تصویربرداری باید از پلیس اماکن مجوز گرفته شود و کلی دوندگی دارد، مشکل است.
صادقپور: حتی در گزینه تاکسی، چون ما نمیتوانستیم تاکسی تهیه کنیم بهخاطر هزینههای عجیب و غریبی که میخواستند و هم اینکه امکان اینکه راننده هم بازیگر ما باشد وجود نداشت. پس تصمیم گرفتیم در یک ماشین معمولی باشد، اما از لحاظ راهنمایی و رانندگی بدآموزی دارد که یک ماشین شخصی مسافرکشی کند. بنابراین ما این گزینه را خودمان کنار گذاشتهایم، اما این به معنای سانسور نیست. ما سعی کردهایم کارهایمان بدآموزی نداشته باشد.
یک بخشی هم به اقتضائات اقتصادی برمیگردد. چون به ازای هر آیتمی که بیرون از استودیو باید اجرا شود، کرایه و حقالزحمه باید پرداخت شود. ما تیم تولید مستقر نداریم. باید تیم را ببریم، صدابردار، تجهیزات و دوربین را بیرون ببریم و همه اینها هزینه دارد. به همین خاطر آیتم طنز را به استودیو آوردهایم.
بسیاری از افراد هستند که در روستاهای مختلف، با هزینه خودشان کتاب تبلیغ میکنند. شما که کار را برای عامه مردم انجام میدهید، آیا به این فکر کردهاید که این افراد را هم معرفی کنید؟
رضا غلامحسیننژاد: ما برای تمام طول پروسه تولید و توزیع کتاب، از لحظهای که در ذهن نویسنده شکل میگیرد تا چاپ و بعد زمانی که به دست مردم میرسد، میهمان داشتهایم. درواقع ما نویسنده، شاعر، ناشر، پخشکننده، زوج مریوانی که عروسیشان را در کتابخانه گرفتهاند نیز به عنوان مهمان دعوت کردهایم.
صادق علیزاده: البته این دعوت، قبل از تقریظ رهبری بود. من در یکی از کانالها دیدم که این زوج عروسیشان را در کتابخانه گرفتهاند. بعد یک پانویس رفتیم و در آن زمان به یک باره دست نویس مقام معظم رهبری منتشر شد، گفتیم پس نگه داریم و خودشان را به برنامه دعوت کنیم.
رضا غلامحسیننژاد: ما کتابدار دعوت کردهایم، کسی که کتاب زیاد خوانده دعوت کردهایم و همه اقشاری که به نحوی درگیر کتاب هستند را به برنامه آوردهایم.
یکی از سوژههای ما فردی بود که در پیادهرو خیابان خیام کتاب میفروشد. ما میخواستیم به سراغ او برویم و آنجا برنامه را ضبط کنیم، اما به مجوز تصویربرداری نیاز داشتیم.
صادقپور: البته گزارش از کتابخانه فاطمهها در شهرستان هم داشتهایم. حضور ما در شهرستانها کمرنگتر بوده؛ این را قبول داریم. اما میهمانهایی را که دعوت کردهایم از شهرستان بودند. دوربین شابک شاید یکی دو بار از تهران خارج شد. مثلا در سطح استان قم و همین کتابخانه فاطمهها بوده است. اما میهمان از جاهای مختلف داشتهایم. دوربین ما مشهد و حتی سوریه هم رفته است و به بچهها کتاب داده است. البته این هنوز به روی آنتن نرفته است.
علیزاده: یک آیتمی داریم از چند کتابفروش که هر کدام برای یک شهر هستند. همایشی در قم برگزار شده بود و کتابفروشهای شهرهای مختلف جمع شده بودند و ما به آنجا رفتیم. حالا من چون نویسنده پانویس هم هستم، سوژههایی که وجود داشت، یک کتابخانه روستایی در تایباد، یکی دیگر هم یک کتابخانه مربوط به شهرک مهاجران افغانستانی سمنان، یک کتابخانه دیگر در کازرون و یک کتابخانه بانوان در زنجان بود.
حسیننژاد: هر چیزی که اسم کتاب داشته باشد، شابک روی آن کار کرده است.
نمایشگاه کتاب فرانکفورت هم رفتهاید؟
صادقپور: نه نرفتهایم، اما یکی از دوستان زحمت میکشد و آیتمهایی را از آنجا تهیه میکند.
صادق علیزاده: ما در دو نمایشگاه کتاب هم مستقر بودیم.آقای صادقپور هم میتوانند از بازخوردهای داخل خود سازمان صداوسیما بگویند.از زمانی که به زور به ما کنداکتور پخش دادند تا امسال، بازخوردهای خیلی خوبی در داخل سازمان داشتهایم.
صادقپور: سازمان که انصافا علاقه زیادی نشان داده است و همین الان هم که «شابک» را پخش میکند، استقبال زیادی از کار ما کرده است.
از ابتدا با استقبال همراه بوده است یا نه؟
صادقپور: شروع هر برنامهای، مثل یک هندوانه دربسته است. شما نمیدانید این برنامه چگونه جا میافتد؟ برای همه همینطور است. اما همین که برنامه جلو رفت، تماسهایی با روابط عمومی سازمان گرفته میشد، یا با خود گروه و شبکه میگرفتند، بازخوردها طوری بود که تلویزیون هم خیلی راغب شد که این برنامه بیشتر دیده شود. حتی همین الان هم چند شبکه هستند که دوست دارند بازپخش «شابک» را داشته باشند و ما هم سعی میکنیم که شرایط این کار مهیا شود. این اتفاقات، اتفاقات خوبی بوده است.
کمی هم از سوریه بگویید. برنامه «شابک» در سوریه چه کاری انجام داد؟
صادقپور: با توجه به اینکه مردم کشور سوریه درگیر جنگ هستند، نیازهای فرهنگی در آنجا خیلی بیشتر حس میشود.«شابک» اقدام به تهیه یکسری کتاب به زبان عربی برای کودکان و نوجوانان سوری کردو در چند شهر سوریه اقدام به پخش این کتابها کرد. بسته به ژانر کتاب ها و سن افرادی که کتابها به دستشان میرسید، واکنشهای مردم جالب بود. حتی به یاد دارم که در حرم حضرت رقیه(س)، وقتی که مجری برنامه کتاب را توزیع میکرد، یک بچه رفت و یک گوشه نشست و شروع کرد به ورق زدن کتاب. من فکر نمیکردم بنشیند و کتاب را ببیند. فکر کردم کتاب را گرفته و رفته است. بعد خواهر و برادر او نیز آمدند و کنارش نشستند. این برای من جذاب بود.
تا حالا پیش آمده که میهمانی را دعوت کنید و قبول نکند؟
صادق علیزاده: چون لبه تیغ سیاسی نیستم خیلی با این موضوع مواجه نشدهایم. اما بودند میهمانهایی که نیامدهاند. مثل قرار مصاحبه که شما زنگ میزنید و به هر دلیل جواب نمیدهند.
بهترین برنامه، بهترین میهمان و بهترین سوژه از نظر هر کدام از شما سه نفر چه بوده است؟
رضا غلامحسیننژاد: جواب سؤال شما این بیت است: در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است، برای چیدن گل، انتخاب لازم نیست.
صادقپور: خیلی سخت است ولی حس من این است که همه برنامههای ما، هر کدام در جای خود خیلی خوب هستند. حتما افت و خیز داشتهاند و میتوانستند در تولید، یا طراحی سوالات و یا شکل پردازش بهتر باشند. چون خروجی کار نهایتا از طرف من انجام میشود و دوستان زحمت تولید را میکشند، حتما ضعفهایی از طرف من بوده است و یک جاهایی هم اشتباه داشتهام. اما موضوعی که وجود دارد این است که همه این برنامه ها در جایگاه خود، شکل، حالت و فرم آن برای ما محترم بوده است و همه میهمانها برای ما محترم بودهاند. حالا شاید هم درست نباشد گفتن این حرف، اما همه میهمانها با هزینه خودشان آمدند. همه دلی آمدند. به ما منت گذاشتند. لطف کردند. اینگونه نبوده که ما ماشین بفرستیم و آنها را به برنامه بیاوریم.
صادق علیزاده: من قسمتهای مربوط به نمایشگاه را بیشتر میپسندم، چون پرتپشتر است. در حالت عادی، طرح تا بسته میشود و تولید میشود و به پخش میرسد، یک تایم یک ماهه زمان میبرد. اما بسیاری از قسمتهای نمایشگاه، به فاصله یکی دو روز تولید میشود و به پخش میرسد و چون فاصله تولید تا پخش کم میشود، پرتپشتر و زندهتر و پراسترستر است. دقیقا مثل زمانی که شما در جام جهانی برنامه فوتبالی داشته باشید و بیشتر دیده میشود. برنامه ما هم اینطور بود. مخصوصا نمایشگاه امسال که پختهتر و منسجمتر کار کردیم. شروع ما هم با نمایشگاه سال گذشته بود. مثل کسی که بدون آمادگی، یکهو به وسط مسابقات جام جهانی میافتد.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/