دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

ماجرای عکس پر سر و صدای پدر و دختر فضای مجازی چه بود؟

طی چند روز گذشته عکسی از پدر و دختری در فضای مجازی منتشر شد که خیلی سر و صدا کرد، در تماس با آن‌ها از ماجرای آن رمزگشایی کردیم.
کد خبر : 222991

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، چند روز قبل چند عکس از نمای مختلف از پدر و دختری در فضای مجازی منتشر شد که دختر کوچک به پدرش که پاکبان شهرداری است، کمک می‌کند. در توضیح عکس نوشته شده بود «دخترک ۶ ساله‌ای همراه با پدر بیمارش که رفتگر شهرداری است و دیابت دارد، سر کار آمده و برای کمک به او زباله‌ها را جمع می‌کند.»


عکس و توضیحش خیلی زود در فضاهای مختلف مجازی دست به دست شد و خیلی‌ها می‌خواستند بدانند آقای داخل عکس چه داستانی دارد.



هنوز عکس خودم را ندیده‌ام!


نامش محمد عادلی است و در یکی از روستاهای نزدیک شهر دهدشت استان کهگیلویه و بویراحمد زندگی می‌کند. خانه‌اش در روستاست و خودش هر روز ساعت ۵:۳۰ در اداره ورود می‌زند و سراغ کارش می‌رود. یک دختر ۶ ساله و پسر یک ساله‌ دارد و می‌گوید که هنوز عکسی از خودش منتشر شده را ندیده است! «این چند روز آدم‌های زیادی تماس گرفتند و درباره عکس از من پرسیدند، اصلا نمی‌دانستم کدام عکس را می‌گویند، حتی وقتی در اداره گفتند کارم دارند، ترسیده بودم که اتفاقی افتاده است، اما از من درباره عکسی پرسیدند که اصلا نمی‌دانستم چیست. گفتند در شبکه‌های مجازی پخش شده و خیلی‌ها آن را دیده‌اند و برای اینکه مرا پیدا کنند، به اداره زنگ زده‌اند.»



بعضی‌ها فکر می‌کنند عکس با برنامه قبلی بوده‌است!


آقای عادلی در صحبت‌هایش به یک نگرانی اشاره می کند: «نگران اینکه بعضی‌ها فکر می‌کنند خودم این‌کار را انجام داده‌ام، یعنی دست دخترم را گرفته‌ام و با خودم آورده‌ام و به او گفته‌ام که باید کار کنی و هماهنگ هم کرده‌ام که کسی از ما عکس بگیرد و پخش کند. در صورتیکه اصلا این‌طور نیست و اصلا روحم از دوربین و کسی که عکس را گرفته، خبر ندارد.»


اتفاقی که فقط یک‌بار بود


محمد عادلی ماجرای روزی که دخترش در کنارش بود را این‌طور تعریف می‌کند: «آن روز مثل همیشه ۵:۳۰ صبح در اداره ساعت زده بودم، ساعت ۸-۹ صبح همسرم زنگ زد و گفت که می‌خواهند با ماشین یکی از اهالی روستا به شهر بیایند و به پایگاه سلامت بروند. وقتی رسیدند، دختر پیش من ماند و هرچه گفتم با مادرت برو، نرفت. من هم مشغول کاربودم و بدون اینکه به او چیزی بگویم، خودش پلاستیک و پوست بیسکوئیت را از روی زمین برداشت و در سطل ریخت و در کنار من گاری را شروع کرد به حرکت دادن. من اصلا چیزی نگفتم و خودش همه کارها را انجام داد. اگر هم کسی عکس گرفته، من اصلا متوجه نشدم. اصلا هم قبول ندارم که بخواهم کسی را بیاورم که کنار من باشد، خودم کار می‌کنم.»



همه مثل شما فکر نمی‌کنند!


این افراد در فضای مجازی برای ما قهرمان هستند،ِِ اما در میان صحبت‌های آقای عادلی یک نگرانی وجود داشت، «شما این‌طور می‌بینید، اما در شهر نگاه‌ها فرق می‌کند و حرف شما را نمی‌زنند و مردم ما را قضاوت می‌کنند.»


فارغ از اینکه در نهایت این ماجرا چقدر می‌تواند روی زندگی کلی آدم‌هایی مانند آقای عادلی تاثیر مثبت داشته باشد، اما آن‌هایی که بازی رسانه را نمی‌دانند و نمی‌شناسند، در بیشتر موارد با ترسی متفاوت از شناخته شدن و مورد قضاوت قرار گرفتن روبرو می‌شوند.


منبع: مهر


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب