حوزه هنری نباید در مقابل انحصارطلبان منفعل عمل کند
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، حجتاله ایوبی در دوران ریاستش، دبیران فرهنگی رسانهها را به سازمان سینمایی دعوت کرد تا با آنان گفتو شنودی محفلی داشته باشد. نخستین نفری که در این محفل لب به سخنگشود،«سیدرضا اورنگ» دبیر سابق تحریریه روزنامه بانی فیلم، شاعر، فیلمنامه نویس و مدرس سینما بود. اورنگ شجاعانه به حجت اله ایوبی گفت من اصلاً اهل حضور در این ضیافتهای بیثمر رسانهای نیستم. شما در نخستین روزهای حضورتان در این سمت قول دادید که اکران فیلم خارجی را در سینماهای ایران احیا کنید که نکردید و گویا چنین قصدی هم ندارید. پاسخ شما در مورد طرح احیای اکران فیلم خارجی در سینماها چیست؟ سینمای ایران توانایی و پتانسیل آوردن مردم را به سالن سینما ندارد! ایوبی چند کلمهای در ستایش سینمای ایران ترانه سرود و «سیدرضااورنگ» شاعر، به حالت اعتراض جلسه را ترک کرد.
گفت و گو با سید رضا اورنگ به این دلیل جذاب است که بسیار رک و صریح نظراتش را در حوزه فرهنگ و هنر، علی الخصوص سینما و تلویزیون با تسنیم در میان گذاشت. اورنگ سالها به عنوان نویسنده با سریالهای مطرح تلویزیون همکاری داشته است و اگر ادعا میکند برخی مشاوران و مدیر سازمان و صدا و سیما نمیتوانند یک نامه بنویسند در واقع اظهار نظری را بر اساس تجربه به مخاطبان ارائه میکند.
آنچه در پی خواهد آمد بخش سوم این گفتوگوست.
- سینماداری و بیزنیس سینمایی هم تبدیل به امری سیاسی شده ؟
...اصلاً بحث سیاسی نیست، بحث جبههگیری هم نیست، من انتقاد دارم که سینمادارها اختیار سینمای خودشان را ندارند. فرض کنید سینمای حوزه اختیارش دست سینمای هنری است، حوزه هنری سینما دارد، من نمیتوانم بیایم دستور بدهم شما هر فیلمی که ما میگوییم اکران کنید، سینمادار میگوید من دوست ندارم این فیلم را اکران کنم. مخاطبم من این را دوست ندارد یا نمیتوانیم اجبار کنیم که شما باید حتماً اکران کنید، کدام قانون در سینمای دنیا گفته است یک فیلم را باید حتماً اکران کنید؟ فراموش نکنیم به شکل ارگانی به حوزه هنری نگاه نکنیم. حوزه هنری سینمادار است و حق دارد که فیلم مطلوبش را اکران کند. رفتار حوزه هنری نوعی احترام به مخاطبانش محسوب میشود.
اتحادیه و شورای صنفی نمایش به سینمادار فشار میآورد که تو حتما باید فلان فیلم را اکران کنی، این اتفاق در کشورهای کمونیستی اتفاق نمیافتاد. حوزۀ هنری به نظرم باید خودش یک برخورد داشته باشد و در مقابل انحصار طلبان منفعل عمل نکند. اولا خیلی صریح به انحصار طلبان بگوید خودم انتخاب کنم در چارچوب قانون جمهوری اسلامی چه فیلمهایی را پخش کنمو اینکه هیچ کسی نمیتواند به من بگوید چرا این فیلم را پخش کردی و این فیلم را پخش نکردی؟ اصلاً جای سؤال و جواب وجود ندارد، چنین اتفاقی باید بیفتد و همه یاد بگیرند با فشار نمیشود کاری را انجام بدهد، منتها انحصارطلبان یک بحثی به این سادگی را پیچیده میکنند.
* حوزه هنری باید و شرعا فاز اکران فیلم خارجی را اجرایی کند
- آیا سازمان سینمایی حق ورود به این اختلاف نظر را دارد؟
آیا رئیس سازمان سینمایی نباید به حوزه هنری نامه بنویسد که شما حتماً باید این کار را انجام دهید. اصلاً نمیتوانند و نباید چنین کاری را انجام دهند. هیچ کس نمیتواند به مقام بالاتر از خودش بگوید تو باید حتماً این کار را انجام بدهید. در طول این مدت چون حوزه موضعگیری خاصی نکرده و باعث شده انتقادها بیشتر شود. یکبار برای همیشه باید موضعگیری قطعی باید بگوید من نمیخواهم سینماهایم را به شکل آزاد در اختیار سازمان سینمایی و خانه سینما قرار دهم. البته بهترین راه حل برای حوزه هنری این است که فاز اکران فیلم خارجی را سریعتر اجرایی کند.
در این قضیه هم همین است، ما گفتیم یک بار بیایید بگویید، اختیار سینما دست ماست نمیخواهیم نمایش بدهیم، شما نمیتوانید بگویید این فیلم حتماً و باید اکران شود .شما وارد هر خانوادهای شوید، آن خانواده چارچوب و ارزشهای خودش را دارد. چرا خانواده سازمان سینمایی قصد دارد ارزشهخای خانواده حوزه هنری را تغییر دهد؟ من چون به حوزه به چشم سینمادار نگاه میکنم این رفتار اتحاد تهیهکنندگان را تحقیرآمیز میدانم.
سینماداران به نوعی تحقیر شدند، مثلا صابر رهبر خودش تهیهکننده بود، کارگردان هم بود سینما را میشناخت، نمیتوانیم بگوییم چون تو سینمادار هستی سینما را نمیشناسی، مثلاً محمد متوسلیان که در بابل سینما داشت و سینمایش را هم تعطیل کرد، شما نمیتوانید بگویید محمد متوسلیان! تو سینما را نمیشناسی، ما میدانیم چه فیلمی مناسب سینمای شماست. اگر شما میدانستید چه فیلمی به درد سینما میخورد چرا سینماها تعطیل شدند؟ چرا سینماها در شهرستان تبدیل به انبار علوفه شد؟ وقتی سینما استفاده بهینه ندارد، انبار علوفه میشود، چون از کاربری سینما دیگر نمیتوانند استفادۀ دیگری کنند، دیگر نمیتوانند آن را خراب کنند پاساژ درست کنند. الان سینما مراد خود به خود تغییر کاربری داده ، درست شلوغترین مکان شهر است، اگر سینما شود کلی آدم میروند فیلم تماشا میکنند، مثلاً قبل از انقلاب صبحها که ما میرفتیم سینما، سانس اول اصولاً خلوت بود، مثلاً دانشجویان و دانشآموزان بودند که فیلم تماشا میکردند ،سانسها 2 و 4 کارمندان میآمدند و سانسهای بعدی همۀ مردم میآمدند سینما شلوغ بود.
تهاجم فرهنگی در حوزه سینما یعنی چی؟ یعنی فیلم نشان بدهی و مردم به سینما نروند. وقتی مردم به سینما نمیروند و داخل خانه ماندهاند، یعنی در معرض تهاجم هستید. چون مشخص و معلوم است که مردم نیاز سینماییاش را به شکل دیگری دارند برآورده میکنند.شما همیشه باید یک گروه سینماروی همیشگی داشته باشید، یک گروهِ تئاتر رو همیشگی داشته باشید. این برآورد و داشتن آمار بدین معنی است که من سینمادار میدانم در کشورم یک میلیون عشق سینما دارم که هر فیلمی بگذارم میآیند نگاه میکنند. صدهزار نفر تماشاگر تئاتر دارم همیشه نگاه میکنند، شما میتوانید برنامهریزی کنید بگویید حداقل درآمد من در سال مثلاً فلان تعداد تماشاگر فیلم دارم و بعد بر اساس نیاز مخاطبان، تماشاگر بیشتری جذب کنید. الان این اتفاق نه در سینمای ما میافتد نه در تئاتر ما. ما آن زمان مخاطبان خاصِ تئاتر بیشتری داشتیم.
* دهه شصت دهه طلایی تئاتر ایران است اما در نمایش های کنونی دائما فقط به هم فحش میدهند
- الان چرا نداریم؟
برای اینکه همه چیز بهم ریخته است، تئاتر دست آدمهای ماهر نیست، دهه 60 دست علی منتظری بود با اینکه تئاتری نبود. بعد از انقلاب برترین و بهترین دوره تئاتری دهه شصت است. تئاترهای خیلی خوبی اجرا شد و فکر نمیکنم تئاتر فاخر به معنی درست کلمه دوباره مثل دهه شصت روی صحنه برود. من در دهه شصت میرفتم تئاتر نگاه کنم، نمیرفتم فلان بازیگر را ببینم، آن زمان در سنگلج بازیگران بزرگی کنار هم هر کدام یک نقش بزرگ را بازی میکردند، الان شما یک بازیگر تئاتر خوب ندارید، من خودم نمیتوانم بروم تئاتر هر وقت مجبور شوم بروم پشیمان میشوم، تئاتر یک محیط فرهنگی است، مدام دارند به هم فحش میدهند.
* با عدم اکران فیلم خارجی صد سال نوری از سینمای جهان عقب افتادیم
- به عنوان ارزیابی آخر سئوال بنده این است که چقدر از سینمای واقعی دور شدیم؟
سینما درست بعد از 5 سال که دوربین اختراع شد، وارد ایران شد، اصلاً زمانِ طولانیای نیست خیلی جلوتر از کشورهای دیگر، یعنی اگر فیلمهای مستند آن زمان که خان باباخان متعضدی گرفته را ببیند، از لحاظ قاب و زاویه دوربین از خیلی از فیلمهایی که در فرانسه و جاهای دیگر فیلمبرداری شده است بهتر است، آن زمان مستند بود و اتفاقات روزانه را فیلمبرداری میکردند، چون آن زمان سینما نبود، یک پدیده بود به عنوان یک پدیده برای مردم جالب بود. حالا بعد از سالها، این 5 سال فاصله شده صدها سال فاصلۀ نوری ما با سینمای هالیوود،بالیوود،سینمای چین، سوئدو .. فاصله فراوانی داریم و از سینمای کشورهای دیگر هم خیلی عقب هستیم، این فاصله چگونه ایجاد شده است؟ اولاً ما نشستیم که دیگران برای ما کار انجام بدهند، دیگران برای ما دوربینِ بهتری بیاورند، نشستیم وسایل تدوینِ بهتری از جای دیگری بیاید، هیچ کس این کار را نکرد. خان بابای خان معتضدی در فرانسه در رشته دیگری درس خواند، منتهی رفت جای دیگری و با پسری دوست شد که پدر خودش دوربین فیلمبرداری داشت، وقتی داشت میآمد بیرون به او دوربین دادند، مواد لابراتوار به او دادند، نگاتیو دادند آمدند، او پس از فیلمبرداری اولین لابراتوار ایران را راه انداخت، این یک کار مهم اوست، یک کار مهم دیگر او این است زیرنویس فیلم خارجی را برای اولین بار ترجمه کرد و با زیرنویسهای خارجی عوض کرد و روی فیلمها گذاشت، الان چرا این فاصله با سینمای جهان به وجود آمده است و ما با سینمای جهان فاصله داریم؟ با اکران نکردن فیلمهای خارجی این فاصله را زیاد کردیم، یعنی در این مدت 30 سالی که اکران فیلمهای خارجی ممنوع و محدود شده است تقریباً یک فاجعهای اتفاق افتاده است که این فاصله اگر یک سال نوری بود، الان صد سال نوری شده است، چون ما هیچ تلاشی نکردیم.
وقتی دوربین اختراع شد به عنوان یک پدیده برای مردم جالب بود و مردم به عنوان یک پدیده نگاه میکردند مانند اینکه برای اولین بار هواپیما اختراع شود بعد که مردم کمکم استقبال کردند پیشرفت کرد اصلاً در کشور آمریکایی و اروپایی این فیلمها در بیغولهها، در انبارها نمایش داده میشد، کمکم که به خاصیت سینما پی بردند آمدند، روی آن کار کردند. من همیشه میگویم سینما یک کودک ناقصالخلقه بود که هنرهای دیگر به آن کمک کردند، نقاشی کمک کرد، عکاسی کمک کرد، تئاتر و ادبیات کمک کردند و پا گرفت و بعد داستان وارد سینما شد، همه چیز را فکر کردند، الان اینگونه شده دوباره چه کنیم مخاطب بیشتری بیایند؟ به آن موسیقی اضافه کردند، داستان گذاشتند، مثلاً برای اولین بار فیلم سرقت بزرگ قطار، تدوین موازی آمد، ادوین پورتر آنجا به طور اتفاقی کار انجام داد برای او آزمون و خطا بود، ولی گریفیث آمد عمداً استفاده کرد، قبلاً دوربین ثابت بود، هنرپیشهها از جلوی دوربین عبور میکنند، اول ادوین پورتر با فید زاویۀ دوربین را تغییر داد، تدوین موازی را آورد اما الان پدرِ اصلیِ سینمای داستانی گریفیث است، این اتفاقات مرحله به مدحله اتفاق افتاد، باز توقف نکرد یکی آمد بهتر شد، وقتی تلویزیون آمد همه گفتند سینما مرده است، بعد پاراناما آمد، سینمای پرده عریض آمد، سینما را جذاب کردند، الان هم توقف نمیکنند، دائم تکنیکهای جدید وارد سینما میشود ما چیزی نداریم، فیلمهای هندی را مسخره میکنند ولی فیلمهای هندی چه فروشی دارد، الان از نظر تکنیکی شما نمیتوانید فیلمهای هندی را با فیلمهای ایرانی مقایسه کنید، اصلاً قابل مقایسه نیست.
یک آقایی است به نام احمد گلچین ایرانی است، در دبی و کشورهای دیگر سینمادار است، یک آدم نابغه است، مثلاً آخرین جنگ ستارگان آمده بود به سینمای او فیلم را ندادند، او رفت شاهرخ خان را دعوت کرد و آخرین فیلمش را نمایش داد. فروشی که فیلم شاهرخ خان داشت، چند برابر فیلم جنگ ستارگان بود، باید از نبوغ این آدمها استفاده کرد که چه میکنند که مخاطبان را به سینما میآورند؟ ما این کار را کردیم؟ ما یک ایراد داریم، در خارج از کشور میگویند حق با مخاطب است، ما اینجا میگوییم مخاطب نمیفهمد، خیلی از کارگردانان میگویند مخاطب نمیفهمد، نه تو نمیفهمی؟!، مخاطب میفهمد، تو شعورش را نداری.
* اگر رانت دولتی نباشد سینماگر ایرانی جرات توهین به شعور مردم را نخواهد داشت
- این حرفها را به اتکای رانتهای دولتی میگویند؟
اگر رانت دولتی نباشد سینماگر ایرانی جرات توهین به شعور مردم را نخواهد داشت. این جماعت انحصار طلب واقعاً از جیب خودشان فیلم بسازند جرات اینهمه عرض اندام نداشتند. دو تیم بزرگ رئال مادرید و بارسلونا در استادیوم خالی بازی کنند، اصلاً کسی نگاه نمیکند، وقتی میگویند مخاطب، منظورشان پول نیست، با یک سری حرفهای پوچ سعی دارند فقط بازار سینما را گرم نگاه دارند، بازیگر برای چه کسی باید روی صحنه برود؟ برای چه کسی جلوی دوربین برود؟ بعضی میگویند ما برای دل خودمان فیلم ساختید، اگر برای دل خودت ساختید چرا تلاش میکنید اکران بگیرید؟ خودتان در خانه نگاه کنید. چون توانایی ساختن فیلم خوب را ندارد و میداند مخاطبان با آن ارتباط برقرار نمیکنند میگوید برای دل خودم ساختم.
* آقای ایوبی کار شما این نبود که بیایید رئیس سازمان سینمایی شوید
- در جلسه ای که همۀ اصحاب رسانه بودند شما خیلی پرخاشگرانه به آقای ایوبی گفتید این سینما به درد نمیخورد و باید فیلم خارجی اکران کنید و غیره، چرا امثال این حرفها را آقای ایوبی گوش نمیکنند و چرا این حباب را مدیریت میکنند؟ آیا سهمخواهی سیاسی یا تبادل سیاسی وجود دارد؟ چرا مدیران میخواهند سینمای بی خاصیت کنونی پابرجا بماند؟
مدیری که میآید اگر واقعاً دغدغۀ سینما داشته باشد تمام فکر و ذکرش این است که سینما پیشرفت کند، الان مدیرانی که میآیند میگویند طرف مردم نیستند، هوای مردم را ندارند هوای سینماگران را دارند، میگذارند ذرهای ناراحت شوند یا دلشان بشکند! شما باید سینماگران نباید قدمی بردارید باید برای سینما قدم بردارید. آقای ایوبی هر چقدر در رشته متخصص باشد، بالاخره کارشناس فرهنگی است، اکو بوده، رایزن فرهنگی ایران در فرانسه بوده ولی آقای ایوبی کار شما این نبود که بیایید رئیس سازمان سینمایی شوید.
* در حال حاضر هر کسی برای تلویزیون اندکی پول بیاورد و اسپانسر پیدا کند زود به مقام تهیهکنندگی میرسد.
- این فشارها برای عدم اکران فیلم خارجی چقدر ، میتواند در تصمیمات حاکمیتی تاثیر داشته باشد؟
بحث حاکمیت است، بحث خود حوزۀ سینماست، مثلاً چند تهیهکننده که خودشان را ابرقدرت میدانند و ما هم میدانیم از کجا آمدند و نمیگذارند فیلم خارجی اکران شود. ما یکسری تهیهکننده داریم و میگوییم این عده تهیه کننده سینما شدند. این دسته و گروه کدامیک شرایط و ویژگی تهیهکنندگی داشتند که تهیهکننده شدند و از کجا آمدند؟! تهیهکنندگی این نیست که ما در سینما پول خرج کنیم، غذا و دوربین بگیریم، تهیه کنندگی یک هنر است که در دنیا آن را تدریس میکنند، اینکه من پول داشته باشم تهیهکنندگی نیست، الان تلویزیون هم دچار این مشکل شده است، اسپانسر پول میآورد یا شخص دیگری بعد میشود تهیهکننده، سرمایهگذار باید با تهیهکننده جایگاهش متفاوت باشد. اما در مورد آقای ایوبی باید اشاره کنم که ایشان میخواست همه را با هم داشته باشد یا هیچ کس نتواند داشته باشد.
* وزیر ارشاد که تغییر میکند حتی نگهبان دم در وزارتخانه تغییر میکند
- یکسری از فیلمسازان میگویند سینما اگر با همین دست فرمان پیش برود کلاً تعطیل میشود، این مسئله را قبول دارید؟
الان تعطیل شده، سینمای ایران چیزی نیست، الان هم ورشکسته است، الان میگویند فیلمهای پرفروش داریم. یک فیلم پرفروش مثلاً چند میلیارد فروخت، شما باید کلیت سینما را درنظر بگیرید، الان چیزی به نام سینما در ایران وجود ندارد، اصلاً چارچوبها و قواعد سینما رعایت نمیشود، چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ مدیریتی، ما چارچوبی برای سینما نداریم، مدیران ما عادت کردند بیلان بدهند، چه کسی باید تحقیق کند این آمار فروش درست است؟ کسی تحقیق کرده است؟ میگویند فلان فیلم در روز این میزان فروخته است، ما گفتیم زنگ بزنید این سینماها اصلاً چند سالن در چند سانس دارد؟ اصلاً تفاوت فاحشی میان ارقام و آمار سینماها وجود دارد. غیر از چند فیلم باقی فروشها تقلبی است . اصلا امکان ندارد چنین فروشهایی اتفاقی بیفتد ، تعداد سالن و سانسهای شما مشخص است، تعداد صندلیها هم مشخص است، جمع و تفریق کنید ببینید چنین آماری به دست میآورید. باکس آفیس جهانی یک آماری است که دقیق دقیق است و در تمام دنیا ملاک است، الان سینما تیکت که آمار سینما میدهد شما کدام را قبول دارید؟ ما الان بخواهیم آمار فیلم بگیریم، مجبور هستیم زنگ بزنیم به تهیهکننده، او هم بگویند مثلاً روزی 10 میلیون، طبق چه آماری؟
من 10 سال پیش نوشتم سینما تعطیل شده است، من نوشتم به سینمای مرده لگد نزنید، چوب نزنید، شاید یک احیا یا تنفس مصنوعی خوب لازم دارد. به نظرم فیلم خارجی به سینماها کمک کند، سینمادارها جان بگیرند، مردم بروند سینما، بعد رقابت ایجاد شود، فیلمسازان ایران بیایند با فیلمهای خارجی رقابت کنند. در دانشگاهها فیلمی در سطح استعداد تحصیلی دانشجویان وجود ندارد، لااقل برای دانشجویان فیلم خارجی بگذارند، به آنها بگویید یک زمانی چنین فیلمی بوده، کارگردان و بازیگرش این بوده، یک مقدار برای آنها تعریف کنیم تا بفهمند سینما چیست. الان فیلمهایی که شما در تلویزیون میبینید با سینما چه تفاوتی دارد؟ من همیشه میگویم کارگردانان ایرانی وقتی فیلمی در حد فیلم برادران لومیر ساختید، من به شما میگویم کارگردان. در فیلم ایستگاه قطار لومیر، دوربین را در یک ایستگاه گذاشتهاند، هر کسی بخواهد ادعای فیلمسازی کند باید این زاویه را بگیرید، زاویه ورود قطار، هر کسی برود ایستگاه قطار باید آن زاویه را فیلمبرداری کند، یعنی فیلمساز است، اگر فیلمبرداری نکند نمای بعدی جواب نمیدهد برادران لومیر آن زمان به ذهنشان رسیده و این کار را کرده اند. الان سینمای ما درجا نمیزند دارد رو به عقب میرود، الان در تلویزیون آثار ماندگار برای دهه 60 است، حتی برنامه کودک باز هم مدرسهام دیر شده، محله برو بیا، سریال آینه، سریال خارجی لبه تاریکی، گاهی ماه رمضان تلویزیون ساعت9 تعطیل بود را با آن مصیبتها نگاه میکردیم، کارتون بود، فیلم کودک خیلی در دهه 60قوی بود، مرضیه برومند لااقل برای تلویزیون کارش را بلد است، خیلی تهیهکنندههای حرفه ای در سینما داشتیم که الان هیچ کدام کار نمیکنند. شما وقتی میخواهید پیشرفت کنید باید از همۀ عوامل استفاده کنید ما همه چیز را محدود کردیم، یک مدیر سینمایی میآید همه چیز تغییر میکند حتی نگهبان دم وزارتخانه هم تغییر میکند.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/