دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
17 مهر 1396 - 13:39
گفت‌وگوی آنا با سارقی که در 7 ثانیه پژو پارس می‌دزدد:

پیشنهاد عجیب یک دزد به خودروسازان؛ جای خودرو، خر بفروشید!

لباس سفید بر تن دارد و به 5 سارق دیگر بند شده‌است با لبخند می‌گوید «عجب گرفتاری شدیم، طرح دستگیری که می‌شود اول از همه به سراغ من می‌آیند» اسمش داریوش است برای لحظه‌ای هم لبخند از روی لب‌هایش کنار نمی‌رود. به جرم سرقت دستگیر شده اما مدعی است که 8 ماه پاک پاک بوده بی‌هیچ سرقتی؛ آن هم به خاطر اینکه عاشق شده‌است.
کد خبر : 219763

الهه خانی-گروه اجتماعی خبرگزاری آنا: خط و خطوط صورتش سنش را زیاد نشان می‌دهد اما خودش می‌گوید 30 سال بیشتر ندارد از این 30 سال هم 15 سالش را سارق بوده است. کسانی که کنار دستش نشسته‌اند استاد خطابش می‌کنند، می‌گویند که سراغ خوب کسی آمدی آقا داریوش هفت خط است و متخصص.


تخصصش را که می‌پرسم پاسخ می‌دهد: تخصصم سرقت پژو پرشیا در 7 ثانیه است، روزگاری هم سر دسته سارقان پژو پرشیا بودم. شگردش را این گونه توضیح می‌دهد: یک شاه کلید دارم که خودم ساختمش کافی است با آن یک دست به ماشین بزنم و بلافاصله آن را سرقت کنم.


این تخصص را استادی به او یاد داده که دلش نمی‌خواهد نامی از او ببرد، می‌گوید: استاد الان سرش به سنگ خورده، بار فروشی می‌کند من هم دیگر دزدی نمی‌کنم.


داریوش 8 ماه است که دیگر سرقت نمی‌کند هر روز صبح به مکانیکی - که در نزدیکی محل زندگی‌اش است و صاحبش از دوستان قدیمی او محسوب می‌شود - می‌رود و تا شب کار می‌کند. البته این‌ها ادعای داریوش است و افسر پرونده‌اش، تمام این صحبت‌ها را تکذیب می‌کند و می‌گوید: این آقا کارش از استادی هم بالاتر زده از 12 شب تا 4 صبح در خیابان‌ها می‌چرخد و هر پژو پرشیایی که برایش طعمه خوبی باشد، در عرض 7 ثانیه به سرقت می‌برد. بعد که تمام تجهیزات آن را جدا می‌کند لاشه خودرو را به بیابان‌های خاورشهر می‌برد و همان‌جا رها می‌کند.


داریوش اما خودش می‌گوید: سرقت را کنار گذاشتم چون عاشق شدم، خانمم شرط کرده بود که باید سرقت را کنار بگذاری و پول حلال دربیاوری من هم آنقدر خاطرش را می‌خواستم که قبول کردم. درآمد روزی 5 میلیون تومانم را با درآمد ماهی 1 میلیون تومان عوض کردم.


سارق خوش خنده ادامه می‌دهد: روزگاری به شیشه اعتیاد داشتم اما آن را هم به خاطر خانمم ترک کردم.


نحوه آشنایی با همسرش را جویا می‌شوم که توضیح می‌دهد: همسایه بودیم، سالیان سال خاطرش را می‌خواستم. هر روز با یک خودرو به دنبالش می‌رفتم بنده خدا فکر می‌کردم من بنگاه ماشین دارم اما وقتی هم که فهمید سارقم باز هم پای من ایستاد.


از او می‌خواهم از خانواده‌اش بگوید که می‌گوید: یک خواهر و دو برادر دارم همه‌شان هم تا فوق‌ لیسانس تحصیل کرده‌اند. خودم هم فوق دیپلم برق دارم. خواهر و برادرهایم همیشه جویای احوالم بوده‌اند بارها گفته‌اند دزدی نکن ما کمکت می‌کنیم اما من دلم نمی‌خواست زیر دین کسی باشم. حاضر زیر کامیون بروم اما از خانواده‌ام پول نگیرم. هر زمانی هم که خواستم خودم سر کار بروم نشد چون سوء سابقه می‌خواهند من هم که خدای سابقه‌دارها.


داریوش 5 سال را در زندان گذرانده است، البته هم اکنون هم حکم قطعی دارد و تا اسفند باید در زندان باشد خودش می‌گوید: خدا خدا می‌کنم که حکم جدید نخورم، چون اگر حبسم اضافه شود خانمم و مادرم غصه می‌خورند، آنها طاقت جدایی از من را ندارند. بدی داستان این است که دوستان گذشته‌ام، دست از سرم برنمی‌دارند؛ مدام به من زنگ می‌زنند رویم هم نمی‌شود که جواب‌شان را ندهم روزگاری را با هم نان و نمک خوردیم.


خودروهای بی‌در و پیکر!


می‌گویم خودروهای داخلی آنقدر ناامن هستند که تو با یک شاه کلید به راحتی بازشان می‌کنی؟ که با لبخند تمسخر آمیز پاسخ می‌دهد: ناامن؟ بگو بی‌ در و پیکر. باور کن اگر مردم به جای این خودروها خر بخرند بهتر است حداقل خرها بعد از مدتی صاحب‌شان را می‌شناسند و هر جا که ولشان کنی پیش صاحب‌شان بازمی‌گردند. اما از هزاران پژویی که من طی این سال‌ها زده‌ام یک دانه‌شان هم به صاحب‌شان بازنگشت آن هم فقط به خاطر نقص ایمنی خودروها است. دزدگیر، قفل فرمان، هر چه باشد به راحتی باز می‌شود فقط کمی تخصص می‌خواهد که من از آن زیاد دارم.


می‌گویم پیشنهادی هم برای خودروسازان داخلی داری؟ که لبخندی می‌زند و می‌گوید: بله، به جای خودرو با این وضعیت خر به مشتری‌هایشان بفروشند.


تصمیم می‌گیرم از او دور شوم که می‌گوید: خانم می‌شود خواهش کنم دعا کنی حکم جدیدی نخورم همسرم چشم‌ انتظار است.


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب