دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

سایه‌روشن یک چریک

اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت به‌خودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسان‌ها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزش‌های الهی است.
کد خبر : 219650

اپیزود اول: «حتی اگر مسیح در راه من ایستاده بود، همچون نیچه بی‌میل نبودم که او را چون کرمی له کنم.» این سخن را «ارنستو گوارا د لا سرنا» (Ernesto Guevara de la Serna) به زبان آورده است. همرزمانش، جهانیان و ما او را با عنوان «چه گوارا» می‌شناسند و می‌شناسیم؛ مردی که مطالعات پزشکی در دانشگاه بوئنوس‌آیرس را رها کرد تا به رهبری «فیدل کاسترو» رژیم باتیستا در کوبا را سرنگون کند. راهکار او برای این هدف «انقلاب خشونت‌آمیز» بود.


«چه گوارا» بعد از سرنگونی رژیم مدتی وزیر صنعت کوبا بود اما او این صندلی قدرت را رها کرد تا همچنان با همان روش «خشونت‌آمیز» انقلاب مارکسیستی کوبا را صادر کند. سرانجام رفیق «چه» در 9 اکتبر 1967 کشته شد و این آغازی بود تا این چریک به «نماد مبارزه با امپریالیسم» در جهان تبدیل شود.


اپیزود دوم: «ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‎شمردم و نام او را با یاد تو توام می‎کردم و قلب خود را می‎گشودم و انقلابیون را و او را در قلب خود جای می‎دادم و به عشق تو او را دوست می‎داشتم و به قداست تو او را مقدس می‎شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمی‌کردم... اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت به‌خودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد. بلکه آنچه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسان‌ها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزش‌های الهی است.»


این سخن را «مصطفی چمران» به زبان آورده است؛ مردی که نه‌تنها جهانیان بلکه پیروان او نیز شناخت دقیقی از او ندارند. مردی که با دارا بودن مدرک دکتری الکترونیک و فیزیک پلاسما تحقیقات ‏علمی در دانشگاه برکلی را رها می‌کند تا به رهبری «امام موسی صدر» شیعیان جنوب لبنان را در برابر رژیم غاصب اسرائیل یاری کند همچنین به رهبری «امام‌خمینی(ره)» انقلاب اسلامی را بعد از فروپاشی رژیم پهلوی مورد حمایت قرار دهد. راهکار او برای اهدافش «خشونت» نبود بلکه «دفاع» به‌عنوان یک ضرورت در دستورکار او قرار داشت.


چمران بعد از انقلاب اسلامی که به هیچ‌وجه نتیجه راهکار خشونت‌آمیز نبود مدتی وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران شد و در راه دفاع از کشور دست به اسلحه برد. برادر «چمران» سرانجام در ۳۱ خردادماه ۱۳۶۰ در مسیر دهلاویه- سوسنگرد به شهادت رسید و این آغازی نبود تا شهیدمصطفی چمران به «نماد مبارزه با استکبار» در ایران و جهان تبدیل شود؛ چراکه برای برخی پیروان او در گذر این سال‌ها «چه گوارا» مهم‌تر بوده است؛ فردی که نه در «منش» و نه در «روش» با چمران و برخی پیروان چمران هم‌نظر نبوده است.


منش او مارکسیسم بوده و از منظر او دین زاییده اندیشه طبقه بورژوازی برای جلوگیری از خودآگاهی طبقه پرولتاریا برای انقلاب بوده است و روش او «انقلاب خشونت‌آمیز»، مبارزه چریکی و مسلحانه برای رسیدن به هدف. تنها نقطه آشکار «چمران» و پیروان او با «چه گوارا» در مصداق دشمن یعنی آمریکا بوده است. حتی تعریف این دو نفر که هریک نماینده یک جریان فکری هستند از این دشمن مشترک دو تعریف متفاوت بوده است. یکی آمریکا را با کلیدواژه «امپریالیسم» تعریف می‌کند و دیگری با کلیدواژه «استکبار».


مهم‌ترین ویژگی آمریکا و علت دشمنی‌ها با آمریکا، ذیل صورت‌بندی نظری «امپریالیسم» بیان می‌شد. کلیدواژه امپریالیسم دلالت بر وضعیتی «اقتصادی-سیاسی» دارد که در آن وضعیت، کشور قدرتمند کشور ضعیف‌تر را به انقیاد خود جهت استثمار، بهره‌برداری و سوداندوزی بیشتر درمی‌آورد اما استکبار دلالت بر وضعیتی «روانی-سیاسی» دارد، نه لزوما اقتصادی-سیاسی که به‌موجب آن، مستکبر بر مخاطبین و مواجهین خود کبر و تکبر می‌ورزد و ایشان را «تحقیر» می‌کند. برخی پیروان چمران بدون لحاظ همه این موارد، صرفا اشتراک در مصداق دشمن یعنی آمریکا را دلیل موجهی می‌پندارند تا به موجب آن از رفیق «چه» یک اسطوره بلامنازعه بسازند بدون آنکه غیریت‌های گفتمانی خود را با او مورد توجه قرار دهند.


حاصل این نگاه همان می‌شود که چند سال پیش در دانشگاه تهران اتفاق افتاد. در مراسم بزرگداشت «چه گوارا» همرزم چمران از رفیق «چه» به‌عنوان «مبارز موحد» یاد می‌کند اما وقتی نوبت سخنرانی دختر «چه گوارا» می‌رسد، فرزند او رفیق «چه» را به حاضران در سالن دقیق‌تر معرفی می‌کند: «چه گوارا، مبارزی ملحد».


منبع : فرهیختگان


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب