نمیتوانم خودم را با وضعیت فعلی بازار کتاب وفق بدهم/ نویسندگان کودک و نوجوان به سفارشی نوشتن عادت کردهاند
داوود غفارزادگان در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی آنا، ضمن ابراز ناامیدی از شرایط بازار نشر گفت: «چند سالی میشود که کتاب تازهای را برای انتشار به ناشران نسپردهام و به جز کتابهای تجدید چاپ شده، کتاب تازهای داشتهام. دلیلش هم این است که احساس میکنم در شرایط فعلی، انتشار کتاب بیمعنا است.»
وی توضیح داد: «شرایط بازار کتاب طوری شده که من نمیتوانم خودم را با آن وفق بدهم. ناشران سرمایههاشان به چاپ کتابهای بازاری اختصاص میدهند و کتابهایی را چاپ میکنند که بازارشان داغ است. اما کتابهایی که جدیترند و مخاطب کمی دارند، چندان مورد استقبال قرار نمیگیرند.»
این نویسنده درباره مخاطب آثار داستانی در جامعه گفت: «مخاطب ادبیات جدی در کشور ما، در هیچ دورهای بیشتر از دو تا سه هزار نفر نبوده است که آنها ذهنیتشان در دورههای قبل و با خواندن آثار نویسندگان جدی پرورش یافته بود. اما با گذشت چند دهه، تعداد آنها کاهش یافته و در حال حاضر به حداقل خود رسیده است.»
وی با تاکید بر کنارهگیریاش از انتشار اثر تازه اظهار داشت: «من نمیتوانم برای این بازار کتابی بنویسم؛ یعنی هیچ وقت برای بازار ننوشتهام. البته نمیگویم در بازار نباید کتابهای عامپسند منتشر شود اما نه در حدی که بازار پر باشد از کتابهای بازاری.»
نویسنده رمان «کتاب بینام اعترافات» خاطرنشان کرد: «مدتهاست هر کتاب تالیفی را که دست میگیرم، نمیتوانم آن را بخوانم. دلیلش هم این است که میبینم حتی مولفههای ابتدایی نویسندگی هم در آنها رعایت نشده؛ طوری که نویسنده به اولین رسالت خود که حفظ زبان است، پایبند نبوده است.»
وی افزود: «چنین نویسندگانی که تعدادشان کم هم نیست، هم مراکز آموزش دهنده دارند و هم ناشر و چاپچی. بازارشان هم پر رونق است و ناشران ترجیح میدهند روی کار آنها سرمایهگذاری کنند.»
غفارزادگان درباره آثار خود تاکید کرد: «کتابهای من هیچ وقت مخاطب زردخوان نداشته است؛ حتی آثار کودک و نوجوانم. به همین خاطر است که میگویم من و آثارم با شرایطی که در بازار کتاب بوجود آمده، همخوانی نداریم. نمیدانم هم چه باید کرد؛ راهکاری به ذهنم نمیرسد!»
نویسنده رمان « فال خون» و مجموعه داستان «ما سه نفر هستیم» درباره وضعیت بازار کتاب کودک و نوجوان نیز گفت: «کتاب کودک و نوجوان که خیلیوقت است وضعیتش خراب شده و تقریبا 10 سالی میشود که از آن فاصله گرفتهام.»
وی توضیح داد: «به نظر من نام ادبیات کودک و نوجوان از ابتدا با رانتهای مختلف گره خورده است یعنی همیشه یک نهاد یا موسسه و مرکزی وجود داشته که به نویسندگان کار سفارش بدهد، قرارداد ببندد و به حسابشان پول واریز کند. به همین خاطر نویسنده کودک و نوجوان در کشور ما، به کار سفارشی نوشتن عادت کرده است.»
غفارزادگان با بیان این مطلب که نوشتن کار سفارشی و مطابق با ذائقه بازار، کار او نیست، گفت: «در دهههای 60 و 70 جریانهایی در داستان و رمان کودک و نوجوان وجود داشت که در مقابل جریانهای بازاری، مستقل عمل میکرد اما این جریان هم رفتهرفته تقلیل رفت و دیگر چیزی از آن باقی نمانده است.»
وی با انتقاد از بازار کتابهای ترجمهای، اظهار داشت: «وقتی ناشر از نمایشگاههای کتاب خارجی، یک بغل کتابهای سریالی را جمع میکنند و میآورند، میدهند به دانشجویان زبان ترجمه کنند و با کمترین هزینه، به سودهای کلان میرسند، طبیعی است که عرصه برای کار جدی فراهم نباشد.»
نویسنده «راز قتل آقا میر»، «دختران دلریز» و «شب ایوب» تاکید کرد: «طبیعتا کسی مخالف سود ناشر نیست، اما اینکه بازار کتاب جنبههای فرهنگی را رها کند و با بازار چیپس و پفک فرقی نداشته باشد، پذیرفته نیست.»
غفارزادگان درباره کارهای سفارشی خاطرنشان کرد: «کتاب هم مثل هر کالای دیگری باید در شرایطی متوازن، مبتنی بر رقابت و با معیارهای کیفی روشن، تولید شود. نه اینکه سرمایههای دولتی با سفارش و رانت به جیب برخی نویسندگان برود.»
انتهای پیام/