نظام پارلمانی و پیشنهادی برای طولانی کردن دوره سیاست
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، چندروزی است در فضای رسانه ای پیشنهاد تغییر قانون اساسی و تبدیل نظام سیاسی ایران به نظام پارلمانی مطرح است که ذکر چند نکته و ارائه یک پیشنهاد را در این باره مفید میدانم:
1 - بی تردید قانون اساسی جمهوری اسلامی با این که بسیار مترقی است و از ابتکاراتی با ویژگیهای افتخارآمیز برخوردار است، اما بازخوانی آن توسط جایگاهی در نظام و همچنین در محیطهای دانشگاهی، رسانه ای و فکری مفید و ضروری است. این بازخوانی نه فقط برای پیدا کردن ضعفها و قوتهای احتمالی قانون اساسی بلکه برای میزان اجرایی شدن و نشدن اصول آن باید صورت گیرد. واقعیت این است که بندهای متعددی از قانون اساسی حتی به مرحله وضع قانون عادی که الزامی اولیه برای اجرا محسوب میشود،نرسیده و بسیاری دیگر در عمل پیاده سازی نشده اند. همچنین تجربیات عملی و عینی حاکی از نقطه ضعفهایی در برخی بندهای قانون اساسی است. برای این که اگر احیانا روزی قرار شد قانون اساسی تغییر کند، شبیه بازنگری سال1368 نشود و مداقه کامل صورت گرفته باشد، بنابراین لازم است این بازخوانی و بررسی، هم در فضای حاکمیتی و هم در فضای دانشگاهی و رسانه ای صورت گیرد.
2 - قرار نیست این بررسی حتما به تغییر قانون اساسی منجر شود بلکه با توجه به این نکته که «اصل باید بر عدم تغییر قانون اساسی باشد»، در بسیاری موارد میتوان راههایی را برای حل و فصل مشکلات احصا شده بدون تغییر قانون اساسی پیدا کرد اما اگر جمع بندی این بود که بهتر است قانون اساسی تغییر کند، به تعبیر رهبری بن بستی وجود ندارد و این اتفاق میتواند از طریق سازوکارهای قانونی آن پیگیری شود.
3 – به طور مصداقی، درباره تبدیل نظام سیاسی ایران به نظام پارلمانی میتوان گفت، ایجاد چنین نظام سیاسی فارغ از قوتها و ضعفهایش ، امری نشدنی به نظر میآید چرا که نظام پارلمانی با تحزب رسمی پیوند ناگسستنی خورده است و تحزب رسمی در ایران نه وجود دارد و نه دورنمای روشنی از ایجاد آن قابل پیش بینی است. در نظام پارلمانی، پارلمان باید از حزبهای شناسنامه دار رسمی تشکیل شود، با اعضایی که مستقیم و به صورت رسمی عضو این احزاب هستند تا وزن احزاب روشن شود و رئیس دولت و قوه مجریه بر اساس سازوکاری که به تناسب کشورها متفاوت است، مبتنی بر وزن احزاب تعیین میشود. این در حالی است که ما در ساختار سیاسی ایران اصولا تحزب به معنای واقعی آن نداریم و فراکسیونهای کاملا سیال موجود نیز به دلایل مختلف نمی توانند نقش گفته شده را بازی کنند. بر این اساس تا تحزب در ایران شکل نگیرد، بحث درباره ایجاد نظام پارلمانی عبث است و تحزب هم موضوعی دستوری و بخشنامه ای نیست بلکه به تغییر فرهنگ سیاسی نخبگان و جامعه نیاز دارد.
4 - درست است که امکان ایجاد نظام پارلمانی وجود ندارد( فارغ از خوبی و بدی آن) اما واقعیت این است که نظام سیاسی فعلی ایران که نظامی شبه ریاستی محسوب میشود، از مشکلات ریشه ای و ساختاری جدی رنج میبرد و هزینههای سنگینی را بر دوش مدیریت مناسب امور گذاشته است. بنا نداریم به همه آن مشکلات بپردازیم اما ذکر مهم ترین مشکل ضروری است. مشکلی که نامش را میشود گذاشت «کوتاه بودن دوره سیاست در ایران». کوتاه بودن دوره سیاست به این معناست که اگر ما به این مقوله نگاهی کلان بیندازیم، میبینیم با تغییر دولتها و مجلسها، سیاستهای حاکم بر کشور پیوسته در حال تغییر است به شکلی که هنوز درستی یا نادرستی و نتیجه بخش بودن نگاهها، رویکردها و سیاستهای دوره قبل معلوم نشده، دوره جدید، رویکردهای جدید، سیاستهای جدید و در نتیجه اقداماتی که گاه کاملا متضاد با دوره پیشین است آغاز میشود. یک نفر مسکن مهر محور برنامههایش میشود و دیگری آن را مزخرف میداند. یکی به موسسات مالی و اعتباری مجوز میدهد و دیگری آنها را غیرمجاز اعلام میکند و..... نگاه دولت سازندگی را در سیاست مقایسه کنید با نگاه دولت اصلاحات، یا نگاه دولت آقای احمدی نژاد به اقتصاد را مقایسه کنید با نگاه دولت اصلاحات یا اعتدال به این موضوع؛ اگر تضادهای رویکردی فرهنگی دولتهای مختلف را با هم مقایسه کنید به خوبی روشن میشود که دوران سیاست در ایران چقدر کوتاه است و کشور از این کوتاه بودن لطمههای زیادی میخورد. این تغییرات شدید و سریع رویکردی و نگرشی به مسائل مختلف اجازه نمی دهد کشور در مسیری درست به نتایج مطلوب برسد. نه درعمل برنامه ریزی بلندمدتی صورت میگیرد، نه نتایج به دست آمده از دورههای مختلف تجمیع میشود و نه مردم و مدیران میانی میتوانند خود را با سیاستهای کشور هماهنگ کنند. این درهم ریختگی به گونه ای است که حتی حاکمیت فرصت نمی کند نقاط ضعف خود را بشناسد و برای آن تدبیر کند در حالی که وقتی به دولتهای جوامع اروپایی نگاه میکنیم، میبینیم به دلیل طولانی بودن دوره سیاست، توانسته اند در مسیری منطقی با سعی و خطا خود را به جامعه آرمانی مدنظرشان نزدیک کنند. به عنوان مثالی دیگر از اهمیت طولانی بودن دوران سیاست؛ اگر به دستاوردهای بسیار بزرگی که در عرصه منطقه ای پیدا کرده ایم نگاه کنیم میبینیم یکی از دلایل این موفقیتها این است که راهبردهای کلان سیاست خارجی ما توسط رهبر جمهوری اسلامی تعیین میشود و به همین دلیل کشور توانسته است در دوره بلند مدت استراتژیهای روشنی را پیگیری کند و به نتایج مثبت آن هم دست یابد. البته دلیل اصلی کوتاه بودن دوره سیاست در ایران ریشه ای تر از نظام سیاسی کشور است و آن هم نبود «مرجعیت» در عرصههای مختلف فرهنگی ، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است اما اجازه بدهید این بحث بسیار مهم را به مجالی دیگر موکول کنیم و در ادامه بحث اصلی بر این نکته تاکید کنیم که نظام سیاسی ایران که نه ریاستی است و نه پارلمانی، باعث شده است این اشکال بنیادین ، به شدت تقویت شود به گونه ای که ما امروز نه با دورههای کوتاه هشت ساله که گاه با دورههای بسیار بسیار کوتاه کمتر از دوسال روبه رو هستیم.
در نظام سیاسی ایران که هم مجلس قدرت جدی دارد و هم رئیس جمهور و هر دو نیز توسط مردم با فاصله دو سال از هم انتخاب میشوند، دوره سیاست بسیار کوتاه تر از هشت سالی است که معمولا یک رئیس جمهور در دو دوره انتخاب میشود. یعنی هنوز امضای حکم تنفیذ رئیس جمهور خشک نشده است که سیاست ورزان به فکر انتخابات مجلس میافتند و هنوز چند ماهی از تشکیل مجلس جدید نگذشته که بحث انتخابات ریاست جمهوری داغ میشود. نتیجه این فرایند این است که تمام ارکان اجرایی کشور (از وزارتخانهها تا اداره کل استانها و شهرستانها) بیشتر مدت عمر کاری خود را در حال و هوای انتخابات سیر میکنند.
مهم تر از این آسیب این است که، بخش مهمی از دوران هشت ساله ای که یک دولت در مصدر امور اجرایی کشور است، در تفاوت رویکردهای دولت و مجلس که از گرایشهای سیاسی مختلفی انتخاب شده اند، سپری میشود و بخش زیادی از انرژی که باید برای حل مسائل اجرایی کشور صرف شود، در تعامل بین دو قوه هدر میرود. در بهترین حالت یک دولت که بر سر کار میآید، در دو سال ابتدایی دوره اول و معمولا دو سال انتهایی دوره دوم با مجلسی خلاف گرایش سیاسی خود روبه روست و در یک روال طبیعی، یک دولت در طول هشت سالی که از مردم رای میگیرد، چهارسال را با مجلسی روبه روست که باید مرتب در حال حل اختلاف بین یکدیگر باشند. این در حالی است که اگر روال طبیعی هماهنگی مجلسهای بعد از روی کارآمدن رئیس جمهور جدید حفظ نشود، در تمام طول دوره این درگیری ادامه خواهد داشت.
5 - در نظام پارلمانی چون دولت از درون مجلس بیرون میآید، چنین مشکلی به صورت ساختاری حل شده است اما همان طور که ذکر شد حرکت به سمت نظام پارلمانی برای ایران به فرض خوب بودن که محل بحث جدی است، نشدنی است. پس با این وضع چه باید کرد؟ یک راه قدرت بیشتر دادن به رئیس جمهور است مانند نظام شبه ریاستی فرانسه که بعد از اصلاحاتی در قانون اساسی آن صورت گرفت اما با این کار فقط بخش کمی از مسئله حل میشود که میتوان پیشنهادی دیگر ارائه کرد.
پیشنهاد روشنی که میتوان در این زمینه داد، یکی کردن زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس است که بدون تغییرقانون اساسی و فقط با طولانی تر کردن یک دوره مجلس یا ریاست جمهوری میتوان به آن دست پیدا کرد. در این صورت همزمان هم رئیس جمهور و هم نمایندگان مجلس انتخاب میشوند و به دلیل این همزمانی به طور طبیعی گرایش مردم به سمت نمایندگانی خواهد بود که هم جهتی بیشتری با رئیس جمهور در حال انتخاب دارند. حتی در عمل کاندیداهای ریاست جمهوری میتوانند به صورت رسمی لیست کاندیداهای مد نظر خود را نیز در هر شهر اعلام کنند که این امر نیز میتواند فایدههایی از جمله حرکت به سمت تحزب بیشتر و پیدا کردن نگاه ملی کاندیداهای شهرستانی داشته باشد. در این وضعیت مردم به مدت چهار سال و اگر خواستند هشت سال به یک جریان مهلت میدهند تا با کمترین اختلافات داخلی بر خدمت به مردم تمرکز کنند و مسئولان اجرایی و نمایندگان هم به جای یک سال حداقل به مدت سه سال از حال و هوای انتخاباتی خارج میشوند ضمن آن که روال معمول دو دوره ای شدن ریاست جمهوری به هشت ساله بودن دورههای مجلس کمک میکند و دوره سیاست را از دو سال به هشت سال سوق میدهد و مسئولان با نگاه بلندمدت به فکر برنامههای اساسی تر میافتند.
منبع : خراسان
انتهای پیام/