گفتمان میان جامعه تئاتری وجود ندارد/ جشنواره ای بدون اتیکت
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، در تئاتر ایران جشنوارههای متعددی برگزار میشود که در میان همه آنها، جشنواره بین المللی تئاتر فجر همواره مورد توجه بیشتری از سوی جامعه تئاتری و مدیران و مسئولان قرار گرفته است. این جشنواره که وارد ۳۶ سالگی خود میشود، با فراز و نشیبهای متعددی همراه بوده و هیچگاه نتوانسته چشم انداز و وضعیتی مشخصی را برای خود متصور شود.
فرهاد مهندس پور از چهرههای نام آشنای تئاتر ایران که در عرصه کارگردانی و تدریس تئاتر به عنوان یکی از چهرههای توانا شناخته میشود، بعد از سالها دوری از عرصه کارگردانی تئاتر به عنوان دبیر سی و ششمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر، وارد عرصه پرتلاطم اجرایی تئاتر شد.
نگاه مهندس پور به تئاتر و دغدغههایی که دارد، همچنین نگاه و چشم اندازی که برای جشنواره بین المللی تئاتر فجر دارد بهانه ای شد تا گفتگویی را با وی در مهر داشته باشیم. وی در این گفتگو، به آسیب شناسی تئاتر ایران و جشنواره تئاتر فجر پرداخت.
* فرهاد مهندس پور، شما جزو نامهایی در تئاتر ایران هستید که دارای جایگاه و قابل احترام است؛ به عنوان چهره ای که شناخت و نگاه درستی به تئاتر دارید که این موضوع برای کسی جای شک و شبهه ندارد ...
- مهندس پور: البته اینگونه هم نیست و برخی نظرشان کاملا مخالف است.
* موافق و مخالف که همیشه وجود دارد ولی اتفاق نظر میان اکثر افراد در این باره وجود دارد. گفتگو را از اینجا شروع کنیم که خیلیها منتظر دیدن تجربه ای جدید از شما در عرصه کارگردانی تئاتر بودند، با توجه به اینکه سالهاست که در این عرصه فعالیت نکرده اید اما دبیری جشنواره تئاتر فجر را پذیرفتید.
- ترمزهایی برای کار کردن وجود دارد که آن ترمزها مقداری شخصی و مربوط به خودم است و مقداری هم به وضعیت کلی تئاتر مربوط است. منظورم از وضعیت کلی تئاتر فقط مدیریت و معیشت تئاتر نیست، بلکه منظورم بیشتر اشاره به روابط درون جامعه تئاتر است. آرام آرام این جامعه بی حوصله تر و ناپایدارتر شده که نتیجه اش خیلی کوتاه شدن تمرینهای نمایش است. شنیده ام که بسیاری از گروهها، کارگردانها و بازیگران در زمان کوتاهی تمرین میکنند و فکر میکنند تمرین کوتاه نتیجه خوبی میدهد که معمولا اینگونه نیست. شاید درباره برخی نوابغ اینگونه باشد ولی به نظر نمی آید نابغه ای میان ما وجود داشته باشد.
نتیجه بعدی این است که گویا وقتی از تئاتر صحبت میکنیم منظورمان تنها آن چیزی است که روی صحنه دیده میشود، در صورتیکه تئاتر حواشی ای دارد که از خود تئاتر مهمتر هستند؛ مانند تمرینها، همه انعکاسی که بعد از یک اجرا میتواند وجود داشته باشد، میزان تعامل و گفتگو، نقد و پرسشی که یک اثر میتواند ایجاد کند.
به نظر میآید بر اساس یا تحت تاثیر شرایط عمومی داد و ستد در بازار، تئاتر حساسیت مناسبات اجتماعی را فراموش کرده و دعوت کردنش به چیزهایی که فراموش کرده کار سختی است. البته جوانهایی که تازه وارد میشوند امتیازهایی دارند و کمتر آلوده چنین مناسباتی هستند.
با این همه حتی جوانها هم به محض اینکه وارد میشوند، نخستین چیزی که یاد میگیرند همین دسته از مناسبات و داد و ستد است. کارگردان همانگونه که در درون جامعه زندگی میکند، از جامعه انرژی و ایده میگیرد و بده بستانی علیرغم شرایط اجتماعی، با جامعه دارد. و با سطحی از جامعه شکلی از ملاقات و بده بستان را برقرار میکند. این برای من خیلی سخت و ناگوار آمده است، به نظرم برایم ناممکن شده است. برای همین گاهی به دوستان کارگردان و تئاتری میگویم متعجبم از این که شما دارید چه کار میکنید، فکر میکنم باید بایستیم و ببینیم که چه کار داریم میکنیم، کمی تأمل کنیم درباره آن چیزی که از ما سر میزند.
به شکل تاریخی هم ما مقصرهایی داریم که میتوانیم همه گناهان را به گردن شان بیاندازیم این هم باعث شده احساس مسئولیت مان در قبال کاری که میکنیم کم شود.
* بیشتر فرافکنی میکنیم ...
- جهت گیریها به سوی کسی یا جایی است که مسأله آنجا نیست. نمی خواهم بگویم که روابط درون جامعه تئاتری متأثر از مدیریت دولتی یا از وضعیت تاریخی که پشت سر گذاشته نیست، هست ولی با این همه آگاهانه میشود این موانع را برطرف کرد، حتی میشود با آنها وارد یک گفتگوی تازه شد، ما میتوانیم تصمیم گیرنده باشیم.
وقتی به وضعیت تئاتر در دیگر نقاط جهان نگاه میکنیم این ویژگی را میبینیم، اگر اشتباه نکنم در سال ۲۰۰۸ یا ۲۰۱۰ در جشنواره تئاتر آوینیون همین کار را کردند. در آنجا سوءتفاهمی صنفی پیش آمد که آیا کارگردان باید هر سال حداقل یک نمایش کار کند یا نه و کارگردانها معتقد بودند که کارگردان حتی در زمانی که کار نمی کند هم در حال کار کردن است. نتیجه این شد که کارگردانها با هم تصمیم گرفتند در جشنواره شرکت نکنند. این یک تعامل و بده بستان است که جامعه تئاتری با جامعه پیرامون خود دارد.
* به عنوان فردی که طی دهههای گذشته به صورت مستمر در عرصه تئاتر ایران حضور داشتید، فکر میکنید این شکل از روابط درون جامعه تئاتری از چه زمانی ایجاد شده است؟ آیا نشأت گرفته از نوع نگاه و نگرش جامعه تئاتری به تئاتر بود؟
- این موضوع زمینههایی تاریخی دارد که مربوط به دهه ۴۰ و ۵۰ است. اگر بخواهیم نشانههایش را پیدا کنیم به شکل پرخاش و دشنام، شکلی از تخطئه و سرکوب در میان کسانی که در آن دوره در تئاتر کشور فعالیت میکردند، دیده میشود. اگر بخواهیم مقایسه کنیم، میتوانیم بگوییم که شدت اش در دهههای ۶۰، ۷۰ و ۸۰ کمتر شد و در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ اوج گرفت. کسانی هستند که سردمدارند و علاقه مندند که کاراکترهای اینگونه از گفتمان خشونت در جامعه تئاتری باشند.
در دهه ۴۰ و ۵۰ هنرمندان تئاتر خیلی بی رحمانه همدیگر را سرکوب میکنند. همدیگر را تخطئه میکنند و رابطه سازنده میان گروههای تئاتری معدود و کم است. وضعیت برزخی در آن مقطع زمانی وجود داشته است. این جهنم مناسبات جامعه تئاتر در ایران به ما به ارث رسیده است. زیرا ما خواهی نخواهی در درون سنتی از روابط و مناسبات بسر میبریم.
انقلاب باعث شد تا گسست و شکستی در این شکل از رابطه به وجود بیاید ولی اینگونه نیست که بگوییم تمام و کمال آن دوره را پشت سر گذاشتیم و وارد روابط و مناسبات تازه ای شدیم. با این همه به نظر میآید توقفی که در دهه ۶۰ داشتیم و ورود نیروهای جوان کشور از نیمه دوم دهه ۶۰ و نیمه اول دهه ۷۰ به تئاتر، باعث شد تا شکل دیگری از روابط و مناسبات ایجاد شود و یا این روابط و مناسبات جامعه تئاتر حال و هوای تازه ای بگیرد. خود جامعه تئاتر نیز در آن زمان در حال رشد و بزرگ شدن است و با مسائل مختلفی نظیر انقلاب و جنگ، ممنوعیت و محدودیتها و آزادیهای تازه مواجه است، همه اینها اسباب و لوازم شکل گیری رابطه انسانی تازه را در این جامعه به وجود آوردند. شکل وارد شدن مدیریت دولتی برای تصمیم گیری درباره همه چیز تئاتر و اینکه تئاتر استقلال خود را از دست داد، باعث شد گفتگوی میان جامعه تئاتری به سردی بگراید و تغییر کند.
با این همه اگر بخواهیم بگوییم که ما این گفتگو را از کجا یاد گرفتیم باید بگوییم که از طریق سنت پیشینان زیرا برخی از کسانی که تئاتر آن دوره را نمایندگی میکردند، هنوز بین ما بوده و هستند و در نتیجه ما را تحت تأثیر قرار میدادند. البته منظور من این نیست مطلق کسانی که آن دوره بودند این گفتگوی جهنمی را نمایندگی میکردند ولی با این همه میشد میان برخی باقیماندههای آن نسل این نوع کنش و واکنش را دید.
این را هم اضافه کنیم که جامعه تئاتر بزرگ شد اما امکانات تغییر نکرد، در نتیجه زمینه زد و خورد میان ما بالا رفت. همه اینها باعث شد تا ما به جای اینکه درک بهتری نسبت به همدیگر و تئاتر پیدا کنیم، دعوت شویم به یک منفعت شخصی یا در بهترین حالت یک منفعت گروهی برای اینکه بتوانیم خودمان را تأمین کرده و سرپا نگه داریم.
اینها باعث شد تا گروه تئاتری به معنای واقعی کلمه میان ما وجود نداشته باشد یا گروههای بسیار بسیار کمی بتوانند پا بگیرند. وقتی به نمایشنامه نویسان و کارگردانهای مطرح خود نگاه میکنیم به ویژه کارگردانها، میبینیم که در بهترین حالت هر کدام سعی میکنند راه خودشان را بروند و گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و احساس مسئولیتی نسبت به بقیه نمی کنند.
همه اینها باعث شده که تئاتر در وضعیت سردرگمی به سر ببرد زیرا جامعه ای که خودش با خودش صحبت نمی کند طبعا نمی تواند به مشکلات اجتماعی پاسخ دهد و از سطح مشکلات اجتماعی دور میشود. به همین دلیل صدمه ای که از نبود انسجام میان روابط خودمان در تئاتر میخوریم، صدمه بزرگی است که تئاتر، نمایشنامه و تماشاگر این صدمه را میبیند و همه منافع ملی که تئاتر میتواند در پی داشته باشد، در حال فراموش شدن اند.
این چیزی است که در مخیله مدیریت دولتی نمی گنجد و فکر میکنم باید در مخیله تئاتریها بگنجد، باید به این مسأله فکر کنیم.
* نبود این گفتمان در تئاتر ایران کاملا مشهود است حتی این گفتمان بین نسل قدیم و جدید تئاتر هم شکل نگرفته است. این روند باعث شده تا تعریف تئاتر هم دستخوش تغییر شود و حتی کارگردانها مطرحی داریم که به مرور زمان روند فعالیت شان تغییر کرده و به قول شما حواشی تئاتر که به اندازه خود تئاتر دارای اهمیت است، برای شان کمرنگ شده است. حال در این شرایط جشنواره تئاتر فجر نیز تعریف و چشم انداز مشخصی ندارد. پیش ترها این جشنواره تئاتر فجر هیجانی را به تئاتر و جامعه تئاتری میداد ولی حالا اینگونه نیست. روند برگزاری جشنواره تئاتر فجر را چگونه میبینید؟ با توجه به اینکه در دوره بیست و سوم جشنواره نیز به عنوان دبیر حضور داشتید.
- دوره بیست و سوم جشنواره تئاتر فجر از یک بابت دوره ای هیجان انگیز بود و از یک بابت شاید بتوان گفت دوره ناکامی هم بود.
* اتفاقات و حاشیههایی هم داشت ...
- به دلیل همان اتفاق و حواشی میگویم که ناکام هم بود. اظهر من الشمس است که رقابتی بودن جشنواره خوب نیست. یک جشنواره غیر حرفه ای نوپا میتواند رقابتی باشد ولی وقتی به رأی هنرمندان و جامعه تئاتری مراجعه میکنیم، این علاقه مندی را در آنها بالا میبینیم. این موضوع به شکل شگفت انگیزی فاجعه آمیز و ناگوار است. من در دوره بیست و سوم رقابتی بودن جشنواره را کنار گذاشتم و چند برابر پولی را که جایزه میدادیم، در آن دوره به گروههای تئاتر ورودیه دادم. ولی به نظر میرسد خود این آیین بی معنی، دوست داشتنی است. یعنی این آیین بی معنی لوح و تندیس گرفتن، ظاهرا نوعی اعتبار اجتماعی به همراه دارد.
گویا تئاتر یا گروههای تئاتری بر این باورند که خودشان و کارشان به اندازه کافی اعتبار اجتماعی برای شان ندارد و لوح و تندیسها برای شان اعتبار به همراه میآورد. این مسأله نشان دهنده آن است که نوع کنش اجتماعی تئاتر که از ما سر میزند از نظر خود ما مورد تردید و شک است.
مسأله دیگر این است که آنقدر جشنواره بزرگ شود که نتوان کارها را دید و آنقدر این بزرگی، شلوغی و درهم و برهمی باشد که نتوان هیچ چیز را در آن تشخیص داد. خیلی ناگوار و ناراحت کننده است که نه تنها تئاترهای ما اتیکت ندارند بلکه اجراهای ما هم اتیکت ندارند. وقتی در سال ۷۹ نمایش «مکبت» را اجرا میکردم تماشاگرانی داشتم که سالن را ترک میکردند و بسیار ناراحت بودند، گاهی اوقات در حین اجرا و گاهی پیش از اینکه نمایش تمام شود، اعتراض شان را به زبان میآوردند. میگفتند که ما آمده بودیم تا اجرایی کلاسیک از نمایشنامه «مکبث» را ببینیم.
تماشاگر نمی داند که در چه تئاتری، چه اثری عرضه میشود این موضوع مانند آن است که در داروخانه به ما ذغال بفروشند. وقتی بعد از این همه سال تئاترها و اجراهای ما اتیکت ندارند نشان دهنده این است که گویا ما این آشفتگی و درهم و برهم بودن و شلوغی را دوست دایم. جامعه تئاتری ایران، جامعه واضح و مسئولیتپذیری نیست و این اتیکت پذیرفتن را به تعویق میاندازد.
امسال تلاش میکنم تا در دوره سی و ششم تئاترها اتیکت داشته باشند. دعوت میکنیم هر تئاتری خودش اتیکت خودش را تعیین کند، حتی اگر این کار را اشتباه انجام دهد اصلا مهم نیست ولی وقتی عادت کنیم به اتیکت گذاشتن، ناچار میشویم که بگوییم در یک دسته بندیهایی به لحاظ فرم قرار میگیریم. از آنجا فصل تازه ای آغاز میشود و با گذاشتن اتیکت میتوانیم بگوییم که ما در درون اتیکت مان با هم قابل مقایسه یا نقد هستیم و یا میتوان درباره ما حرف زد. وقتی من میگویم که دارای اتیکت تئاتر مستند و یا آلترناتیو هستم، باب گفتگو را باز میکنم.
جشنواره در دوره بیست و سوم آرام برگزار شد و این موضوع ناراحت کننده بود و واکنش منفی دریافت شد. فریاد میزدند که هیجان نیست، چرا درِ تئاترها را نمی شکنند. من در آن سال اجازه ندادم برای سالنی که ۸۰ صندلی داشت، ۴۰۰ بلیت چاپ کنند و گفتم برای سالنی که ۸۰ صندلی دارد، ۸۵ تا ۹۰ بلیت چاپ شود نه بیشتر. در آن دوره، جلوی کل بلیتهای مهمان را گرفتم و میزان بلیتها را مشخص کردم، این امر باعث شد تا جشنواره خلوت و جمع و جور به نظر بیاید.
* متأسفانه روند چاپ بلیتهای مهمان بی رویه در اکثر دورههای جشنواره تئاتر فجر وجود داشته و باعث ازدحام بی معنی در سالنهای تئاتری میشده است ...
- بلیتها به صورت رایگان پخش میشد. خوشبختانه حالا این نوع بلیتها جمع شده است. باورم بر این بود که جشنواره تئاتر فجر نیز مانند بقیه رویدادهای تئاتری در طول سال است که مفهوما با هم فرقی نمی کنند منهای بخش خارجی جشنواره که میتواند امکان تماشای کارهای قابل توجهی را برای ما فراهم کند. به غیر از تئاتر استانها که شکوفاییهایی داشتیم و جوانان مستعدی در جشنواره تئاتر فجر معرفی شدند نظیر امیررضا کوهستانی ...
* علی نرگس نژاد ...
- بله، استعدادهای بسیار خوبی بودند که از طریق جشنوارههای تئاتر استانی به جشنواره تئاتر فجر راه پیدا کردند و کارهای قابل قبولی را ارائه دادند، درخشیدند، کارگردانهای مطرحی شدند و باعث افتخار تئاتر ایران شدند. به نظرم غیر از بخش استانها و بین الملل که میتوان گفت به سادگی قابل اصلاح اند و بخشهای مهم و مورد نیاز جشنواره هستند، باقی بخشها نظیر مرور و مهمان خیلی به لحاظ منطق و مفهوم با چیزی که در طول سال اتفاق میافتد، فرقی نمی کند.
امسال به این امید آمدم که بشود در این بخشها تغییر و تحولی ایجاد کرد.
* آیا جشنواره تئاتر فجر معلول همان جریانی نیست که بین جامعه تئاتری رخ داده است؟
- چرا هست.
* آیا همین امر باعث نمی شود که جشنواره تئاتر فجر بلاتکلیف باشد؟
- نه، کلمه بلاتکلیف کلمه خوبی نیست. مثل بقیه رویدادهای تئاتری ...
* بی تأثیر ...
- بله، بی تأثیر میشود ولی چرا بی تأثیر میشود. تئاتر با صرف اجرا شدنش نمی تواند تأثیرگذار باشد. وقتی سنگی را داخل مرداب میاندازیم، موجها و دوایری ایجاد میشوند و بزرگ میشوند، آن موجها در تئاتر ایران کجا هستند. تئاتر در فقدان گفتگو همین است که هست. اگر جشنواره بتواند اندکی زمینههای گفتگو را فراهم کند میتوانیم امیدوار باشیم که تأثیرگذار باشد. ما امکان گفتگو کردن درباره تئاتر را فراموش کرده ایم. این امکان فحاشی کردن و سرکوب کردن و تخطئه کردن نیست بلکه نقد و گفتگو کردن است. البته نقد به معنی نقد آدمها و نقد کسانی که کار تولید میکنند نیست بلکه نقد کارهایی که از ما سر میزند.
گاهی به عنوان نقد و واکنش به اجرا، شخص را میشویند و مانند رخت پهن میکنند و اینگونه است که نقد هم توهین آمیز میشود، ما مجازیم درباره اجرا چه بپسندیم و چه نپسندیم حرف بزنیم.
* یعنی شما این امر را امکانپذیر میدانید که زمینه گفتمان بین جامعه تئاتری در جشنواره تئاتر فجر ایجاد شود و به فضای کلی تئاتر ایران گسترش پیدا کند؟
- فکر میکنم که شدنی است. یکی از امیدواریهای من این است که این اتفاق در آن چیزی که به عنوان تئاتر خصوصی داریم رخ دهد. البته تئاتر خصوصی درگیر معیشت است و بیش از هر چیزی به معیشت فکر میکند. از بابتی هم حق دارد. تئاتر ایرانشهر هم که نیمه دولتی است مشکل معیشت دارد و هزینههای مورد نیاز برای تعمیرات را نمی تواند تأمین کند، این فاجعه است. با این همه امکان اینکه تئاتر خصوصی بتواند زمینههای گفتمان جامعه تئاتری را فراهم کند، بیشتر است.
در جشنواره اگر بخش رقابت کوچک شود و آرام آرام حذف شود، امکان اینکه بتوانیم به جای داوری کارها، آنها را ارزیابی کنیم و درباره شان حرف بزنیم بیشتر میشود. تصورم این است که نه برای امسال بلکه برای سال بعد، به گروهها پیشنهاد دهیم کدام شان حاضر هستند که داوران به جای داوری، درباره کارهای شان حرف بزنند و آنها را ارزیابی کنند. میدانم که استقبال از این موضوع کم خواهد بود ولی حتی اگر تعداد هم کم باشد فکر میکنم نقطه ای خواهد بود برای تغییر روشهای ما.
البته امسال هم تدابیری در این زمینه در بخش «آف استیج» در نظر گرفته شده است مبنی بر اینکه کارگردانهای حاضر در این بخش کارهای همدیگر را داوری میکنند. این روند میتواند زمینه گفتگو را فراهم کند، من مدام به این فکر میکنم با چه فن و استراتژی ای میتوان زمینه گفتگوی میان خودمان را فراهم کرد. امیدوارم این کار را انجام دهیم.
* ما با جشنواره ای مواجه هستیم که به دلیل شاخ و برگ دار بودن اش به لحاظ اجرایی با مشکلاتی مواجه است. جشنواره دارای بخشهای مختلفی است که باعث بزرگ شدن بیش از حد آن شده است. چگونه باید به جشنواره تئاتر فجر نگاه کنیم تا بتواند برای تئاتر ایران تأثیرگذار باشد؟ چرا این جشنواره هیچ ساختار کارشناسانه ای ندارد؟ این جشنواره وارد میانسالگی خود شده است ولی ما نمی دانیم این جشنواره را چرا و چگونه برگزار کنیم. آیا این جشنواره اتیکت دارد؟
- مشکل بر سر همین اتیکت نداشتن جشنواره است ولی ما با یک مانع بزرگ مواجه هستیم که خود جامعه تئاتری است. جامعه تئاتری ایران از تغییر استقبال نمی کند، برآیند جامعه مدنظرم است؛ با تغییر و دگرگونی مخالف است، با اینکه چیزی هر چند ناقص و شکسته بسته نهادینه شود بیشتر موافق است. البته اهل نهادینه کردن هم نیست چون برای نهادینه کردن باید مسئولیت پذیرفت و جامعه ای که مسئولیت پذیر نیست چیزی را نهادینه نمی کند الا چیزهایی که در غیاب آگاهیهای او نهادینه شده اند.
برای فرم دادن به جشنواره ۲ چشم انداز داریم، یکی جشنوارههایی هستند که در سطح دنیا برگزار میشوند، میشود به آنها نگاه کرد و چیزهایی از آنها یاد گرفت. دوم باید به وضعیت خودمان نگاه کنیم؛ چشم اندازی که داریم نیازهای واقعی خودمان است. مثلا نیروهای فارغ التحصیلی که داریم یا جوانانی که در کشور شروع به فعالیت میکنند یا هر گونه امکانات و ویژگیهایی که در درون کشور داریم.
بحران امتناع گفتگو یکی از ویژگیهای تئاتری ما است که باید فکری برای آن کرد و اگر به زودی کاری نکنیم شاید در وقت دیگری نتوانیم هیچ کاری در این باره انجام دهیم. حتی همین الان خود من هم به عنوان یک آدم ناامید دارم در این خصوص دست به عمل میزنم، خیلی امیدوار نیستم که جامعه تئاتری ایران را بتوان دعوت به گفتگو کرد. به حدی این جامعه تئاتری انگیزههایش را از دست داده که حتی افرادی که در حال حاضر با من در دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر همکاری میکنند، به مرور انگیزههای خود را از دست میدهند.
وقتی به جشنوارههای خارجی نگاه میکنیم، چیزی که به طور مشخص جشنوارهها را تبدیل به جشنواره میکند این است که محلی است برای ملاقات تئاتریها با همدیگر. اتاقهای گفتگو در جشنوارههای خارجی اعم از جشنوارههای فیلم و تئاتر، بسیار مفصل هستند. بیشترین چیزی که از این جشنواره بیرون میآید، نقد و گفتگو است. از این بابت جشنواره تئاتر فجر شباهتی به جشنوارههای دیگر دنیا ندارد هر چند جشنواره بزرگی است.
خیلی عجیب است که این جشنواره بزرگ و به لحاظ سال برگزاری میانسال، همچنان امکان گفتگو را فراهم نمی کند، نه میان خودِ جامعه تئاتری ایران و نه میان جامعه تئاتری ایران با جامعه تئاتر ملل. کارهای بسیار خوبی از جامعه بین المللی تئاتر در جشنواره تئاتر فجر آمده و اجرا شده اند ولی حتی با آنها هم به اندازه کافی گفتگو نشده است. این باعث تأسف است وقتی که ۲ سال پیش نمایش «هملت» اوستر مایر به جشنواره آمد و اجرا شد، واکنشهای منفی زیاد بود، گویا یک لجاجت و امتناعی از قبول کردن یک واقعیتهای اجرایی وجود دارد.
* وقتی یوجنیو باربا هم به ایران آمد چنین واکنشهایی وجود داشت، گویا این کارگردان هم از نگاه جامعه تئاتری ایران ویژگی خاصی نداشته است.
- یکی از اتفاقات خوبی که سال گذشته در جشنواره تئاتر فجر رخ داد، آمدن باربا به ایران بود، هم ورک شاپهایی که برگزار کرد و هم اجرای نمایش «درخت» بسیار خوب بود. وقتی نمایش «درخت» در کشورهای دیگر اجرا میشود بسیار مورد توجه قرار میگیرد ولی وقتی در ایران اجرا شد گویی که انگشت ششم یا چیزی اضافه بوده است.
* حتی ورک شاپهایی که باربا برگزار کرد نیز با استقبال جامعه تئاتری همراه نبود. گویا بخش اعظمی از هنرمندان تئاتر ما باربا را قبول ندارند و گمان نمی کردند که این هنرمند صاحب نام چیزی برای عرضه داشته باشد.
- به نظر میرسد جامعه تئاتر ایران احساس بی نیازی به دانش دارد. تئاتر ایران به یک استغنایی رسیده است. اینها چیزهایی که باید مطالعه شود. این بحرانهای اخلاقی و رفتاری، بخشی احتمالا به رفتار و منش ما در درون دانشگاهها بر میگردد، شکلی از مناسبات و رفتارها که ما را بی زار و بری از دانش کرده است. من حتی میپذیرم کسی بگوید اینگونه تئاتری که باربا اجرا میکند از ما دور است ولی اینکه نسبت به آن واکنشی نشان ندهیم، تأسف بار است.
من تصور میکردم هجوم به ورک شاپهای باربا به قدری زیاد باشد که آنها مجبور به انتخاب شوند ولی استقبالی از این ورک شاپها نشد. وقتی مدیریت دولتی که انتظاری از آن نمی رود، چنین پیشنهاد مبارکی را به جامعه تئاتر ایران میدهد، واکنش جامعه تئاتر آنچنان بی رمق و کمرنگ است که حتی انگیزهها را در مدیریت دولتی نیز از بین میبرد.
البته قابل فهم است که چرا جامعه تئاتر ایران انگیزش خیزش اجتماعی خود را از دست داده است، این را در بخشهای دیگر جامعه ایران میتوان دید. این رخوت نتیجه ناکامی اجتماعی است، جامعه ما، جامعه ناکامی است. از این رو باید به نهادهای اجتماعی ایران حق داد. این ویژگی است که انگیزههای ما را از بین میبرد و بحرانهای اخلاقی و رفتاری برای ما ایجاد میکند و باید هر چه زودتر از این وضعیت بیرون رفت.
جامعه تئاتر ایران گاهی در برابر تغییرات کوچک واکنش نشان میدهد که اتفاقا همانجا که اعتراض و واکنش نشان میدهد قابل توجه میشود. به عنوان مثال وقتی اعتراض میکند که چرا مسابقه نمایشنامه نویسی حذف شده، نفس اعتراض کردنش محترم است حتی اگر اعتراض اش نابجا باشد. با این وجود جامعه تئاتر ایران این علاقه مندی را به اعتراض کردن در درون خود دارد که ویژگی است که نباید از آن چشم پوشی کرد.
منبع:مهر
انتهای پیام/