در باب لزوم بزرگداشت صادق زیباکلام و جعفر پناهی
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از فرهیختگان، ۱ این خوششناسی بزرگ ماست که در دورانی زندگی میکنیم که جعفر پناهی و صادق زیباکلام، سینماگر و سیاستمدار ایرانی در آن نفس میکشند. پناهی و زیباکلام آدمهای جالبی هستند و با وجود همه تفاوتها، در چند ویژگی مشترکند: «تمایلی مفرط به حضور دارند، معمولا همه جا هستند، در خیلی از مراسمهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی ورزشی حضور یکی از آنها بهعنوان سخنران یا میهمان قطعی است، بسیار علاقهمند به نمایشی متفاوت و خاص از خود هستند، حرکات عجیب و غریب زیاد میکنند، گاهی اوقات از روی پرچم میپرند و گاهی اوقات قیصر دابسمش میکنند. علاوهبر اینها بهشدت خوششانس هستند. در موقعیتهای آنها معمولا درها به تختههای خوبی میخورند. آنها مرتب جایزههای بینالمللی معتبر میگیرند، تیراژ کتابشان بالا میرود، نماد اعتراض و روشنفکری خوانده میشوند و بر صدر مجالس مینشینند... و سرانجام اینکه هر دو از یک بدویت کودکانه دوست داشتنی برخوردارند. توانایی پیچیده بازی کردن و پنهان کردن خود را ندارند. معمولا حرفهای شاد اما صادقانهای میزنند که در حکم یک لگد ناشیانه به بناهای با زحمت ساخته شده دوستانشان است. ما با این مورد مضحک و در عین حال هیجان برانگیز آخرکار داریم.
۲ چیزی حدود یک سال پیش، صادق زیباکلام اینبار در یک نشست سینمایی حاضر شد و سینماگران ایرانی را به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول سینمای حکومتی است که در وضعیت فعلی سمبل آن ابراهیم حاتمیکیا و مسعود دهنمکی است. گروه دوم سینمای گیشهای است که قبل از انقلاب با پرویز صیاد و شهناز تهرانی و فیلمفارسی به وجود آمده و امروز نیز وجود دارد. اقلیت سوم گروه سینمای هنری و سینمای هنر برای هنر است و افرادی همچون رخشان بنیاعتماد در این گروه قرار دارند.» زیباکلام تکلیف گروه اول را خیلی سریع و قاطع مشخص کرد: «هنر حکومتی در هیچ زمان و هیچ جامعهای چیزی برای ارائه نداشته است و در کشورهایی همچون شوروی، چین و کوبا که مهد این گونه هنرها بوده راه به جایی نبرده و در ایران نیز همین است.» هفته گذشته جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برگزار شد و مطابق پیشبینیهای قبلی، محمدحسین مهدویان، ستاره تازه کارگردانی در سینمای ایران، دوباره جایزه گرفت. مهدویان پیش از این سیمرغ بلورین جشنواره فجر و جایزه جشن سینمایی حافظ و... را نیز گرفته بود. جعفرپناهی برای اهدای جایزه او به بالای سن دعوت شد و در حالی که در جامعه سینمایی ایران هیچ شک و شبههای درباره کیفیت سینمایی کار او وجود ندارد، آقای پناهی از جایزه دادن به مهدویان خودداری کرد. گوشهای در کنار سن ایستاد و بعد از اینکه مهدویان از سن پایین رفت، پناهی پشت میکروفن آمد و کنایههایی بار آنچه آن را سینمای دولتی میخواند کرد.
۳ ویژگیهای خاص این دو و صداقت رکگویی سال گذشته زیباکلام و امسال پناهی، به مثابه هدایایی از آسمان فرستاده شده برای همه کسانی است که سالهای سال است داد میزنند که شعارهای جماعت روشنفکر و لیبرال ایرانی دروغ است. مخالفان سنتی پناهی و زیباکلام به دلایل مختلف ازجمله قرار دادن بلااستثنای هر متن و ایده در چنبره تنگ و تاریک ایدئولوژی و همینطور ناتوانی در رقابت با امکانات جذاب رسانهای این جماعت، معمولا موفق به اثبات حرفشان نمیشدند. آنها به در و دیوار میزدند؛ اما کسی قبول نمیکرد و خیال میکرد که ادعای پوچانگار بودن مدعیات روشنفکران لیبرال ایرانی از سر حسادت یا نبرد سیاسی سنتی با آنهاست. حالا امسال ما با یک عدد جعفر پناهی روبهرو شدیم که با درخشانترین فیلم سال که جوایز را درو کرده است و تقریبا با هیچ نقد منفیای از سوی منتقدان ایرانی مواجه نشده و تجربه جدیدی از روایت در سینمای ایران است فقط به صرف اینکه حرفی که میزند حرف او نیست، اینگونه مقابله کرد. پناهی در عرض پنج دقیقه به روشنی و صراحت نشان داد که همه ادعاهای موجود جماعت تازه روشنفکر شده ایرانی، چیزی جز یک بازی بچگانه نیست. ادعاهای هنر برای هنر و ایدئولوژیک نکردن سینما، اعتراض به همه خطکشیهایی که تمام این سالها در جامعه ایران انجام میشد و جامعه را به خودی و غیرخودی تقسیم میکرد، همه سخنرانیها و کتابها و یادداشتهای این سالها برای دعوت به مدارا و پذیرش و حداقل احترام به «دیگری» همه و همه یک شوخی بیمزه از طرف رفقا با ما بوده است. باید مجلس بزرگداشتی برای آنها برگزار شود.
۴ در اکتبر سال 2001 سیلویو برلوسکنی، نخستوزیر ایتالیا یک گاف تاریخی داد. او گفت: «حقوق بشر از دل سنت مسیحی که آشکارا برتر از اسلام است، زاده شده است. این اعلام رسمی برتری مسیحیت بر اسلام جنجال بزرگی در رسانهها به بار آورد تا جایی که او مجبور به عقبنشینی شد. برلوسکنی صراحتا ادعا کرده بود که مسیحیت از اسلام برتر است و این در دنیای لیبرالیسم، در دنیا به رسمیت شناختن تکثر و چند فرهنگگرایی و در جهان تساهل و رواداری قابل پذیرش نبود. قابل پذیرش نبود که دینی که معتقدان زیادی هم در اروپا دارد صراحتا کمارزشتر و بدتر از دینی دیگر شمرده شود. این در حالی بود که در همان دوران، بوش، نتانیاهو و شارون رهبران بزرگ غرب دائما مثل یک ورد بزرگ بودن دین اسلام و قابل احترام بودن آن را تکرار میکردند. اما ادعای برلوسکنی گاف نبود. رویه حقیقی و پنهان شده همان لیبرالیسم بود و حالا ترامپ وظیفه برلوسکنی را برعهده گرفته است. قدردان ترامپ هم هستیم.
انتهای پیام/