سیل رفت، اندوه ماند
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، روزنامه ایران با اشاره به حکایت تکراری بارانهای ویرانگر «گلستان» در گزارشی نوشت: زنها دور تا دور اتاق نشستهاند و تسبیح میگردانند، ختم صلوات گرفتهاند. مادر، کنار در نشسته،پوشیده در لباس یکدست سیاه. عزادار عروس و نوهاش است؛ حسین 3 ساله. مادر و کودک را به خاک سپردهاند.
در ادامه این گزارش می خوانیم: دیروز مراسم ختم بوده. تسبیح سفید میان انگشتان زن جابهجا میشود. «دعا کنید گمشده من سالم پیدا شود.» گمشده اش، جواد است. پسرش. پدر حسین. میگوید: «من مشهد بودم که این اتفاق افتاد. نمیدانم چه شد.» اتفاق، روز جمعه افتاده. سیل گلستان، در زرینگل علی آباد، خانواده سه نفره را به کام خود کشید. اهل «خان ببین» هستند. مابین علی آباد و دلند. در شهر از هر که میپرسم، خانه نعمتی را نشان میدهد. خانهای با در آبی بزرگ که نیمه باز مانده و خانوادهای که چشم انتظار یافتن جواد هستند. مادر، خواهرها، خاله و زنان دیگر کاری جز دعا از دستشان برنمی آید. مردهایشان رفتهاند همراه تیم تجسس. تا لحظه نوشتن این گزارش، هنوز خبری از مفقود سیل گلستان نیست.
زرینگل، مثل زمرد زیر نور آفتاب میدرخشد،سبز سبز. گاهی لکهای ابر در آسمان پیدا میشود، اما نه آنقدر که بیم بارندگی تابستانی دهد. «آن روز که سیل آمد، هوا همینطور بود. آفتاب بود. یکهو دیدم آب دارد از بالا میآید.» میلاد مازیاری، چوپان است. هر روز همین حوالی است. از آن روز میگوید که همه را غافلگیر کرده. «بارندگی از بالا شروع شده بود. حتی اینجا باران نگرفته بود که سیل آمد.» به رودخانه که حالا بستری گلآلود مملو از سنگ و تنه درخت است، اشاره میکند: «نگاه کردم به رودخانه و دیدم همینطور درخت سرخدار است که روی آب میآید. خیلی زیاد بود. کشته هم داد. آن خانوادهای که درسیل ماندند، مال خان ببین بودند.»
ماشینهای هلال احمر برای یافتن مفقود، جاده باریک و کوهستانی زرینگل را به سمت بالا میروند. بالادست چیزی نیست جز گل و شاخههای در هم پیچیده. مراد، کندودار است. کمی بالاتر از رودخانه زرین رود. میگوید:«تمام کندوهایم را آب برد. مال کسان دیگر را هم برده است. زمینهای کشاورزی را هم خراب کرده. اینجا تابستانها سیل میآید. کشته ندهد شانس آوردهایم. این بار کشته هم داد. آب توی بعضی خانههای روستا رفته. اینجا و روستاهای بالا.»
سیل در دهانه زرینگل، نمونهای است از سیلهایی که طی سالهای گذشته در گلستان اتفاق افتاده است. سیلهای دنبالهدار. «شدت سیل در دهانه رودخانه زیاد بوده. بارندگی در این فصل منجر به سیل میشود. زمینها زیر کشت هستند و قدرت جذب آب ندارند. بسترها هم دستکاری شدهاند و شکل طبیعیشان را ندارند. طبیعی است که وقتی سیل جاری میشود، هرچه در مسیر هست، از جا میکند و با خودش میبرد.» این را علی صادقلو کارشناس منابع طبیعی میگوید و ادامه میدهد:«سیل در آزادشهر و کلاله مینودشت و رامیان هم خسارتهایی زده اما بیشترین خسارت مال همین منطقه زرینگل است.» تمام معابر زرینگل باز شدهاند.
امکان تردد در جاده باریک فراهم است. کلاله هم شکل شهری را ندارد که تا دو روز پیش آبگرفته بوده. نیروهای امداد تلاش کردهاند در کوتاهترین زمان ممکن منطقه را از آثار سیل پاک کنند. «آب خیلی معابر را گرفته بود،تا داخل بعضی خانهها رفته بود. خسارتهایی هم به خانهها زده که خیلی زیاد نیست.» این را یکی از اهالی کلاله میگوید که حالا کم کم آثار سیل از چهرهاش پاک میشود. «برای بازدید هم آمدند اینجا. ما انتظار داریم دولت فکری برای سیلهای گلستان بکند. خسارتاش هر سال به زمینهای کشاورزی ما میخورد. بیمه هم نیستیم. یعنی بیمه فایدهای ندارد. هنوز خسارت سالهای قبلمان را پرداخت نکرده است.»
محمدباقر نوبخت، معاون رئیس جمهوری، خسارت سیل روزهای نوزدهم و بیستم مردادماه را 144 میلیارد تومان اعلام و عنوان کرد که در خصوص اعتبارات سیل گلستان در سال جاری، در جلسه هیأت دولت تصمیمگیری خواهد شد. خسارت سیل اما گاهی برای بعضیها جبران نمیشود. داغش تا سالها روی دلشان میمانَد و هیچ امدادی برایش نیست. الهه چند سالی بود که ازدواج کرده بود، 35 ساله. مادر حسین که حالا در گورستان خان ببین کنارش آرمیده است. مزار، داخل شهر است. انتهای خیابان همان خانه درآبی که زنها در آن ختم صلوات گرفتهاند و نگرانی از سر و رویشان میبارد. بقعهای در ورودی مزار است. امامزادگان بیبی حلیمه و بیبی سلیمه. کسی در گورستان نیست، بجز مردی سیاهپوش نشسته بر سر مزاری. میشود سراغ مزار الهه و حسین را از او گرفت. نشانی همان جاست. برادر الهه است. دو مزار تازه را با پارچه سیاه پوشاندهاند. مادر و فرزند. حال برادر خوب نیست. حال هیچ کدام از افراد خانوادهشان خوب نیست. صوت قرآن از گوشی تلفن همراه پسر سیاهپوش که آن را بالای قبر گذاشته، پخش میشود. دو تا خواهر داشت،الهه دومی بود. حالا نیست. قربانی سیل. از شنیدن نام خبرنگار خوشش نمیآید. داغ دلش تازه تازه است.
«عکسی از پیکر خواهرم گرفته بودند که در تلگرام پخش شده بود. به خاطرش خیلی اذیت شدیم. نمیگویند خانواده طرف عکس را میبیند و تا ابد آن صحنه در ذهنش میماند. ما راضی نبودیم عکس خواهرمان پخش شود. پیگیر این هستیم ببینیم چه کسی عکس را گرفته و منتشر کرده. عکس در گوشی خودم است. همه آن را دیدهاند. خیلی از این مسأله ناراحتیم.»
پسر مکث میکند و ادامه میدهد:«اگر میخواهید کاری برای ما بکنید، اینها را بگویید. یک چیز دیگر هم هست. میگویند اگر گروه تجسس تا 10 روز نتوانست مفقود را پیدا کند، دست از تجسس برمی دارد. البته خودشان گفتند تا وقتی مفقود را پیدا نکنیم، به تجسس ادامه میدهیم اما ما نگرانیم که تجسس را متوقف کنند. حرف ما را بزنید، اگر میخواهید کاری برایمان بکنید.»
پسر حتی دوست ندارد عکاس از مزار خواهر و خواهرزادهاش عکس بگیرد. میگوید:«نمی دانم چه کسی از جسد خواهرم عکس گرفته اما آدمهای زیادی سر آن صحنه نبودند و میشود پیدایش کرد.»
واکنش زنهای خانه نعمتی هم به دوربین، مشابه است. راضی میشوند عکاس از دستهای لرزانشان عکس بگیرد. دستها انعکاس حال صورتهاست. چشمهای نگران. انتظاری که قلب آدم را سوراخ میکند. اول مادر را پیدا کردند و بعد بچه و چشم انتظاری برای یافتن پدر ادامه دارد. سیل آمده و رفته. برای بعضیها خسارت مالی به جا گذاشته که امیدوار به جبراناش هستند. برای خانواده قربانیان اما سیل همچنان ادامه دارد،سیلی که در ذهن راه میافتد و همه چیز را با خود میبرد و تنها خاطرهها را به جا میگذارد و اندوهی بزرگ. مادر جواد، مفقود سیل گلستان امیدوار است. گریه نمیکند. صاف نشسته و فقط تسبیح میگردانَد و صلوات میفرستد. گاهی قربان صدقه نوهاش میرود که دارد توی حیاط بازی میکند. میگوید: «این بچه پسر بزرگام است.» تقریباً همسن و سال حسین است که دیگر کسی صدای خندههایش را نخواهد شنید. موقع رفتن، مادر دوباره میگوید: «دعا کنید گمشده من سالم پیدا شود.»
انتهای پیام/