روایت شغلی که عملیات پرواز خلبانها را از زمین هدایت میکند
به گزارش گروه اقتصادی آنا از پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، «پرواز دنا ٢٥هزار پا ارتفاع بگیر... هواپیمای جت استار ٣٠ درجه به راست بچرخ... هواپیمای جت استار سرعتات را به ٨٥/٠ ماخ افزایش بده فاصلهات با هواپیمای پشتی کم است» ناگهان یکی از هواپیماها از مسیر خارج میشود.
«پرواز دنا؟ جواب بده... پرواز دنا!...» هواپیمای ٣٠٠ نفره مسافربری در رادار دیده نمیشود و وحشت از چهره کنترلر میبارد. هیچکس نمیداند چه اتفاقی افتاده است.
تمام لباسهایش خیس عرق است و دستانش میلرزد. با این حال نمیتواند ثانیهای چشم از رادار بردارد. هنوز سرنوشت ٩ هواپیمای دیگر به دست سکتوری است که او سرپرستاش به حساب میآید.
یکی از خلبانها به سکتور شماره ٢ که مریم کنترل آن را برعهده دارد، پیغام میفرستد که به ابر CB نزدیک میشود. موقعیت خطرناک است و گرفتارشدن هواپیما در این شرایط سقوط حتمی را به دنبال دارد. وزش عمودی باد در توده ابر CB میتواند هواپیما را از کنترل خارج کند و با تکانهای شدید بالا و پایین ببرد.
کنترلر به نمایشگر رادار نگاه میکند تا هواپیمایی دیگر در مسیر نباشد و به خلبان دستور میدهد که به سمت چپ گردش کند و ابر سیبی را دور بزند.
دو هواپیما که در کنترل سکتور شماره ٢ است با سرعت زیاد به هم نزدیک میشوند و هر آن امکان دارد با هم برخورد کنند. ثانیهای تأخیر میتواند فاجعه به بار آورد. حتی عبور هواپیماها از فاصله کم و در کنار یکدیگر خطری بزرگ به شمار میآید.
این اتفاق به آن معناست که کار برای کنترلر و خلبان بسیار دشوار خواهد شد. زمان تصمیمگیری بسیار محدود و نفسگیر است. کنترلر باید قبل از آنکه موقعیت فاجعهبرانگیز شود با آموزشهایی که دیده محاسبات ریاضی انجام دهد و دستورهای لازم را برای دو هواپیما صادر کند تا از هم فاصله بگیرند.
اینجا حساسترین قسمت فرودگاه است شاید بشود گفت مغز فرودگاه. مرکز کنترل پرواز... او تازه ٤٠ساله شده است. مریم رجبی مهندس خوشرویی است که بعد از ٢ ساعت کار نفسگیر سکتور ٢ را تحویل کنترلر بعد میدهد و با دستیارش از جا بلند میشود.
او جزو ٨ زن پیشروی بعد از انقلاب است که برای نخستینبار وارد این شغل شدهاند. مریم میگوید که هر بار که برای تحویل شیفت راهی فرودگاه میشود، خودش و مادرش آیهالکرسی میخوانند که همه چیز خوب پیش برود و مسافران پروازهایش سلامت و تندرست به زمین بنشینند.
شغل او به هیچ عنوان شوخیبردار نیست. کوچکترین اشتباه، تأخیر و حتی پلک بر هم گذاشتنی موجب میشود هزاران مسافر جانشان را از دست بدهند. هر پرواز چیزی حدود ٣٠٠-٢٠٠ مسافر دارد و یک سکتور در روز شلوغ کاری میتواند ٤٠ تا ٥٠ هواپیما را بهطور همزمان در کنترل خود داشته باشد.
از این گذشته خسارت سقوط هواپیما راحت میتواند یک ایرلاین کوچک را زمینگیر کند. هر هواپیما قیمت گزافی دارد. قیمت یک فروند ایرباس نوی a٣٢٠ چیزی حدود ١٠٠میلیون دلار است.
اگر متوسط دلار ٣هزار و ٥٠٠ تومانی را در نظر بگیریم، چیزی معادل ٣٥٠میلیارد تومان آب میخورد. دیه ٢١٠میلیون تومانی هر مسافر را به این رقم اضافه کنید تا متوجه شوید یک اشتباه کوچک «مراقب پرواز» تا چه اندازه گران تمام میشود.
البته خسارت اشتباه کنترلرها جنبه دیگری هم دارد: بعد سیاسی و اقتصادی سقوط هواپیما و لطمههایی که میتواند به بازار جهانی آسمان ایران بزند.
مهندس جوان کنترل ترافیک پرواز توضیح میدهد: «بیشتر کنترلرها زخم معده یا ناراحتیهای گوارشی دارند. استرس زیاد باعث شده است خیلیهایشان خونریزی معده کنند. ناراحتیهای چشمی هم بین کنترلرها شایع است.» روی کاغذهای باریک و بلندی برای هر هواپیما کدگذاری میکنند.
نوع هواپیما، شماره پرواز، سرعت، ارتفاع، مبدأ، مقصد و مسیر هوایی... اطلاعات چکیدهای است که روی هر کاغذ نوشته میشود. میگوید: «گاهی آنقدر به رادار زل میزنیم که کدها پیش چشمانمان رژه میرود.
مجبوریم ثانیههایی کوتاه به چشمانمان استراحت بدهیم تا اشتباهی رخ ندهد.» کار در ساعت مرگ بدترین ساعت کار شیفت شب تا صبح است. امکان ندارد کنترلری تصور یک دقیقه چرتزدن را به مخیلهاش راه بدهد. ساعت ترافیک هوایی حوالی ٥ صبح است. کنترلرهای ترافیک هوایی به این ساعت «ساعت مرگ» میگویند.
سختترین لحظه کار برای مراقبان پرواز همین زمان است؛ درست زمانی که خواب شیرین صبحگاهی پلکهایشان را وسوسه میکند. مریم میگوید که کابوس زیاد میبیند. خلبانی که اعلام میکند گرفتار چالههای هوایی شده است.
غیبشدن هواپیماها از رادار، شکایت و جعبه سیاه هواپیما... اینها کابوسهایی است که در رویای شبانه هیچ شهروندی به جز مراقبان پرواز وجود ندارد.
آنها انرژی روحی سنگینی هزینه میکنند اما این تنها خلبانها هستند که اول و آخر هر پرواز دیده میشوند و کسی از چشمهای نگران واحد کنترل ترافیک خبر ندارد.
مراقبان پرواز مسئولیت هر پرنده آهنی آسمان کشور را برعهده دارند؛ از هواپیماهای نظامی و جتهای شخصی گرفته تا هواپیماهای مسافربری و کارگوها که همان هواپیماهای باری هستند. برای سالم نشاندن هواپیماهای کهنه عرق روح ریختیم خرید هواپیماهای نو و برجام شاید مراقبان پرواز را بیشتر از هر کس دیگری خوشحال کرده باشد.
مریم برایم توضیح میدهد که برای سالم نشاندن هواپیماهای فرسوده روح و جان کنترلرها عرق ریخته است. هواپیماهای کهنهای که نهتنها سوخت زیادتری مصرف میکنند و هزینه پروازهای ایران را بالا بردهاند که گاهی بسیاری از پروازها را به خاطر نقص فنی معطل گذاشتهاند و برنامه سایر پروازها را به هم ریختهاند.
به جز این حالا آسمان ایران درآمدزاتر شده است؛ اما با وجود اینکه تعداد پروازها به آسمان ایران تقریبا دو برابر شده است، تعداد کنترلرهای پرواز تغییر نکرده است و تنها کار سنگینتر شده است.
روز تولدم هواپیما سقوط کرد! وقتی هواپیمای سی-١٣٠ با پرسنل ارتش و خبرنگاران در منطقه مسکونی آذری سقوط کرد و ١١٠ کشته به جای گذاشت، روز تولد مریم رجبی بود؛ ١٥ آذر ١٢سال پیش.
او مجبور بود حتی روز تولدش سرکار حاضر شود اما آن اتفاق وحشتناک خاطره تلخ روز تولدش شد. میگوید اتفاق برای کنترلر سکتور شماره یک یا دو رخ داد و او با چشمان خودش دید که چگونه لرزش شدیدی به سرتا پای کنترلر افتاد و او دیگر نتوانست آدم عادی سابق باشد.
او خاطره شیرین هم دارد. لحظاتی که یک مریض بد حال را با اولویت پروازی و از مسیرهای کوتاهتر و به موقع به مقصد میرسانند، شیرینترین ساعات کار است.
گر چه هیچوقت کسی به مرکز کنترل ترافیک هوایی سر نمیزند تا از کنترلر هواپیمایش تشکر کند اما همین هم برای او کافی است. شکوه دماوند خلبانهای خارجی را به وجد میآورد رخداد جالب دیگری که در ذهن دارد، شگفتی خلبانهای خارجی از دیدن قله دماوند است.
میگوید همهشان میپرسند: این چه قلهای است که در محاصره ابرهاست؟ این قله از زیبایی هیچ چیز کمتر از کلیمانجارو ندارد. بعضی خلبانهای خارجی هم به محض ورود به مرزهای کشور با کنترلرهای ایرانی فارسی سلام و احوالپرسی میکنند که این برای مریم جالب است.
از نظر مریم خلبانهای شرکت هواپیمایی اماراتی دقیقترین خلبانها هستند و خلبانهای ایرانی هم در دنیای خلبانها جزو بهترینها شناخته میشوند.
او میگوید خلبانهای چینی، روسی و هندی بدترین لهجه انگلیسی را دارند و برای فهمیدن درخواستشان گاهی مجبور میشویم چند بار چیزی را بپرسیم.
وقتی میخواهم پایان گزارشم را ببندم از مریم میپرسم راستی شما هم زودتر از موعد بازنشسته میشوید؛ لبخندی میزند و میگوید: نه! قانون حرفه ما را بهعنوان شغل سخت و زیانآور نمیشناسد!
انتهای پیام/