منظور حسن روحانی از «عفلقیها» در سخنرانی اخیرش چه بود؟/ عفلق کیست؟
مجتبی اسماعیلی، گروه بینالملل- شاید برای افرادی که با تاریخ سیاسی جهان عرب بهویژه حوزه عراق و سوریه آشنا نباشند شنیدن عبارتی همچون «عفلقی» و «عفلقیها»، که دکتر حسن روحانی رئیسجمهوری کشورمان اخیرا هر از چند گاهی و به مناسبتهای مختلف از آن یاد میکند، تازگی داشتهباشد و ندانند که عفلق یعنی چه یا که!
اما عفلق نام فامیلی مردی به نام میشل است که بسیاری وی را رهبر معنوی حزب «بعث» عراق میدانند. «میشل عفلق» فعال سیاسی ملیگرای عرب سوری بود و با روی کار آمدن صدام در عراق، شروع به مدح و ثنای مرام و مسلک وی کرد. شاید حفظ امتیازات و جایگاهی که در عراق یافته بود، نقش مهمی در این مدایح داشت.
وی کار را تا به جایی رساند که «صدام» را هدیه آسمانی و حزب بعث را هدیهای به امت عربی خواند.
اما روحانی رییسجمهوری ایران چه زمانهایی تعبیر افلقیها را در سخنان خود به کار برد؟
پرده اول؛
یکشنبه (3 خرداد94)
«حسن روحانی» رئیسجمهوری کشورمان به مناسبت روز آزادسازی خرمشهر، در هشتمین کنگره ملی تجلیل از ایثارگران که در سالن اجلاس سران برگزار شد، گفت: محاسبه ظاهری نشان میداد ارتش عراقی که در سالیان دراز از سال 47 و 48 در حال تجهیز کامل خود بوده و انواع سلاح را از شوروی سابق و از فرانسه دریافت کرده و بسیاری از تجهیزات را از دیگر کشورهای اروپایی به دست آورده و دارای ارتش قوی و منظمی است، در برابر ایرانی که تازه انقلابش پیروز شده است و ارتش سامان آنچنانی ندارد پیروز خواهد شد.
وی افزود که با همه این برتریها، «عفلقیان» احتیاط کردند و در کنفرانس «طائف» کشورهای دیگر منطقه را همراه خود کردند. باوجود این، «صدام» میاندیشید که با حمله به ایران ظرف 3 روز یا حداکثر یک هفته خوزستان تجزیه میشود و برخی از استانها از ایران جدا میشوند
ارتش عراق به فرمان صدام 31 شهریور سال 59 تجاوز وحشیانه به مرزهای ایران و بمباران برخی از شهرها را آغاز کردند. همزمان با آغاز حملات، فرودگاه مهرآباد بمباران شد. در این میان، نخستین واکنش امام خمینی (ره) راه را برای همگان مشخص کرد. ایشان فرمودند: دزدی سنگی را آورد، به خانه ما پرتاب کرد و مردم ما جواب او را خواهند داد.
«روحانی» با تاکید بر این سخن امام در آن برهه زمانی، تصریح کرد: امام موضوع را ساده و همه نکات را بیان کرد و گفت که متجاوز دزدی است که به غلط سنگ پرتاب کرده است و باید پاسخ آن داده شود. ملت ما پاسخ او را خواهند داد و این شد استراتژی دفاع مقدس ملت ایران در برابر متجاوزین «عفلقی».
رئیسجمهوری کشورمان با بیان اینکه تصوراتی «عفلقیان» نسبت به ایران داشتند اما خواب آنها درست تعبیر نشد گفت: بعد هم از همان آغاز حمله همه نیروهای مسلح زمینی، هوایی و دریایی سپاه پاسداران و همه نیروهای انتظامی آن زمان که کمیته شهربانی ژاندارمری و کنارشان عشایر و مردم همه به صحنه آمدند.
پرده دوم؛
چهارشنبه (30 اردیبهشت 94)
رئیسجمهوری ایران در جمع علماء، ایثارگران و برگزیدگان استان آذربایجان شرقی، گفت: عبور از مشکلات، بدون امید و همراهی مردم ممکن نیست.
وی با بیان اینکه در دوران دفاع مقدس، ملت و رزمندگان ایران در برابر دنیا ایستادند، افزود: علاوه بر تجهیزات، تبلیغات و امکانات خارجی که در اختیار بعثیها و «عفلقی»ها قرار داشت، در میان اسرای آنها نیز اتباع 13 کشور حضور داشتند، اما رزمندهها و ملت ما در برابر همه دنیا پیروز شدند، زیرا وحدت، اتحاد، ایمان، عشق و اعتقاد به حق داشتند.
پرده سوم؛
چهارشنبه (29 بهمن 93)
«حسن روحانی» رئیسجمهوری با حضور در منزل شهید حجتالاسلام «محمدحسین عنایتی»، در دیدار با همسر این شهید گفت: جنگ ما با «عفلقی»ها، جنگ اخلاق و ضداخلاق، حق و باطل و اسلام و نفاق بود.
«روحانی» با بیان اینکه رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس بسیار شجاعانه عمل کردند، افزود: در میان «عفلقی»ها افرادی بودند که بسیار سبوعیت داشتند و رفتار آنها شبیه برخی از همین تروریستهایی است که امروز شاهد رفتارهای وحشیگرانه آنها هستیم.
پرده چهارم؛
دوشنبه (31 شهریور 93)
«حسن روحانی» رئیسجمهوری اسلامی ایران در مراسم رژه نیروهای مسلح به مناسبت فرا رسیدن آغاز هفته دفاع مقدس گفت: در زمان آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران، سیل مردم ایثارگر به سمت غرب و جنوب کشور برای دفاع را شاهد بودیم. در کمتر از 24 ساعت خلبانان قهرمان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران قاطعانه به متجاوزان «عفلقی» در سراسر عراق پاسخ دادند. هوانیروز در مرزهای غرب و جنوب تانکها، توپخانهها رزمندگان سپاه دلاور، بسیجیان، عشایر، نیروی انتظامی همه و همه در صف واحد در برابر متجاوزان ایستادند.
وی افزود: دنیا فکر کرد اگر روزی شرق و غرب در موضوعی در کنار هم متحد شوند و پول مرتجعان و سلاح شرق و غرب در کنار هم باشد و «عفلقیان» به میدان نبرد بیایند میتوانند انقلابی را به شکست بکشانند. این اشتباه بزرگ قدرتهای بزرگ و مرتجعان بود و این ایستادگی ملت ما در قبل از انقلاب دوران دفاع مقدس و امروز در برابر توطئهها است را شاهد هستیم اما غرب و دیگران اشتباهاتشان را تکرار میکنند.
منظور رییسجمهوری ایران از «عفلقی» در تکیهکلامش کیست؟
«میشل عفلق» (1910-1989م) نظریهپردار و فعال سیاسی ملیگرای سوری بود که بهعنوان بنیانگذار عقیدتی «جنبش بعث» بهشمار میرفت. وی در دمشق در خانوادهای مسیحی متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فرانسویان دمشق گذراند و تحصیلات دانشگاهی خود را در پاریس به پایان برد. وی پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به دمشق بازگشت و میگویند که به بیروت، قاهره و سپس بغداد سفر کرده بود. وی در نهایت در بیمارستانی در پاریس جان سپرد.
«عفلق» در سال 1947 با کمک «صلاحالدین بیطار» حزب پانعربی و سوسیالیستی «بعث» را تأسیس کرد. وی پیش از آن با سفر به پاریس مراحل تکامل و تبلور اندیشه سیاسی و حزبی خود را گذراند. وی در پاریس به جمعیت عربی سوریه (که خواستار دفاع از فلسطین و وحدت جامعه عرب بود) و جمعیت فرهنگ عربی (که به امور فرهنگی، دینی و تاریخی اعراب میپرداخت) پیوست. وی از جنبش آزادیخواهان ایتالیا به رهبری «جوزپه مازینی» الهام گرفت و از آن اهدافی واقعی را برای جهان عرب مطرح کرد.
میشل افلق با سه هدف «وحدت، آزادی و استقلال» برای جهان عرب، وارد حزبگرایی در جهان عرب شد و توانست حزب «بعث» عراق را بنیان نهد. «عفلق» برای وحدت و ملیگرایی اعراب و رهایی از استعمار غرب تلاش زیادی کرد. وی پس از آن بهدنبال فشارهای سیاسی از سوریه رفت ولی در سال 1954 به آن کشور بازگشت و نقش مهمی را در اتحاد با مصر در سال 1958 ایفا کرد.
«عفلق» در سال 1963 با کمک «حسن بکر»، «عبدالسلام عارف» و «صدام» در کودتایی قدرت را در عراق به دست گرفت و بعدها با قدرتگیری صدام در عراق تبدیل به رهبر معنوی حزب «بعث» شد و پس از آن به سوریه رفت. در 23 فوریه 1966 و همزمان با درگیریهای خونین و آغاز کودتای حافظ اسد و دوستانش در بخش رادیکال حزب بعث سوریه علیه بیطار که به روی کار آمدن "صلاحجدید" منتج شد، آنجا را ترک کرد. وی در هنگام ترک سوریه گفت: این حکومت «بعث» نیست و انقلابی که بهوجود آمده ارتباطی به این حزب ندارد. حتی اهداف آن، اهداف حزب ما و مردم ما نیست. این درگیریها با اخلاق حزب ما ناسازگار است.
وی پس از این تحولات و خروج از سوریه، به بیروت رفت، مدتی در برزیل بود و سپس به بغداد بازگشت.
بازگشت به عراق و تبدیل شدن به پدر معنوی «بعث عراق»
در مدتی که «عفلق» در سوریه حضور داشت جنگ قدرت میان «صدام» و «بکر» در جریان بود تا اینکه پس از ترک سوریه بهوسیله «عفلق»، «صلاح عمر علی» مامور شد تا با سفر به بیروت و برزیل (که «عفلق» مدتی را در آنجا گذراند) وی را به بغداد بازگرداند. این نکته خالی از لطف نیست که بدانیم «عفلق» پیش از ترک سوریه بهوسیله دادگاه این کشور به اعدام محکوم شده بود.
«صدام» بر این باور بود که با بازگشت «عفلق»، مشروعیت به حزب بعث بازمیگردد و از همین رو تلاش میکرد وی را به ادامه فعالیت در این حزب ترغیب کند، به همین دلیل دستور داد تا مراسم استقبال باشکوهی از وی به عمل آید.
«عمر علی» که خود در جریان امور قرار داشت با شرکت در مصاحبهای تلویزیونی، به شرح استقبال از «عفلق» در عراق پرداخت و گفت: در عراق استقبال بسیار پرجمعیت و مفصلی شد و «بکر» و «صدام» در پیشاپیش استقبالکنندگان قرار داشتند.
وی افزود: رهبران حزب بعث بهطور کلی از آمدن «میشل عفلق» استقبال میکردند و وی بهطور گسترده بهوسیله رهبران حزب، اعضا و تعداد زیادی از مسئولان حکومتی استقبال شد. باوجود این، پس از آنکه «عفلق» به عراق رسید بهتدریج مشخص شد که نوعی حساسیت در قبال دخالت یا هر نوع تلاش برای دخالت در امور عراق بهوسیله رهبران قومی حزب وجود دارد. در واقع، چیزی شبیه به مانع و دیوار میان فعالیتهای رهبران قومی حزب و میان فعالیتهای حزبی و حکومتی در داخل عراق ایجاد شده بود.
«عمر علی» با بیان اینکه از همان روز نشانههای کمرنگ شدن نقش «عفلق» در حزب پدیدار شد، تصریح کرد: پس از بروز این حساسیت، به رهبران قومی حزب اجازه دخالت در هیچ موضوعی که مربوط به عراق باشد داده نمیشد و به نوعی «عفلق» از امور محوری و مهم عراق برکنار و جدا بود. این روند ادامه یافت تا اینکه فعالیتهایش فقط منحصر به امور سازمان قومی حزب شاخههای حزب بعث در داخل و خارج از عراق شد.
وی که نمیخواست به صراحت به برکناری «عفلق» از امور حساس حزب تاکید کند، اینگونه ادامه داد: بعدها حقیقت مشخصتر شد و آن این بود که چیزی که از وی خواسته میشود این است که دکوری یا صرف تابلویی نقاشی باشد تا آنها به مردم بگویند حزب رهبری نیز دارد و در واقع اینگونه نبود.
تفکرات حزبی «عفلق»/ فردی ترسو که لیاقت رهبری را ندارد
پیشتر ذکر شد که «میشل عفلق» با الهام از الگوی مافیایی ایتالیا حزب بعث را با شعار «وحدت، آزادی و استقلال» هدایت کرد. تفکری که تا سال 2003 بر این حزب حاکم بود.
گرچه برخی ادعای رهبری معنوی حزب بعث را به این فرد عرب چسباندهاند، ولی بسیاری از صاحبنظران وقت عراق از جمله «احمد منصور» معتقدند که وی صلاحیت رهبری و حتی صلاحیت داشتن عنوانی چون «متفکر» را نداشت.
بهاعتقاد «منصور»، رهبری که در مسیر زندگی خود و رهبری حزبش هر زمان حزب یا خودش دچار مشکلی شد، فرار میکند و مخفی میشود و حتی از کل افکار و اصولش برگردد، صلاحیت رهبری را ندارد.
پس از کودتای «حسنی زعیم» نخستوزیر اسبق سوریه در سال 1949، «میشل عفلق» بازداشت شد. وی به حدی از این موضوع ترسیده بود که در 11 ژوئن 1949 نامهای برای «زعیم» فرستاد که بسیاری از صاحبنظران آن را پیام ذلت و خیانت توصیف کردند. در بخشی از آن نامه آمده بود: اگر شما میخواهید، ما آمادهایم خط بیطرفی در پیش بگیریم و زبانمان را در کام نگاه داریم. ولی من خود تصمیم گرفتهام به طور کامل سیاست را کنار بگذارم. معتقدم مأموریتم پایان یافته است و شیوه من برای دوره جدید مناسب نیست.
این نامه در آن دوره برای رهبری حزبی که مردم به آن به دیده تقدیس مینگریستند، معنایی جز خفت و خواری در بر نداشت. «حنا بطاطو» مورخ فلسطینی که در زمینه تاریخ مشرق عربی تخصص دارد، در حاشیه جلد سوم دایرهالمعارفش درباره عراق، نوشته است: این نامه، تصویر انسانی ضعیف و ذاتا ترسو را در ذهن ایجاد میکند.
«سامی حناوی» نظامی و سیاستمدار سوری چندی بعد علیه «حسنی زعیم» کودتا کرد و در حکومت جدید به «میشل عفلق» پیشنهاد تصدی وزارت آموزش و پرورش را داد. در آن زمان به کودتاگران به عنوان افراد دیکتاتور نگاه میشد و اینطور معتقد بودند که این افراد با مبانی حزب هیچ تطابقی ندارند. «میشل عفلق» این پیشنهاد را در 14 آگوست 1949 پذیرفت و تا 19 نوامبر در این سمت ماند. «حناوی» کسی است که وی را دومین دیکتاتور نظامی سوریه میدانند. این موضوع بهاعتقاد بسیاری از صاحبنظران عراقی، لغزش و اشتباه بزرگ دیگری در تاریخ حزب بعث و نیز حادثهای دال بر فرصتطلبی «عفلق» بهشمار میرود.
نباید از نظر دور داشت تفکراتی که حزب «بعث» به آنها تکیه میکرد، یعنی همان تفکرات «میشل عفلق»، تفکراتی بود که برخی مورخان آن را تفکراتی بداههگونه و متناقض خواندهاند. موضع دیگر این است که اگر همه نظراتی که «عفلق» مطرح کرده است را در کنار هم جمع کنیم، منظومه فکری منسجمی را تشکیل نمیدهد، بهگونهای که گاهی وی در موقعیتی خاص نظری را بیان می کند که ممکن است همان دیدگاه را در موقعیتی دیگر منکر شود و یا به نوعی دیگر تبیین کند.
انتهای پیام/