دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۷

موسویان: بدون هزینه از طالبان انتقام گرفتیم/ روایت روزی که سفیر سابق پاکستان در ایران از کار یک سایت خبری شوکه شد

حسین موسویان در تشریح مذاکرات خود با جاوید حسین، سفیر وقت پاکستان، پس از حمله به کنسولگری کشورمان در مزار شریف تأکید می کند که همه مذاکرات انجام شده بر اساس نظر مقامات وقت جمهوری اسلامی ایران انجام شده است.
کد خبر : ۱۷۶۵۰۵

سمیرا امیرچخماقی، گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا​، جاوید حسین، دیپلمات پاکستانی در سال‌های ۷۶ تا ۸۲ به عنوان سفیر پاکستان در تهران خدمت می‌کرد. او به تازگی کتابی نوشته است که یکی از فصل‌های آن به خاطرات حضورش در تهران برمی‌گردد.


او در این فصل به روابط پاکستان با ایران و دیدارهایش با مقامات وقت ایران از جمله حسین موسویان، دیپلمات ارشد ایرانی می‌پردازد. یکی از وب‌سایتهای خبری منتقد دولت، بخش‌هایی از این فصل را ترجمه کرده و روی خروجی خود قرار داده است.


در این بخش‌ها جاوید حسین مدعی بوده که موسویان، رئیس وقت کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی نظرات متفاوتی با وزارت امور خارجه داشته و حتی چنین وانمود شده که او دیپلماسی تحقیر شده‌ای در برابر پاکستان داشته است.


این مسائل باعث شد تا از اوضاع آن روزها با موسویان صحبت کنیم. موسویان روایت دیگری از این اتفاق‌ها داشت و حتی برای اثبات حرف‌هایش تصمیم می‌گیرد تا شخصا با جاوید حسین به صورت ایمیلی ارتباط بگیرد تا جاوید حسین هم بگوید که آن سایت خبری، با انتخاب‌ بخش‌هایی خاص از کتاب و حذف بخش‌های دیگر به جایی برسد که می‌خواسته است. او متن این ایمیل‌ها را در اختیار آنا قرار داده است.


مشروح این مصاحبه را می‌خوانید:

گوشتیران
قالیشویی ادیب

اخیرا آقای جاوید حسین سفیر وقت پاکستان در تهران در کتابی به ذکر خاطرات خود از دوران مأموریتش در ایران پرداخته است. او از جمله به مذاکرات و گفت‌و‌گوهایش با جنابعالی که در آن زمان رئیس کمیته خارجی شورای عالی امنیت ملی بودید، اشاره می‌کند و می‌نویسد شما برخلاف مواضع وقت نظام جمهوری اسلامی نسبت به پاکستان منادی پیام جدیدی بودید. یعنی در حالی که ایران معتقد بود به دلیل حمایت پاکستان از طالبان، این کشور در کشتار دیپلمات‌های ایران مسئولیت دارد و رابطه‌اش را با پاکستان به کمترین سطح رسانده بود، شما پیغام جدیدی داشتید. آیا این موضوع را تأیید می‌کنید و در صورت تأیید دلیل موضع متفاوت شما چه بود؟


من متن ترجمه فارسی کتاب ایشان راندیده‌ام. قضیه هم مربوط به حدود ۲۰ سال پیش است که طبیعتا باید به اسناد مذاکرات در شورای عالی امنیت ملی و وزارت امور خارجه مراجعه شود. در متن کتاب اصلی که به زبان انگلیسی است، وی نقل می‌کند که در ماه‌های آخر سال ۲۰۰۰، وزیر امور خارجه پاکستان از آقای دکتر روحانی برای انجام سفر به پاکستان دعوت رسمی به‌عمل آورد و پیرو این دعوت، وی با من که درآن مقطع مسئولیت سیاست خارجی دبیرخانه شورای امنیت ملی را بر عهده داشتم، دیدار داشته است.


سفیر پاکستان درمورد اولین ملاقاتش با من چنین می‌نویسد: «از این متعجب شدم که برخلاف مسئولان وزارت امور خارجه که روی مسائل تاکتیکی روزمره روابط متمرکز بودند،حسین موسویان نکات برجسته و محسوسی از امکان روابط استراتژیک درابعاد دو جانبه و منطقه‌ای بین ایران و پاکستان را مطرح کرد و گفت که آقای روحانی بعد ازبررسی عمیق موضوع، از حوادثی که منجر به تخریب روابط شده، عمیقا ناراحت شده‌اند.»


یک توضیح را لازم می‌دانم و آن اینکه شورای عالی امنیت ملی، استراتژی‌های کلان روابط و سیاست خارجی را بررسی و تصمیم‌گیری می‌کند و لذا دبیر شورای‌عالی امنیت ملی نیز بر این اساس، در سفرها در مورد مسائل کلان روابط گفت‌وگو می‌کند. لذا مسئول سیاست خارجی در دبیرخانه شورای امنیت هم در پیگیری و هماهنگی سفر دبیر شورای امنیت ملی و در ملاقات با سفرای خارجی مربوطه درباره مسائل کلان و استراتژیک روابط گفت‌وگو می‌کند. وزارت امور خارجه ضمن اینکه مسائل کلان و استراتژیک روابط را در دستور کار دارد، مسایل فنی، تکنیکی، تاکتیکی و روزمره امور کنسولی، سیاسی، فرهنگی، تجاری و غیره را نیز عهده‌دار است.


درمورد آن سفر آقای روحانی هم من با مسئولان وقت وزارت امور خارجه درتماس بوده و راجع به محورها هماهنگی انجام دادم و هر دو اتفاق نظر داشتیم که درجریان سفر دکتر روحانی، ابعاد استراتژیک و کلان روابط مورد گفت‌وگو قرار گیرد. لذا گفت‌وگوهای من با سفیر دقیقا درچارچوب وظایف شورای عالی امنیت ملی و نیز با هماهنگی کامل با وزارت امور خارجه و دکتر روحانی بود و تناقضی هم درکار نبود.


کم وکیف تفاهمنامه‌ای که درجریان سفر دکتر روحانی به پاکستان امضاء شد، چه بود؟ آیا درست است که شما به سفیر پاکستان گفته‌اید «هرچه می‌خواهی درپیش‌نویس تفاهمنامه بنویس، طرف ایرانی هم قبول خواهد کرد»؟


تهیه و امضای تفاهمنامه‌ها با سایر کشورها مسیر و روند مشخصی دارد و دستگاه‌های مختلفی از نظر حقوقی و محتوی بررسی‌های مفصل مقدماتی دارند. چندروز پیش در سایت رجانیوز که به مناسبت حادثه تروریستی مرز میرجاوه تحت عنوان: «چگونه دیپلماسی تحقیر آمیز سلب امنیت می‌کند؟»، گزارشی از متن فارسی کتاب خاطرات سفیر وقت پاکستان از ملاقات با من را اینگونه عنوان کرده بود: «...موسویان گفت هرچه بنویسی طرف ایرانی قبول خواهد کرد. روز بعد یک کپی از پیش‌نویس یادداشت تفاهم آماده شده را به حسین موسویان دادم که او هم یک روز بعد موافقت طرف ایرانی با متن تهیه شده را بدون هیچ‌گونه تغییری به طور شفاهی تایید کرد و به من اطمینان داد که به زودی همان پیش‌نویس که تهیه کرده بودم توسط دولت ایران برای این که طی سفر ۲۴ تا ۲۷ آوریل (۳ تا ۶ خرداد) ۲۰۰۱ حسن روحانی به پاکستان به امضای او و عبدالستار، وزیر امور خارجه (وقت) پاکستان برسد، به طور رسمی مورد تایید قرار خواهد گرفت و این دقیقا همان چیزی بود که چند روز بعد اتفاق افتاد.»


طبیعی است که چنین مطلبی هر خواننده‌ای را متعجب می‌کند، زیرا که خود من هم با خواندن این گزارش شوکه شدم. اتفاقا یک روز بعد از گزارش آن سایت، ایمیلی از جاوید حسین، سفیر وقت پاکستان و نویسنده کتاب مورد بحث، دریافت کردم که نظراتش نسبت به مقاله من در روزنامه واشنگتن تایمز را ابراز کرده بود. در مقاله‌ای که هفته قبل درروزنامه واشنگتن تایمز آمریکا منتشرشد، ده اصل را برای حل مسأله افغانستان ارائه کرده بودم. من از فرصت استفاده کرده و مطلب سایت مذکور را برایش نقل کردم. جاوید حسین درایمیل جوابیه اینگونه پاسخ داد:


«من شوکه شدم از اینکه شنیدم رجا نیوز با نقل یک جمله از اینجا و آنجای متن کتاب من، سعی کرده یک برداشت نادرستی از ملاقات‌های مفصلی که در ۲۰۰۱ راجع به سفر آقای روحانی داشتیم تلقین کند. دربخش مربوطه در کتاب به‌طور کاملا روشن گفته شده که ما ملاقات‌های متعددی در طول چند ماه درمورد مقدمات سفر داشتیم و شما زمانی به من اجازه دادید که متن پیش‌نویس تفاهمنامه آقای روحانی و آقای عبد الستار، وزیر امور خارجه را تهیه کنم که ما در خلال این گفت‌وگوهای مفصل، روی پارامترهای این تفاهم‌نامه به توافق رسیده بودیم. من درکتابم ذکر کردم اجازه شما، نشان اعتماد شما به توانایی من در تهیه متنی بود که تمام محورهای توافق شده فی‌مابین را منعکس کرده و دربرگیرد. درحقیقت اینکه دو دولت ما متن را تایید کردند، نشان داد که متن شامل ماهیت گفت‌وگوهای جامعی بود که من و شما درطول چند ماه برای تهیه این چارچوب انجام داده بودیم و تفاهمنامه هم دقیقا طبق همان محورهایی بود که من وشما با اطلاع دو دولت درطول ملاقات‌ها به توافق رسیده بودیم.»



البته من متن کتاب اصلی به زبان انگلیسی را هم مطالعه کردم و دیدم که پاسخ سفیر وقت پاکستان به من درست است. او در کتابش نوشته که اولین ملاقاتم با موسویان در اواخر دسامبر (آذر) ۲۰۰۰ بود و تصریح کرده که ما ملاقات‌های متعدد در مورد مقدمات سفر دکتر روحانی داشتیم و تفاهمنامه هم حاصل چند ماه گفت‌وگو بود.


سفیر درکتابش نوشته: «پارامترهای سفر دکتر روحانی درطول چندماه گفت‌وگوهای من و حسین موسویان بطور دقیق کار شد. از خلال گفت‌وگوها برای من روشن بود که ایران علاقه‌مند به بازسازی روابط گرم سنتی ایران-پاکستان و تقویت ابعاد سیاسی، اقتصادی، امنیتی، تجاری، فنی و فرهنگی روابط است... درمارس (اسفند) ۲۰۰۱، بعد از گفت‌وگوها و تبادل نظرهای مفصل و کارمقدماتی قابل ملاحظه، من و حسین موسویان توافق کردیم که این موارد درقالب یک تفاهمنامه به امضاء روحانی و عبد الستار برسد تا روابط به ریل عادی خود برگردد، همکاری‌های متقابل توسعه یابد و تبادل وزراء ساماندهی شود...»


نهایتا هم سفیر می‌نویسد که تفاهم‌نامه مذکور در اواخر آوریل (اردیبهشت) ۲۰۰۱ و درجریان سفر دکتر روحانی به امضاء او و وزیر امور خارجه وقت پاکستان رسید.


لذا تردیدی نیست که گفت‌وگوهای من و سفیر چهار ماه طول کشید و جلسات طولانی و متعددی داشتیم تا چهارچوب تفاهم‌نامه احیای روابط را دقیق و کلمه به کلمه مشخص کنیم. بعد از این مرحله، یکی از دو طرف باید پیش‌نویس را براساس تفاهمات انجام شده تهیه می‌کرد. من به جاوید حسین گفتم شما تهیه کنید. وقتی برایم فرستاد، دیدم انصافا مو به مو و کلمه به کلمه هرچه درطول گفت‌وگوها به توافق رسیده‌ایم را آورده است. لذا همان متن مورد قبول واقع شد. منتهی درطول این چند ماه و بعد از هرجلسه من با همکاران وزارت امور خارجه و دکتر روحانی موارد را گفت‌وگو و هماهنگ می‌کردم.


یکی دیگر از مسائل مطرح در کتاب این است که شما از جانب مقامات نظام حامل این پیغام بودید که جمهوری اسلامی حاضر است به نوعی طالبان را مورد شناسایی قرار دهد و نقش نمادین برای ائتلاف شمال قائل باشد. آیا این موضوع را تأیید می‌کنید؟


من درملاقات‌ها دو نکته را مطرح کردم. اول آمادگی ایران برای روابط دوستانه و استراتژیک و همکاری‌های جامع بین دوکشور و دوم همکاری مشترک برای ایجاد صلح و ثبات درافغانستان. درآن مقطع طالبان اکثر خاک افغانستان شامل کابل را دراختیار داشت. من تاکید بر دولتی فراگیر شامل پشتون‌ها و غیر پشتون‌ها و اینکه اقلیت شیعه و تاجیک هم متناسب با وزن و جمعیت خود باید سهم داشته باشند، داشتم. تا اینجای کار سفیر پاکستان شخصا با من موافق بود منتهی تفسیر ایشان از پشتون‌ها این بود که طالبان پشتون‌ها را نمایندگی می‌کند که من این حرف را قبول نداشتم.


( موقع حضور طالبان در افغانستان) دو دیدگاه وجود داشت. یک دیدگاه معتقد به ورود به خاک افغانستان و جنگ باطالبان بود و دیدگاه دیگر هم مخالف ورود ایران به یک جنگ جدید آن‌هم بعد از جنگ تحمیلی هشت ساله بود. دکتر روحانی و من جزء کسانی بودیم که مخالف ورود نیروهای مسلح ایران به خاک پاکستان برای جنگ با طالبان بودیم. نهایتا گزارش دو دیدگاه تقدیم مقام معظم رهبری شد و معظم له نیز با ورود نیروهای مسلح به خاک افغانستان مخالفت کردند

منتهی همانطور که سفیر در کتابش توضیح داده، اسلام آباد اصولا با دولت فراگیر شامل پشتون‌ها و غیر پشتون‌ها مخالف و به دنبال حاکمیت انحصاری طالبان بر پاکستان بود. سفیر پاکستان درکتابش اینگونه نوشته: «در فوریه (بهمن) ۲۰۰۱، موسویان پیشنهادی داد که روشن بود ازطرف مقامات عالی کشورش بود، مبنی برتفاهم ایران و پاکستان برای ایجاد آشتی ملی درافغانستان برای خاتمه دادن به جنگ داخلی این کشور. درقالب این پیشنهاد، جبهه شمال سهم سمبولیک در دولت کابل خواهد داشت که در آن مقطع طالبان درکنترل داشت.»


اگر دقیق توجه شود اصل نقل قول سفیر درمورد طرح آشتی ملی برای خاتمه جنگ در افغانستان و دادن سهم به جبهه شمال بود که این مطلب درست است. سفیر پاکستان مدعی نیست که ما حاضر به رسمیت شناختن طالبان بوده‌ایم. این اختلاف هم بین من و سفیر بود که او طالبان را نماینده کل پشتون‌ها می‌دانست و ما هم قبول نداشتیم. منتهی درآن مقطع دولت پاکستان دنبال حکومت انحصاری طالبان بود و کل حرف سفیر هم دراین کتاب این است که مقصر اوضاع افغانستان، دولت پاکستان است که پیشنهادات و حسن نیت‌های ایران را نپذیرفت. او می‌گوید چند ماه بعد از سرسختی‌های اسلام‌آباد هم، آمریکا به افغانستان حمله و طالبان را با همکاری ایران، قلع و قمع کرد.


اتفاقا در ایمیلی که جاوید حسین چند روز قبل برای من ارسال کرده است، پیشنهادات ده‌گانه من در مقاله روزنامه واشنگتن تایمز را تایید اما انتقاد کرده که چرا من به طالبان اشاره نکرده‌ام. این همان اختلافی است که من و او درگفت‌وگوهای بیست سال پیش هم داشتیم و او مجدد و بعد از بیست سال همین انتقاد را به مقاله هفته پیش من کرده است.


یکی از موضوعات مطرح میان ایران و پاکستان در آن زمان به کشتار دیپلمات‌های ایرانی برمی‌گردد،‌هنوز این سوال پاسخ مشخصی پیدا نکرده که چرا دیپلمات‌های ما با وجود نگرانی‌های ناشی از طالبان در مزارشریف باقی ماندند؟ روایت آقای جاوید حسین این است که آقای علاءالدین بروجردی از طریق پاکستان به دیپلمات‌های ما اطمینان داده بود که در مزارشریف باقی بمانند. روایت شما چیست؟


تا آنجایی که من به خاطر دارم آقای بروجردی از اسلام آباد خواسته بود که امنیت دیپلمات‌های ما حفظ شود و آنها هم قول داده بودند. به هرحال این موضوعی است که نقل صحیح آن را خود آقای بروجردی باید بیان کنند.


گفته می‌‌شود که در آن دوره جمهوری اسلامی ایران آماده بود تا پاسخ نظامی به کشتار دیپلمات‌های ایرانی بدهد اما این موضوع منتفی شد. با توجه به سمت شما در شورای عالی امنیت ملی چه موضوعاتی باعث شد که ایران ترجیح بدهد که قید واکنش نظامی را بزند و نقش دولت وقت (دولت آقای خاتمی) و همچنین آقای روحانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در این میان چه بود؟


آن مقطع بسیارحساس بود زیرا چند دیپلمات ما مظلومانه به شهادت رسیده بودند و ده‌ها هزار نیروی نظامی ایران درمرز به حالت آماده باش درآمده و منتظر دستور مرکز برای ورود به خاک افغانستان بودند. در شورای امنیت ملی جلسات زیادی داشتیم. نهایتا دو دیدگاه وجود داشت. یک دیدگاه معتقد به ورود به خاک افغانستان و جنگ باطالبان بود و دیدگاه دیگر هم مخالف ورود ایران به یک جنگ جدید آن‌هم بعد از جنگ تحمیلی هشت ساله بود. دکتر روحانی و من جزء کسانی بودیم که مخالف ورود نیروهای مسلح ایران به خاک پاکستان برای جنگ با طالبان بودیم. نهایتا گزارش دو دیدگاه تقدیم مقام معظم رهبری شد و معظم له نیز با ورود نیروهای مسلح به خاک افغانستان مخالفت کردند.


دولت طالبان نهایتا با مداخله نظامی آمریکا سرنگون شد، آن زمان در شورای عالی امنیت ملی چه مباحث و دیدگاه‌هایی نسبت به این حمله وجود داشت؟ و آیا برخی روایت‌ها از کمک ایران به ائتلاف بین‌المللی برای حمله به افغانستان صحت دارد؟


وقتی که آمریکا تصمیم به جنگ با طالبان گرفت، جبهه شمال متفقا مایل به همکاری با آمریکا برای سرنگونی طالبان بودند. ایران هم با خواست جبهه شمال مخالفت نکرد. رایان کراکر، سفیر پیشین آمریکا در افغانستان هم درخاطرات خود نوشته که او با دیپلمات‌های ایران دیدار و آنها هم برای سرنگونی طالبان بطور مثبت همکاری کردند. به‌هرحال ایران و آمریکا هر دو البته با اهدافی متفاوت یک منفعت مشترک در مورد ساقط کردن حکومت طالبان داشتند. ضمن اینکه ما منتظر فرصتی برای انتقام از طالبان درمورد شهادت دیپلمات‌هایمان هم بودیم. شرایطی پیش آمد که بدون هزینه به بخشی از اهدافمان دست یابیم.



انتهای پیام/

ارسال نظر