دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

بازگشت به دوران درخشان سینمای صامت با نمایش «کشتی بخار بیل جونیور»

مراسم معرفی و نمایش فیلم مرمت شده «کشتی بخار بیل جونیور» اثر باستر کیتون و چارلز ریسنر با حضور شبنم میرزین‌العابدین به عنوان مجری و مجید اسلامی به عنوان منتقد کارشناس چهارشنبه ۶ اردیبهشت در سالن شماره ۲ سینما فلسطین برگزار شد.
کد خبر : 175025

به گزارش گروه فرهنگی آنا از ستاد خبری سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر، در ابتدای این مراسم میرزین‌العابدین در توضیحاتی اجمالی راجع به فیلم گفت: در ادامه نمایش فیلم‌های مرمت شده کلاسیک، امروز فیلم «کشتی بخار بیل جونیور» را خواهیم دید که در سال ۱۹۲۸ در آمریکا ساخته شده است. این فیلم که در واقع با نام باستر کیتون عجین شده، کارگردان دیگری هم دارد که چارلز ریسنر است. نام کیتون در تیتراژ فیلم به عنوان کارگردان درج نشده و فقط به عنوان بازیگر معرفی می‌شود، در حالی که واقعیت این است که بیشتر کارگردانی این کار بر عهده کیتون بوده است. به جهت بسیاری از ایده‌ها، نوع قراردادن دوربین و گرفتن نماها، کیتون را مولف این کار می‌دانیم.


کیتون جامعه اطرافش را رصد می‌کرد


وی ادامه داد: امروز نسخه مرمت شده‌ای از این فیلم را می‌بینیم و فکر می‌کنم آنچه در فیلم اهمیت زیادی دارد، صرفا به حضور کیتون به عنوان یک کمدین باز نمی‌گردد. کیتون جامعه اطرافش را رصد و در فیلم درج می‌کند، بنابراین در فیلم او کنتراست‌هایی را شاهدیم که در جامعه دیده می‌شود. به یک معنا او بیش از آنچه باید، جامعه آن زمان آمریکا را به تصویر می‌کشد.


سینمای صامت پیشروتر از سینمای ناطق بود


در ادامه برنامه مجید اسلامی در بیان نظرات خود گفت: خیلی خوشحالم که برای معرفی نسخه مرمت شده فیلمی از باستر کیتون اینجا هستم. چند نکته وجود دارد که می‌خواهم به آنها اشاره کنم؛ یکی بحث سینمای صامت است که ممکن است به عنوان مقدمه‌ای برای سینمای ناطق تلقی شود. این یک تصور اشتباه است؛ سینمای صامت یک سینما با دستور زبان مختص خود و ویژگی‌های خود است. در واقع سینما در آن سی سال تا پایان دوران صامت، به بلوغی حیرت‌انگیزی رسید. به این ترتیب سینمای ناطق مجبور شد گام‌هایی به عقب برداشته و از نو یک چیزهایی را بسازد و آن اوج چند دهه بعدتر اتفاق افتاد. نمی‌خواهم محصولات دهه ۱۹۳۰ سینما را زیر سوال ببرم اما بسیاری از محصولات دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، به نسبت فیلم‌های صامت درخشان دهه ۱۹۲۰ به لحاظ جنبه‌های سینمایی فیلم‌های محافظه‌کارتر و ملال‌آورتری بودند.


این منتقد سینمایی افزود: برای نمونه، لازم شد فیلمی انقلابی همچون «همشهری کین» ساخته شود که روی برخی ویژگی‌های سینمای ناطق تاکید کند. در حالی که شاهکارهایی که در سال‌های ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۸ در کشورهای مختلف دنیا ساخته شد، از روسیه و شاهکارهای آیزنشتاین و سینمای اکسپرسیونیستی آلمان تا نمونه‌ای که امروز از سینمای درخشان کمدی آمریکایی دوران صامت خواهید دید، حتی با بهترین‌های دوره ناطق غیرقابل مقایسه هستند. در مورد کمدی‌ها این مساله خیلی آشکار است؛ بسیاری افراد در دهه‌های اخیر، این نکته را بدیهی دانستند که شاید سینمای ناطق در زمینه کمدی نتوانسته هنوز به آن اوجی برسد که در سینمای کمدی آمریکا در دهه ۲۰ شاهدش بودیم.


وی ادامه داد: در حوزه‌های دیگر سینمای صامت هم این مسئله وجود داشت. دستاوردی که سینمای فرمالیستی فرانسه در دهه ۱۹۲۰ داشت حیرت‌انگیز بود؛ مجموعه فیلم‌هایی که برخی از آنها به عنوان سینمای آوانگارد و اکسپرسیونیتسی به نمایش در می‌آمدند و شاهکارهایی که در سینمای شوروی در دهه ۲۰ ساخته شد و برخی از آنها حیرت‌انگیز هستند. فیلم‌هایی مثل «باد» شوسترون و «طلوع» مونرائو دستاوردهای حیرت‌انگیزی بودند. اینها فیلم‌هایی بودند که اگر همین امروز ببینیم، فراموش می‌کنیم متعلق به ۸۰– ۹۰ سال پیش هستند. در مورد فیلم‌های کمدی دهه ۱۹۲۰ آمریکا، این امر بدیهی‌تر است. یعنی وقتی شما فیلم‌های چاپلین و کیتون و هارولوید را می‌بینید، اساسا فراموش می‌کنید که سینما پس از آن با دستور زبان دیگری جلو رفته است.


رنگ باختن دوگانه‌ها


اسلامی اضافه کرد: در مورد دوگانه چاپلین–کیتون هم می‌توانیم حرف بزنیم که در دورانی، بحث‌های فراوانی در مورد آن شکل گرفت. این شبیه یک بازی ژورنالیستی بود که آدم‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کرد؛ یک دسته را طرفدار چاپلین و دسته دیگر را طرفدار کیتون می‌دانست و این دوگانه‌ها خیلی وجود داشت. دوگانه کوروساوا – میزوگوچی در یک دوره‌ای که سینمای ژاپن مطرح شد؛ دوگانه ژان رنوا – باستر کارنه؛ دوگانه جان فورد–هاکس و وقتی درباره ادبیات روسیه صحبت می‌کنیم، دوگانه‌هایی شکل می‌گیرد که گاهی اوقات این صف‌بندی را بوجود می‌آورد، که مثلا داستایوفسکی بهتر است یا چخوف و یا داستایوفسکی بهتر است یا تولستوی؟


این مدرس سینما اظهار کرد: به نظر من هر چه زمان می‌گذرد ودورتر می شویم، این دوگانه‌ها رنگ می‌بازد. یعنی الان خنده دار است که بخواهیم درباره دوگانه میکل آنژ– لئوناردو داوینچی صحبت کنیم. وقتی چند سده می‌گذرد، این دوگانه‌ها ویژگی تحریک‌آمیزش را از دست می‌دهد. شاید الان وقت آن باشد که فکر کنیم به اینکه چرا هر دو نه؟ وقتی فیلم‌های چاپلین و کیتون را می‌بینم، فکر می‌کنم مقایسه آنها شبیه این است که بگوییم شما بین دو نوع غذا کدام را دوست دارید؟ قورمه سبزی یا لازانیا؟ آن وقت به راحتی می‌توانیم بگوییم هر دو و لزومی ندارد که یکی از آنها مورد علاقه ما باشد. به نظر من چاپلین و کیتون مثل این دوگانه است. این دو نفر با این که در یک دوره فعالیت می‌کنند و به ظاهر یک سری ویژگی‌های شبیه به هم دارند، آن قدر کارهای مختلفی انجام داده‌اند که هیچ مانعی ندارد که فکر کنیم هر دو را به یک اندازه دوست داریم.


وی افزود: همین حرف را به راحتی می‌توان درباره میزوگوچی و کوروساوا و خیلی از دوگانه‌هایی که ژورنالیست‌ها طی سال‌ها برای ما شکل داده‌اند، مطرح کرد. وقتی ۶۰– ۷۰ سال می‌گذرد و از دور نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که آنها تاثیر زیادی روی هم داشته‌اند، مثل تمام دوگانه‌هایی که در یک دوران حضور داشته‌اند. من فکر می‌کنم خصوصا این سه نفر یعنی گریت، کیتون و چاپلین بدون وجود یکدیگر به این اوج نمی‌رسیدند. یک رقابت خیلی سالم و درستی بین آنها وجود داشته و کارکردهایشان هم خیلی با هم متفاوت است. تاثیر تاریخ سینمایی‌شان روی آدم‌های متفاوتی قابل مشاهده است؛ اگر فیلم‌های خیلی خاص جری لوییس را ببینید، خیلی راحت می‌توانید تشخیص دهید که بدون کیتون شاید جری لوییس وجود نداشت، یا حداقل آن نوع سینما وجود نداشت. می‌توان به تاثیر کیتون حتی روی ژاک تاتی فکر کرد؛ با اینکه تاتی در مدل خود خیلی رادیکال و نبوغ آمیز است، اما تا حدی می‌شود تاتی را هم ادامه مدل باستر کیتون تلقی کرد.


باستر کیتون یک نابغه است


اسلامی ادامه داد: در مورد تاثیر چاپلین خیلی بحث وجود دارد و تقریبا جزو چهره‌هایی است که کسی نمی‌تواند ادعا کند که تاثیر ندارد. زیرا تا وقتی که بحث‌های بازن درباره اهمیت میزانسن زیاد مطرح نشده بود، ممکن بود چاپلین در ذهن برخی افراد به موضوعاتش، سانتی‌مانتالیزمش و تاکیدهایش تقلیل پیدا کند. ولی در حال حاضر در فضای مجازی خیلی راحت تک سکانس‌های فیلم‌های چاپلین را می‌بینیم که مسحور کننده است. تک پلان بودن و اجرای شگفت‌انگیزشان آدم را تحت تاثیر قرار می‌دهد و کیتون هم همینطور است. به نظرم در مدیوم‌های جدید هم، کیتون می‌تواند همان قدر تاثیرگذار باشد. البته که کیتون برای پرده بزرگ ساخته شده، یعنی تماشای کیتون در تصویر کوچک کمی بیشتر از چاپلین تقلیلش می‌دهد و دیدنش روی پرده بزرگ، می‌تواند شگفت‌انگیزتر باشد.


این منتقد سینمایی اضافه کرد: در مورد ویژگی‌های فیزیکی فیلم‌های کیتون، در مورد استریلیزه بودن فضا، در مورد نوع واکنشی که به جهان مدرن دارد، خیلی بحث‌ شده است. سینمای صامت دارای این ویژگی بود که گویی داشت یک دنیای موازی با دنیای بیرون می‌ساخت. وقتی فیلم‌های درخشان سینمای صامت از جمله فیلم‌های کیتون را نگاه می‌کنیم، احساس می‌کنیم یک نوع استعاره از جهان بیرون است. بازسازی جهان بیرون نیست، زیرا همه چیز در آن متفاوت است. وقتی شما از سینما بیرون می‌روید، نمی‌توانید بلافاصله تشابه را احساس کنید که چه نوع واکنشی از جهان بیرون است و چه نوع الهامی گرفته شده است. ولی این ویژگی وجود دارد، یعنی آینه‌ای هستند برای اینکه بتوانیم علم را در آن ببینیم و حتی بعد از ۸۰–۹۰ سال هنوز هم این کنایه‌ها، این بازیگوشی‌ها، این وجه هجوگونه در آن وجود دارد و به راحتی می‌تواند با تماشاگر ده‌ها سال بعد ارتباط برقرار کند.


اسلامی در پایان گفت: وجه تراژیک کار کیتون این بود که با آمدن و فراگیر شدن سینمای ناطق، امکان فیلمسازی‌اش را به شکل خیلی غم‌انگیزی از دست داد. یعنی اگر فیلم‌های خیلی درخشان چاپلین را حداقل یک دهه بعد تا دیکتاتور بزرگ در نظر بگیریم، باز هم ۱۲ -۱۳ سال بعد از صامت همچنان ادامه داشت به کارش ادامه می‌داد، اما کیتون چنین امکانی نداشت. چاپلین بعد از دیکتاتور بزرگ و تا چند دهه توانست فیلم بسازد و فیلم‌هایش هم از دید خیلی از منتقدان فیلم‌های خیلی جالب و برجسته‌ای است، ولی کیتون به کل به یک شبح از یاد رفته تبدیل شد و این خیلی غم‌انگیز است. با این حال، نسخه‌هایی مثل «کشتی بخار بیل جونیور» در دهه‌های اخیر کمک کرد که اعتبار قبلی آنها احیا شود و آدم‌ها او را به عنوان یک نابغه به جا بیاورند.


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته