یک لشکر اصولگرا در برابر روحانی/ دستور کار: حمله به رئیسجمهوری
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از شرق، از میان پنج نامزد اول جمنا (جبهه مردمی نیروهای انقلاب) چهارنفرشان ثبتنام کردند. (رئیسی، قالیباف، حاجیبابایی و زاکانی) از این چهار نفر بهعلاوه باقی اصولگرایان، هرکدامشان که بعد از تأیید صلاحیتها باقی بمانند، قرار نیست با هم مناظره کنند. آنها با هم علیه روحانی سخن خواهند گفت.
چندقطبی بهجای دوقطبی
سخنرانی دیروز قالیباف در حمله به دولت و سخنان هفتههای اخیرش به دولت نشان داد ضربهای که او در مناظرههای چهار سال پیش از رقیب انتخاباتیاش خورد و بدل به روایت مشهور «من سرهنگ نیستم» شد، آنقدر سنگین بود که روحانی حالاحالاها باید تاوان پس بدهد. روز قبل از آن هم، فحوای سخنان رئیسی چنین بود. از او هم وقتی درباره منشور حقوق شهروندی سؤال شد، دولت را تخطئه کرد. احمدینژاد و بقایی هم همه هموغم این هفتههایشان حمله به دولت مستقر است. آنها همه تخریبها و حملات اصولگرایان به خودشان را کاملا نادیده گرفته و نوک پیکان نقدهایشان بهسوی دولت است؛ چه نامزدهای اصولگرای درون و برون جمنا تا آخرین لحظه رقابتهای انتخاباتی بمانند و چه نمانند؛ چه بهنفع یک نامزد واحد کنار بکشند، چه نکشند آنچه از طراحی انتخاباتی اصولگرایان برمیآید این است که حسن روحانی باید یکتنه در برابر آنها بایستد. آنها بهجای ایجاد یک دوقطبی رئیسی- روحانی که نتیجه احتمالیاش شکست رئیسی بود، به دنبال ایجاد یک چندقطبی اصولگرایان- روحانیاند به امید اینکه در پایان رینگ مناظرات انتخاباتی، به یک روحانی تضعیفشده برسند. در آن حالت احتمالی، هر اصولگرایی که برنده شود برد اصولگرایان خواهد بود. آنها احتمالا برای بعد از آن هم به این فکر کردهاند که دولتی با شرکت سهامی اصولگرایی تشکیل دهند. مثلا شایع شده که در صورت انتخاب رئیسی، قالیباف معاون اول او شود.
به نظر میرسد که اصولگرایان به تجربه دریافتهاند که در فضای دوقطبی، بخت با آنها یار نیست. انتخابات ٧٦، مجلس ششم، شورای شهر اول، ریاستجمهوری ٩٢ و مجلس دهم (در تهران) هم مؤید آن است. در انتخابات سال ٨٤ هم در دور دوم، اگر بهجای هاشمی رقیب دیگری در برابر احمدینژاد نشسته بود یحتمل برنده او بود. حالا هم احتمالا چشم به رأی شکننده روحانی در سال ٩٢ دوختهاند و هم اینکه همه تلاش خود را بکنند تا با گذر و نادیدهگرفتن دوران هشتساله احمدینژاد، روحانی را بدل به نماد وضع موجود کنند. در چنین شرایطی اگر بتوانند مانند سال ٨٤ انتخابات را به دور دوم بکشانند، احتمال برندهشدن یکی از اصولگرایان محتملتر میشود؛ نکتهای که مصطفی میرسلیم، نامزد حزب مؤتلفه و از مخالفان ایده نامزد واحد، از منظری دیگر به آن اشاره کرده است: «هرچه تعداد نامزدها بیشتر باشد، مشارکت مردم بیشتر میشود که این موجب پراکندگی آرا هم میشود و ممکن است انتخابات را به دور دوم بکشاند، سپس در مرحله دوم باید به فکر ائتلاف بود».
یکی در برابر همه
برخلاف سال ٩٢ که فضای مناظرههای انتخاباتی گاه به انتقادهای دو به دو اصولگرایان و حتی اعضای ائتلاف ١+٢ از یکدیگر منجر میشد، اینبار آنها گفتهاند که علیه هم سخنی نخواهند گفت و با هم مناظره نخواهند کرد. مهدی چمران، عضو شورای مرکزی جمنا و رئیس شورای شهر تهران، گفته بود: «نامزد نهایی جبهه مردمی تا آخر و حتی در مناظرهها همدیگر را حمایت خواهند کرد و رقابتی بینشان نخواهد بود. گفته بود که همه این نامزدها تعهد کتبی و اخلاقی دادهاند که از نامزد نهایی جبهه مردمی حمایت کنند». مصطفی میرسلیم هم که باوجود نداشتن رأی لازم در جمنا ولی به پشتوانه حزب مؤتلفه در انتخابات ثبتنام کرده است، گفته که «من با نامزدهای جمنا اختلافی ندارم و هیچگاه نیز در مناظرات مقابل یکدیگر نخواهیم ایستاد، چراکه هدف و نیت ما مشترک است». با توجه به عهدشکنیهای تاریخی اصولگرایان، احتمال اینکه آنها بر سر این عهد هم نمانند زیاد است. نشانههای آن هم از حالا پیداست؛ مثلا حسن بیادی دیروز هنگام ثبتنام درباره حمایتش از قالیباف و حمله به جمنا گفت: «کسانی که در جمنا مطرح شدند و پشتپردهاش هم مشخص شد، باید بگویم که پاشنه کف پای آقای قالیباف مخ آنهاست». زاهدی هم دیروز بعد از ثبتنام با انتقاد از جمنا گفت: «من را در انتخابات جمنا شرکت ندادند و یکی از گلایههای من همین موضوع است». در صورت تأیید صلاحیت بیادی و زاهدی و حضورشان در مناظرههای انتخاباتی احتمالش زیاد است که شاهد سخنانی از این دست در نقد یاران اصولگرایشان باشیم.
کدام مدل؟
تا پیشازاین، دو احتمال برای رویکرد اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده وجود داشت؛ مدل انتخابات سال٨٠ یا سال ٨٤. سال ٨٠، ناامید از بردن با هدف کاستن از آرای رقیب به میدان آمدند که نتیجه معکوس شد؛ اما سال ٨٤ با یک چهره «نواصولگرا» و امیدوار با هدف بردن انتخابات به صحنه آمدند. نامزدهای شاخص اصولگرایان در انتخابات سال ٨٠، احمد توکلی و عبدالله جاسبی بودند. همچنین علی شمخانی، وزیر وقت دفاع- که آن زمان تا حدی به اصولگرایان نزدیک شمرده میشد، نامزد شده بود. هدف این بود که هریک از این نامزدها سهمی از کیک آرای خاتمی را بگیرند و او با رأی کمتری نسبت به ٧٦ رئیسجمهوری شود. یکی از تحلیلگران اصولگرا پیشبینی کرده بود اگر آرای احمد توکلی بیشتر شود؛ یعنی اولویت مردم به سمت اقتصاد میل کرده است. اگر آرای جاسبی بیشتر شود؛ یعنی میل به مدیریت علمی بیشتر است و اگر شمخانی رأی بیشتری کسب کند؛ یعنی در حوزه امنیت مردم دغدغههایی دارند؛ اما فاصله آرای مأخوذه مجموع نامزدهای اصولگرایان با رأی خاتمی آنقدر بود که این تحلیلها را بیاثر کرد. در سال ٨٤ اصولگرایان، ظاهرا به علت نرسیدن به اجماع باز هم با تعدد نامزد آمدند؛ اما در اصل آمده بودند بازی را ششدانگ ببرند. احمدینژاد نامزد چراغخاموش اصولگرایان بود. پیروزی او نشان داد حمایتهای بزرگان و رسانههای اصولگرا در مدت شهرداری او و حتی سخنان دو سال قبل باهنر مبنی بر اینکه او را برای ریاستجمهوری در نظر گرفته بودند، بیراه نبود. همزمان با انتخابشدن او بهعنوان شهردار تهران، سایت اصلاحطلب رویداد در مطلبی به نقل از منابع نزدیک به شوراهای هماهنگی نیروهای انقلاب نوشت: «برخی... میکوشند نظر مقامات کشور را به کاندیداتوری احمدینژاد، شهردار تهران، جلب کنند و افرادی نظیر علی لاریجانی، علیاکبر ولایتی و حسن روحانی را از عرصه خارج کنند». رویداد در ادامه نوشته بود: «طیف خاصی در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب درصدد است با اقدامات تبلیغی برای پیروزی احمدینژاد بر رقبای احتمالی [ریاستجمهوری] سرمایهگذاری کند».
آنجا چه خبر است؟
فارغ از استراتژی انتخاباتی اصولگرایان در برابر روحانی، وضعیت خود آنها هم درخورتوجه است. شاید به جز تضعیف روحانی، دلیل مهم دیگری که آنها را به این نتیجه رسانده تا با چند نامزد وارد صحنه انتخابات شوند، این است که آنها واقعا نمیتوانند به نامزد واحد برسند. حتی فردی مانند قالیباف که پیشازاین شرط کرده بود تنها در صورتی وارد گود انتخابات خواهد شد که تکنامزد اصولگرایان شود و هفته پیش هم بیانیه داد که «بنده هیچ درخواستی برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری نداشته و ندارم» ساعات آخر ثبتنام آمد و حرفهای انتخاباتی تندی زد. ماجرای او و احمدینژاد بسیار شبیه هم است. احمدینژاد هم با وجود اینکه در یک بیانیه و یک نامه و چند سخنرانی گفته بود که برنامهای برای ورود به انتخابات ندارد؛ اما آمد. این ماجرایی است که برای ابراهیم رئیسی هم رخ داد. او هم گفته بود که نمیآیم؛ ولی آمد. سایت اصولگرای صراط چند ماه قبل نوشته که سابقه رئیسی نشان داده که او ترجیح میدهد در پستهایی قرار بگیرد که به دور از جنجال و البته منشأ اثر باشد. سایت صراط با اشاره به کارنامه کاری رئیسی نوشته بود: «روحانی آرام و به دور از حاشیه»، همچنان ترجیح میدهد در مناصبی فعالیت کند که کمتر به سیاسیکاری آلوده شدهاند و البته منشأ اثر باشند. دلیل اصلی کاندیدانشدن او هم همین موضوع است. بهاینترتیب نامزدی او فقط در یک صورت امکانپذیر است و آن اینکه تشخیص بدهد جانشینی برایش وجود نداشته باشد یا حضورنیافتنش مضراتی برای آینده انقلاب داشته باشد...». حالا با این لشکر اصولگرایی که در انتخابات ثبتنام کرده است، آیا رئیسی واقعا تصور کرده است که جانشینی برایش وجود ندارد؟
برای رفتارهای متناقض یا سردرگمیهای درون اصولگرایی نشانههای دیگری هم میتوان یافت؛ مثلا درباره همین نامزدهای جمنا برخلاف چمران که گفته بود پنج نامزد تا آخر مناظرهها خواهند ماند؛ اما یحیی آلاسحاق، عضو هیئت مؤسس جمنا، به ایرنا گفته بود: «اینکه گفته میشود تعداد زیادی از جمنا برای انتخابات نامزد میشوند و بعد از مناظرات انتخاباتی به نفع یک نفر کنار میکشند، صحت ندارد». او تأکید کرده بود که: «دیدگاه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی این است که ابتدا ١٠ نامزد را از بین ٣١ نفر داوطلب فعلی انتخاب کند، بعد از مدتی آن را به پنج نفر کاهش دهد و در نهایت تنها یک نامزد از سوی آنها برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام میکند. در نهایت هم شما شاهد رقابت یک نامزد با روحانی خواهید بود». اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، دقیقا برعکس این گفته آلاسحاق شد.
البته باید منتظر ماند و دید که از خروجی شورای نگهبان چند نفر و چه کسانی بیرون میآیند؟ آیا احمدینژاد و بقایی هم تأیید صلاحیت میشوند؟ از میان گزینههای جمنا و غیرجمنای اصولگرایی چه تعداد باقی میمانند؟ تحلیل آرایش نهایی انتخابات و مناظرات به این خروجی بستگی دارد.
انتهای پیام/