08:45 21 / 01 /1396

امیرالمومنین(ع) در کلام شاعران بزرگ پارسی

تاثیر شخصیت و منش حضرت علی ابن‌ابی‌طالب(ع) در کشور ما، از دیرباز بر شعر و ادبیات فارسی تاثیر گذاشته و تقریبا می‌شود گفت هیچ یک از شاعران سرشناس فارسی را نمی‌توان یافت که عرض ارادتی به امیر‌المومنین نکرده باشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، شاعران بزرگ شعر پارسی، فارغ از سبک و دوره‌ای که در آن می‌زیسته‌اند، ابیاتی را در مدح امام علی (ع) از خود به جا گذاشته‌اند. در بسیاری موارد حتی اشعاری مستقل (از قالب رباعی گرفته تا غزل و قصیده) در مقام امیرالمومنین سروده‌اند که به مناسبت سال‌روز میلاد آن حضرت به برخی از معروف‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:


فردوسی (در شاهنامه)


چهارم علی بود جفت بتول/ که او را به خوبی ستاید رسول
که من شهر علمم علیم در ست/ درست این سخن گفت پیغمبرست
گواهی دهم کاین سخنها ز اوست/ تو گویی دو گوشم پرآواز اوست
علی را چنین گفت و دیگر همین/ کزیشان قوی شد به هر گونه دین
بی آفتاب و صحابان چو ماه/ به هم بستهی یکدگر راست راه
از او بر روان محمد درود/ به یارانش بر هر یکی برفزود
سر انجمن بد ز یاران علی/ که خواندش پیمبر علی ولی
همه پاک بودند و پرهیزگار/ سخن‌های او بر گذشت از شمار
وگر در دلت هیچ مهر علی است/ تو را روز محشر به خواهش ولی است
هزاران درود و هزاران ثنا/ ز ما آفرین باد بر مصطفی
و بر اهل بیتش همیدون، چنین/ همی آفرین خوانم از بهر دین


عطار نیشابوری


ای پسر تو بی نشانی از علی/ عین و یا و لام دانی از علی
خواجه حق، پیشوای راستین/ کوه علم و باب علم و قطب دین
ساقی کوثر، امام رهنما/ ابن عم مصطفی، شیرخدا
در بیان رهنمونی آمده/ صاحب اسرار«سلونی»آمده
مقتدا بی شک به استحقاق اوست/ مفتی مطلق علی الا طلاق اوست
علی القطع افضل ایام او بود/ علی الحق حجت الا سلام او بود
او چون قلب آل یاسین آمده است/ قلب قرآن یا و سین زین آمده است
قلب قرآن، قلب پر قرآن اوست/ «وال من والاه»اندر شان اوست


سنایی


مر نبی را وصی و هم داماد/ جان پیغمبر از جمالش شاد
نائب مصطفی به روز غدیر/ کرده در شرع، مر ورا به امیر
خوانده در دل و ملک، مختارش/ هم در علم و هم علمدارش


حافظ


جانب هر که با علی نه نکوست/ هر که گو باش من ندارم دوست


حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف


حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح/ ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت


صائب


بهترین خلق بعد از بهترین انبیا/ ابن عم مصطفی داماد خیر المرسلین
تا ابد چون طفل بی مادر به خاک افتاده بود/ گر نمی شد باعث تعمیر او یعسوب دین
تا نگرداند نظر حیدر نگردد آسمان/ تا نگوید یا علی، گردون نخیزد از زمین


قاآنی شیرازی


اسلام شد مشید و دین گشت استوار/ از بازوی یدالله و از ضرب ذوالفقار
آن رحمت خدای که از لطف عام اوست/ شیطان هنوز با همه عصیان امیدوار
آن اولین نظر که ز رحمت نمود حق/ و آن آخرین طلب که ز حق کرد روزگار
منت خدای را که ز مهر رسول و آل/ گام شرف به تارک هفتم سما زنیم
همچون هزار دستان در گلشن سخن/ هر دم هزاردستان از مصطفی زنیم
گه داستان حیدر کرار سر کنیم/ گاهی دم از ملازمت مجتبی زنیم
از چشم آفرینش صد جوی خون رود/ هرگه چو نی نوای غم نینوا زنیم
شراب تاک ننو شم دگر زخم عصیر/ شراب پاک خورم زین پس به خم غدیر
به مهر ساقى کوثر از آن شراب خورم/ که درد ساغر او خاک را کند اکسیر
از آن شراب کز آن هر که قطره اى بچشد/ شود بما حصل سر کائنات خبیر
....


ابوسعید ابوالخیر


یا رب به محمد و علی و زهرا/ یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا


کز لطف برآر حاجتم در دو سرا/ بی‌منت خلق یا علی الاعلا


ای شیر سرافراز زبردست خدا/ ای تیر شهاب ثاقب شست خدا
آزادم کن ز دست این بی‌دستان/ دست من و دامن تو ای دست خدا


ای شیر خدا امیر حیدر فتحی/ وی قلعه گشای در خیبر فتحی
درهای امید بر رخم بسته شده/ ای صاحب ذوالفقار و قنبر فتحی


ای حیدر شهسوار وقت مددست/ ای زبده‌ی هشت و چار وقت مددست
من عاجزم از جهان و دشمن بسیار/ ای صاحب ذوالفقار وقت مددست


سعدی


کس را چه زور و زهره که وصف علی کند/ جبار در مناقب او گفته «هل اتی»
زورآزمای قلعه‌ی خیبر که بند او/ در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود/ تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود/ جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا


دیباچه‌ی مروت و سلطان معرفت/ لشکر کش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست/ ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی


پیغمبر، آفتاب منیرست در جهان/ وینان ستارگان بزرگند و مقتدا
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه/ یارب به خون پاک شهیدان کربلا


ناصر خسرو


بهار دل دوستدار علی/ همیشه پر است از نگار علی
دلم زو نگار است و علم اسپرم/ چنین واجب آید بهار علی
بچن هین گل، ای شیعت و خسته کن/ دل ناصبی را به خار علی
از امت سزای بزرگی و فخر/ کسی نیست جز دوستدار علی
ازیرا کز ابلیس ایمن شده است/ دل شیعت اندر حصار علی
علی از تبار رسول است و نیست/ مگر شیعت حق تبار علی
به صد سال اگر مدح گوید کسی/ نگوید یکی از هزار علی
به مردی و علم و به زهد و سخا/ بنازم بدین هر چهار علی
ازیرا که پشتم ز منت به شکر/ گران است در زیر بار علی
شعار و دثارم ز دین است و علم/ هم این بد شعار و دثار علی
تو ای ناصبی خامشی را که تو/ نه‌ای آگه از پود و تار علی
محل علی گر بدانی همی/ بیندیشی از کار و بار علی
مکن خویشتن مار بر من که نیست/ تو را طاقت زهر مار علی
به بی‌دانشی هر خسی را همی/ چرا آری اندر شمار علی؟
علی شیر نر بود لیکن نبود/ مگر حربگه مرغزار علی
نبودی در این سهمگن مرغزار/ مگر عمرو و عنتر شکار علی
یکی اژدها بود در چنگ شیر/ به دست علی ذوالفقار علی
سه لشکر شکن بود با ذوالفقار/ یمین علی با یسار علی
سران را درافگند سر زیر پای/ سر تیغ جوشن گذار علی
نبود از همه خلق جز جبرئیل/ به حرب حنین نیزه‌دار علی
به روز هزاهز یکی کوه بود/ شکیبا، دل بردبار علی
چو روباه شد شیر جنگی چو دید/ قوی خنجر شیرخوار علی
همی رشک برد از زن خویش مرد/ گه حمله‌ی مردوار علی
گر از غارت دیو ترسی همی/ درآمدت باید به غار علی
به غار علی در نشد کس مگر/ به دستوری کاردار علی


...


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا