دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

یکتا ناصر: پتانسیل ستاره شدن را در خودم نمی‌بینم

از زمانی که پای یکتا ناصر به سینما باز شد تا کسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن چیزی حدود ١٠ سال زمان سپری شد. او نخستین بار با فیلم «ساقی» روی پرده رفت و بعد از سال‌ها حضور در عرصه تصویر، بالاخره با فیلم منوچهر هادی با عنوان «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» یکی از بازیگران منتخب هیات داوران جشنواره فجر در سال ٩٠ شد. او بعد از این موفقیت همکاری خود را با هادی ادامه داد و در پنج سال اخیر عمده فعالیت‌های سینمایی‌اش به همین همکاری ختم می‌شود. ناصر از آن دسته بازیگرانی است که میانگین نمره بازیگری‌اش در موقعیت مطلوبی قرار دارد اما سودای ستاره شدن در سر ندارد و از طی این مسیر و ادامه آن راضی است.
کد خبر : 156845

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از اعتماد، او علاوه بر حضور در فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» در «فصل نرگس» نگار آذربایجانی نیز ایفای نقش کرده است. این دو فیلم رقیب یکدیگر در بخش سودای سیمرغ جشنواره امسال هستند.




شما تعهد دادید که در همه فیلم‌های آقای منوچهر هادی به عنوان بازیگر حضور داشته باشید؟


نه، واقعا این‌طور نیست. قبل از اینکه با هم آشنا شویم و ازدواج کنیم، هر دوی ما حرفه‌ای کار خودمان را انجام می‌دادیم. منتها جدا از اینکه با یکدیگر رابطه عاطفی داریم، مثل همه جای دنیا که بین برخی بازیگرها و کارگردان‌ها ارتباط متقابلی شکل می‌گیرد و حرف هم را بهتر متوجه می‌شوند، این اتفاق میان ما هم افتاد. مثلا اسکورسیزی بارها و بارها با لئوناردو دی‌کاپریو کار کرده است و این اتفاق عجیبی نیست. البته نمی‌خواهم خودم و آقای هادی را با این دو نفر مقایسه کنم. ولی فکر می‌کنم بعضی وقت‌ها تعامل بین بازیگر و کارگردان به شکل بهتری اتفاق می‌افتد.


تعامل بین بازیگر و کارگردان چطور به وجود می‌آید؟


وقتی بازیگری مورد پسند کارگردانی است از یک جایی به بعد خیلی احتیاج ندارد با او سر و کله بزند و بخواهد دیدگاه‌های خودش را به او منتقل کند. برای ما هم این اتفاق افتاده است. بعضی از نقش‌هایی که در فیلم‌های منوچهر بازی کردم، اگر کارگردانی دیگری بود که نسبت به او شناخت نداشتم، آن نقش‌ها را نمی‌پذیرفتم. من به دلیل اینکه با منوچهر هادی پیش از این تجربه داشتم، می‌دانستم روی بازی‌ها حساس است و به جزییات توجه دارد. او حتی گاهی برای یک سکانس بازیگر می‌آورد و با دقت این کار را می‌کند و به خاطر این توجه بازیگر هم از بازی در آن سکانس لذت می‌برد. وقتی بازی در فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» را قبول کردم نگران هیچ چیز نبودم، تنها نگرانی‌ام این بود که در این فیلم قرار است نقش زنی را بازی کنم که از سن واقعی خودم بیشتر است. زنی که سه بچه دارد و دختر بزرگ او دم بخت است.


یعنی از اینکه در نقشی متفاوت با سن واقعی تان بازی کنید، ترس دارید؟


من در این مورد مشکلی ندارم. اما متاسفانه در سینمای ما، هر نقشی که بازی کنید، خیلی زود به تکرار می‌افتید و آدم‌ها هم با همان نقش شما را به خاطر می‌آورند. بازیگری به نوعی ریسک است. وقتی در یک نقشی که بیشتر از سن خودتان است بازی می‌کنید، باید ابتدا خودتان با این نقش کنار بیایید و آن را قبول کنید، با این همه این مساله من نیست. تنها چیزی که دغدغه‌ام است این است که نقش‌هایی که به من پیشنهاد می‌شود، برای بعضی‌ها جا بیفتد و انتظار داشته باشند خودم را مرتب با همان نقش تکرار کنم. البته عکس این اتفاق هم افتاد. تا قبل از بازی در فیلم «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه»، کسی جرات نمی‌کرد نقش زن‌های قشر سطح پایین‌تر جامعه را به لحاظ مالی یا فکری به من پیشنهاد کند. چرا که معمولا نقش‌ خانم‌هایی را بازی کرده بودم که به لحاظ اجتماعی متوسط رو به بالا بودند؛ خانم‌های شیک و تحصیلکرده. منوچهر به من اعتماد کرد و من هم کمابیش زمانی که فیلمنامه را می‌نوشت، قصه را می‌خواندم و در همین دوران اعتماد بین ما به وجود آمد. بعد از آن هم نقش‌های اینچنینی به من پیشنهاد شد، ولی کار نکردم. نه به دلیل اینکه تکرار بود، چون به هر حال دست ما در انتخاب نقش‌هایی که می‌توانیم بازی کنیم، خیلی باز نیست. به هر حال به خاطر اعتماد به وجود آمده این نقش را بازی کردم.


همه چارچوب‌ها و معیارهایی که به صورت حرفه‌ای برای خودتان در نظر گرفته‌اید، زمان همکاری با آقای هادی هم لحاظ می‌کنید؟


حتما این کار را انجام می‌دهم. ولی زمانی که آدم‌ها از یکدیگر شناختی ندارند، روی اصول و چارچوب‌های‌شان محکم‌تر می‌ایستند. یک زمانی شما با کار اول کارگردانی روبه‌رو هستید، زمانی هم هست که تجربه اول کارگردان نیست اما شما نمی‌توانید دقیقا تصور کنید او از بازیگر چه می‌خواهد و چه تصوری از آن نقش دارد. وقتی که نقش اصلی را به شما پیشنهاد می‌دهند، کار راحت‌تر است. چون نقش اصلی است و می‌توانید از عهده آن بربیایید. در سکانس‌های زیادی، چند موقعیت را نقطه‌گذاری می‌کنید و در آن لحظات کارهایی انجام می‌دهید. ولی زمانی که حجم نقش کمتر است، کار خیلی سخت می‌شود. به دلیل اینکه شما باید در تعدادی سکانس محدود، از عهده نقش بربیایید و حق مطلب را ادا کنید. یا اینکه برای آن نقش کوتاه اضافه کاری کنید که دیده شوید، البته من از این شیوه خوشم نمی‌آید و در عین حال خودتان را هم ضایع نکنید. در فیلم «کارگر ساده نیازمندیم» من خیلی مردد بودم. نمی‌دانستم آدم‌هایی که این فیلم را می‌بینند چه ذهنیتی برای‌شان به وجود می‌آید.


قضاوت دیگران برای‌تان مهم است؟


کار ما، جدا از اینکه هنری است، با نگاه همکاران و مردم، خیلی در ارتباط است. آدم نمی‌تواند این را منفک کند و بگوید که برای دل خودش بازی می‌کند. ممکن است آدم نقاش باشد و برای دل خودش یک نقاشی بکشد و به دیوار بزند، ولی در کار ما، خیلی نمی‌شود اینها را از یکدیگر جدا کرد. البته خیلی وقت‌ها جسارت این را داشته‌ام که اگر احساس کنم کاری خوب است آن را بازی کنم. بیشتر سعی می‌کنم که به شعور مخاطب خود احترام بگذارم و نخواهم دل همه مردم را به دست بیاورم. رویه کاری من هیچ‌وقت این‌گونه نبوده که فقط به مردم فکر کنم، به اینکه دوست دارند من را چگونه ببینند. چون بخشی از آن هم مربوط به سلیقه می‌شود و ما نمی‌توانیم نظر همه آدم‌ها را تامین کنیم. ترجیح می‌دهم ابتدا نظر خودم در انتخاب نقش، تامین شود. برای اینکه به آن قطعیت برسم و احساس کنم که باید به دلایل مختلفی الزاما نقشی را بازی کنم، یا نه. اما به هرحال مردم یک زمانی از نقشی بیشتر خوش‌شان آمده و فیلم هم بیشتر دیده شده است. یک چیزهایی هم به عنوان بازیگر دست من نیست. مثلا برای بازی در «فصل نرگس»، فیلمنامه‌ را مطالعه کردم و با توجه به تجربه‌ای که داشتم، با خودم گفتم این فیلمنامه خوب است و نقش پیشنهاد شده را دوست دارم. ولی درباره اینکه بقیه چطور کار خودشان را انجام بدهند، نمی‌توانم دخالتی کنم. هیچ چیزی صد در صد نیست، بنابراین من هم سعی می‌کنم وظیفه‌ام را نسبی درست انجام دهم. اگر یک اندازه‌ای از سلایقم در فیلمی رعایت شود، حضور در آن را می‌پذیرم. قبلا شاید سختگیرتر هم بودم و فکر می‌کردم که همه‌چیز باید صد در صد باشد اما از یک جایی متوجه شدم وقتی کار نکنم، فراموش می‌شوم. در هر صورت نیاز است حضور داشته باشیم اما این حضور نباید به هر قیمتی باشد. یک فیلم ممکن است هشتاد درصد سلیقه آدم‌ها را و فیلم دیگری ممکن است پنجاه درصد سلیقه‌مان را تامین کند. آدم باید اهم و فی الاهم کند.


فکر می‌کنم امسال در انتخاب نقش‌های‌تان موازنه را رعایت کردید. در فصل نرگس نقش دختری کم‌تجربه را بازی کردید و در «به کارگر ساده نیازمندیم» هم در نقش زنی باتجربه زیستی بیشتر ظاهر شدید.


بله، خیلی خوب است که این دو نقش با یکدیگر خیلی متفاوت است. فصل نرگس که وارد مسابقه شد، خیلی خوشحال شدم. بخشی به خاطر علاقه‌ام به نگار آذربایجانی و سحر صباغ سرشت بود. هر دو نفر خانم‌هایی هستند که در اجتماع معذوریت‌هایی برای کار کردن دارند اما با این همه تلاش می‌کنند فعالیت داشته باشند. در عین حال نقشم در «فصل نرگس» با فیلم «به کارگر ساده نیازمندیم» متفاوت و جذاب بود.


حدود سه سال از فضای سینما دور بودید، دلیل این دوری چه بود؟


یک مدتی ایران نبودم و خیلی کمتر کار کردم و همین باعث شد کمی از گود خارج شوم البته در آن دوره خودم هم خیلی سختگیری می‌کردم. در عین حال آدمی هستم که روابط عمومی‌ام خیلی خوب نیست و واقعا جزو آن آدم‌هایی هستم که باید حتما مدیر برنامه داشته باشم، چون همواره نمی‌توانم خیلی روی خوش به همه نشان بدهم و کارهای خودم را هماهنگ کنم. کار ما هم نیازمند داشتن روابط عمومی درست و نه الزاما خوب است. البته هنوز هم تغییری نکرده‌ام اما راهنمایی‌های بهتری به من داده شد. در حرفه ما، خیلی مهم است مسیر درست را بروید. هر قدر هم در کلاس‌های بازیگری همه‌چیز را آموخته باشید اما طی این مسیر درست، بسیار مهم است. از سوی دیگر شانس و بخت و اقبال چیزی نیست که دست آدم باشد. چیزی که دست ما است، مشاوره‌های خوب گرفتن است. اکثر بازیگرانی که از نظر بازیگری رویه خوبی را در پیش گرفته‌اند، کسانی هستند که از همان ابتدا با آدم‌های خوبی کار کرده‌اند و آنها سر راهشان قرار گرفته‌اند. مطمئن هستم که در مسیر کاری شان به آنها کمک‌های خیلی خوبی شده است. بازیگر در شروع کارش خیلی بی‌تجربه است، هم از نظر دانش و هم از نظر کاری باید کسی در کنارش باشد، من متاسفانه اوایل حضورم در سینما و تلویزیون این شانس را نداشتم. بخشی از موفقیت یک بازیگر هم می‌تواند مدیون اعتمادی باشد که به او می‌شود. یک زمانی سینما حرفه‌ای خانوادگی است، مثلا مادر من، تهیه‌کننده و کارگردان است و من با این فضا از زمان کودکی آشنا می‌شوم، ولی زمانی که شما به عنوان یک آدم معمولی از یک محیط دیگر می‌خواهید وارد این فضا شوید، از خیلی مسائل اطلاع ندارید و از روی ناآگاهی یک کارهایی را انجام می‌دهید که اصلا درست نیست. به هر حال از وضعیتی که در حال حاضر دارم، در مجموع راضی‌ام. فکر می‌کنم با فضای سینمایی که ما داریم، شاید خیلی جزو آدم‌های بدشانس نباشم. آدم‌های زیادی هم هستند که خیلی از من با استعداد ترند اما هنوز نتوانستند جایگاهی در سینما پیدا کنند.


ستاره شدن برای‌تان چقدر مهم است و فکر می‌کنید برای به دست آوردن این موقعیت چه ویژگی‌هایی نیاز است؟


به نظر من ستاره شدن، نیاز به یک فاکتورهایی دارد و الزاما خیلی ربطی به بازیگری ندارد. انرژی و پتانسیل ستاره شدن را خیلی در خودم نمی‌بینم. اگر قرار باشد به این سمت و سو بروید، باید دایما به مردم فکر کنید و اینکه چه کار باید بکنید که همیشه دوست‌تان داشته باشند. درست مثل آدم‌های سیاستمدار که لازم است همیشه با کت و شلوار دیده شوند، ادبیات خاصی را به کار ببرند، یک جاهایی بروند و در جاهای خاصی دیده نشوند. آنها باید شمایلی از خودشان درست کنند که مورد قبول مردم و جامعه است. من با این شیوه نمی‌توانم زندگی کنم، اینکه بدانم همیشه باید یک سری چارچوب‌ها را رعایت کنم و آدم‌ها من را خیلی دور از دسترس ببینند، اصلا در توانم نیست. هر چیزی که هستم، واقعا همین است. شاید اعتماد به نفسم به من این اجازه را نمی‌دهد که خیلی به ستاره شدن فکر کنم. اینکه مردم دوست دارند من چگونه لباس بپوشم و چطور صحبت کنم. به هر حال نمی‌توانم آن الزامات را خیلی رعایت کنم. الان به این نتیجه رسیده‌ام موقعیتی که دارم خیلی خوب است، شاید ستاره‌ها نتوانند مانند من نقش‌های مختلف را تجربه کنند. مثلا نقش آدم‌های پولدار و گدا را بازی کنند. آنها باید نقش‌های بخصوصی را انتخاب کنند که شمایل‌شان همیشه برای مردم حفظ شود. من ترجیح می‌دهم با همین شیوه مسیرم را ادامه دهم. دوست دارم مردم من را به عنوان ستاره دوست داشته باشند، لذت می‌برم طرفداران زیادی داشته باشم. همه ما دوست داریم که دوست‌مان داشته باشند؛ ولی در عین حال یکسری چیزهای دیگری را دوست دارم که نمی‌توانم از آنها بگذرم.


امیدوار هستید که اتفاق خوشایندی مانند فیلم «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه»، در جشنواره امسال برای شما بیفتد؟


بله. خیلی دوست دارم و امیدوار هستم. اینکه مجددا کاندید شوم و به من جایزه بدهند خیلی دوست دارم. ولی بیشتر دوست دارم که برای فیلم یا همکاران دیگری که دارم هم اتفاقات خوبی بیفتد اگر من هم جزو آن آدم‌ها باشم که خیلی بهتر است و شاید باعث شود نقش‌های متفاوتی به من پیشنهاد شود. اما به‌طور کلی نمی‌دانم شرایط جشنواره امسال چگونه است. تنها چیزی که می‌دانم این است که هر سال همه‌چیزتغییر می‌کند و همه ما سر در گم هستیم. همه آنهایی که به عنوان مخاطب و سینماگر در این جشنواره حضور دارند، سردرگم‌اند. امیدوارم به جایی برسیم که شرایط سینما و جشنواره فیلم فجر تثبیت و خیال ما راحت شود. مثل سایر شرایط اجتماعی که هر روز در حال تغییر است، قاعدتا اوضاع سینمای ما هم از این جامعه جدا نیست. امیدوارم که به یک ثبات برسیم و اینقدر احساس عدم امنیت در موارد کاری و غیر کاری نداشته باشیم.



انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته