«سد معبر»؛ آدمهای گرفتار آمده در جبر و تلخی بیپایان
سعید طاهری خبرنگار فرهنگی آنا؛ «سد معبرِ» محسن قرایی که دومین فیلم بلند سینماییاش را کارگردانی کرده، بیش از هر چیز به متن درخشان سعید روستایی متکی است. فیلمنامه روستایی که سال قبل هم «ابد و یک روز» را در جشنواره داشت، آدمهای گرفتار و فقیر را در موقعیتهای عجیب و غریبی قرار داده بود و مدام امتحانشان میکرد...
کارگردانی «سد معبر» ریسک بزرگی است که قرایی آن را به جان خریده و با وجود آگاهی از آن، فیلمنامه روستایی را کارگردانی کرده است. فیلمی که در صورت موفقیت در جشنواره و گیشه، موفقیتش را پای روستایی مینویسند و در حالت دیگر، برچسب خراب کردن متن به قرایی میخورد...
«سد معبر» روایتگر زندگی زوج جوانی با بازی باران کوثری و حامد بهداد است که زندگی سختی دارند: شوهر مامور شهرداری است و همراه با زنش در خانه پدرش زندگی میکنند. زندگی سادهای که هر دو باید برای گذرانش کار کنند تا به سختی از پسش بربیایند... ارثی به زن میرسد و اختلاف بین زن و شوهر بالا میگیرد اما این تمام ماجرا نیست و پولی بادآورده هم از راه میرسد و حالا آدمهایی که با این ماجرا درگیرند در معرض آزمونی اخلاقی قرار میگیرند...
«سد معبر» با آن داستان تلخ و بازیهای خوب و کارگردانی قابل قبول که البته از متن عقبتر است، میان تَلی از فیلمهای درجه دو و سه، نقطه امیدیست که مخاطب را تا آخر با خود همراه میکند و با شروع تیتراژ پایانی میان زمین و هوا معلق نگهش میدارد. به تمام این موارد باید موسیقی درخشان رضا مرتضوی را هم اضافه کرد؛ موسیقی مینیمال که به موقع و درست وارد میشود و در کمترین فرصتی که در فیلم در اختیارش است، تاثیری شگرف بر بیننده میگذارد، بدون آن که خودش متوجه شود...
«سد معبر» بدون هیچ قضاوتی داستانش را روایت میکند و آدمهایش را در معرض داستانهای عجیبی که به تقدیر و قسمت شباهت زیادی دارند، قرار میدهد و آزادشان میگذارد تا خودشان انتخاب کنند. دقیقا اینجاست که «سد معبر» راهش را از فیلمهای شعارزدهای چون «دعوتنامه» و نمونههای بیشمار دیگری که در جشنواره مثل مور و ملخ ریختهاند، جدا میکند.
در این داستان، آدم خوبه، سزایش خوبی نیست و البته قهرمان بد قصه هم از سرنوشت تلخ در امان نیست و درواقع جبر و تلخی بیپایانی بر سر تمام آدمهای «سد معبر» سایه افکنده...
انتهای پیام/