دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

هاتف علیمردانی: فیلم نسازیم آتش زیر خاکستر می‌شویم

هاتف علیمردانی نخستین فیلم بلند خود را سال ٨٨ با نام «راز دشت تاران» کارگردانی کرد. بعد از یک سال وقفه، از سال ٩٠ تا امسال، روزهای پرکاری را پشت سر گذاشته و هفت فیلم در کارنامه کاری خود دارد. او برای سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، «آباجان» را آماده نمایش کرد و فیلم هم بعد از تایید هیات انتخاب، در بخش رقابتی جشنواره با دیگر آثار این بخش رقابت می‌کند. علیمردانی این‌بار روایتگر روزهای جنگ است.
کد خبر : 155571

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از اعتماد، اگرچه مساله انتظار مادران برای دیدار دوباره با فرزندان‌شان موضوع تازه‌ای در حوزه سینمای دفاع مقدس نیست، اما هاتف علیمردانی معتقد است در «آباجان» رویکرد جدیدی به این موضوع داشته است.



«آباجان» فیلم دفاع مقدسی است؟


فیلم راجع به یک زن شصت الی هفتاد ساله جا افتاده است که خانم معتمد آریا این نقش را بازی می‌کند و پسر او مفقود الاثر شده است و برخلاف اینکه همه فکر می‌کنند پسر او فوت شده، اما او باور دارد که پسرش زنده است. این فیلم زندگانی روایتی زنی است که در آن روزهای جامعه زندگی می‌کند و زندگی اجتماعی آن روزها را به تصویر می‌کشاند.


چرا آن دهه را به تصویر کشیدید؟ فیلمنامه هم برای خودتان است؟


همه کارهایم را می‌نویسم و تهیه می‌کنم با این شیوه راحت ترم. به نظرم لازم بود به دور از حب و بغض‌ها و تندروی‌ها، تاریخ آن روزها به تصویر کشیده شود. زندگی اجتماعی مردم و همه ارتباطاتی که با یکدیگر داشتند، به شکل واقعی و رئالیستی آن مشاهده شود. متاسفانه افراط و تفریط‌ها نگذاشتند بتوانیم واقعیات آن روزها را درک کنیم.


در سینمای ایران نمونه‌ای داریم که توانسته باشد دوران دفاع مقدس را به همین شیوه‌ای که می‌گویید، به تصویر بکشد؟ شما نگاهی به فیلمی داشتید؟


داستان این فیلم و پرداختی که در آن اتفاق افتاده، فکر نمی‌کنم پیش از این انجام شده باشد. بیشتر فیلم‌هایی که جنگ را به تصویر می‌کشند، بیشتر به خود جنگ پرداخته‌اند و به همه‌چیز حتی زندگی مردم از همان زاویه نگاه کرده‌اند. همین مساله سبب شده نگاه مردم به جنگ تنها از همین زاویه باشد. ولی ما برخلاف آن فیلم‌ها، سعی کردیم به زندگی اجتماعی مردم فارغ از جنگ هشت ساله نگاه کنیم. جنگ در کنار مردم نفس می‌کشد ولی زندگی اجتماعی مردم در کنار جنگ روایت می‌شود و مردم هم طبیعتا زندگی خودشان را دارند.


«آباجان» به فاصله چند روز بعد از اعلام فیلم‌های بخش مسابقه به جشنواره فجر اضافه شد، فیلم مشکلی داشت؟


اتفاقا این فیلم، بالاترین آرای هیات انتخاب را به خود اختصاص داده بود و جزو سه فیلم اول مورد تایید بود. اما در ادامه بعد از حل مشکل ممیزی‌ای که داشت، به فیلم‌های بخش مسابقه اضافه شد.


در دو، سه سال اخیر به صورت مداوم فیلم ساختید و همین حالا هم «هفت ماهگی» را روی پرده سینماها اکران دارید، فکر می‌کنید این پر‌کاری به نفع‌تان باشد؟


فکر می‌کنم دیگر با ساخت هفت فیلم به میانه راه رسیده باشم. مگر یک کارگردان و فیلمساز چند فیلم می‌تواند در طول عمر کاری‌اش بسازد؟ به هر حال در این سال‌ها این فرصت وجود داشته است که بتوانم فیلم بسازم و امیدوارم در آینده هم این فرصت وجود داشته باشد. تا زمانی که به فیلمسازی علاقه‌مند باشم و شرایط برایم مهیا باشد، کارگردانی می‌کنم و فیلم می‌سازم. اگر چنین نباشد و فیلم نسازیم که آتش‌زیرخاکستر می‌شویم.


و همیشه هم سینمای اجتماعی را انتخاب می‌کنید، دوست دارید به عنوان فیلمساز اجتماعی معرفی شوید؟


راستش هیچ‌وقت به چنین چیزی فکر نکردم. اصلا سینما را خط‌کشی نمی‌کنم که بخواهم جایگاه خودم را به عنوان فیلمساز اجتماعی یا غیر اجتماعی معرفی کنم. من هر فیلمی بسازم به مسائل اجتماعی مربوط می‌شود. در «آباجان» هم هر چیزی را که در آن دوره یا روز دغدغه‌ام بود، به تصویر کشیدم. یک زمانی سینمای فانتزی و کودک دغدغه‌ام بود اما امروز در مورد جامعه و فضای حال حاضر و اتفاقات روز، فیلم می‌سازم. یک روز به گذشته سفر می‌کنم و یک روز داستانی مربوط به حال می‌نویسم. خیلی مرزبندی اینچنینی ندارم.


ترکیب بازیگران‌تان در بیشتر فیلم‌ها به نوعی است که حضور سوپراستارها در این فیلم‌ها معنی ندارد...


از نظر شما خانم معتمدآریا سوپراستار نیست؟


ایشان در دسته‌بندی بازیگران گیشه پسند قرار نمی‌گیرند و البته جایگاه‌شان خیلی بالاتر از اینهاست.


اگر بخواهیم این شکلی به ماجرا نگاه کنیم فکر نمی‌کنم هیچ‌وقت افتخار همکاری با سوپراستارهای گیشه پسند را پیدا کنم. اصولا با بازیگری کار می‌کنم که توانایی بازیگری داشته باشد. معمولا اگر سوپر‌استاری در کار من بوده، خیلی جواب نداده است. من به کیفیت بازی بازیگران و فیلمنامه و... بیش از فروش فیلم اهمیت می‌دهم.


خودتان سرمایه «آباجان» را تامین کردید؟


بله، هم تهیه‌کننده کار هستم و هم سرمایه‌گذار.


یعنی بدون کمک نهادهای دولتی بودجه فیلم را تامین کردید؟


نه تنها سر «آباجان» بلکه سر هیچ فیلمی تا حالا یک ریال وام از موسسات و نهادهای دولتی نگرفته‌ام و همه فیلم هایم را با سرمایه شخصی ساختم.


شما در ژانری فیلم می‌سازید که رقیبان‌تان زیاد است. سینمای اجتماعی که در سال‌های اخیر فیلمسازان زیادی مشتاق به ساخت فیلم در آن هستند، خوب می‌فروشد، خوب دیده می‌شود و بیش از همیشه مورد توجه و حتی انتقاد قرار می‌گیرد. این تمایل فیلمسازان برای ورود به این حوزه از کجا ناشی می‌شود؟


متاسفانه شرایط جامعه و سینمای ما از یک چیزی خیلی رنج می‌برد و آن هم این است که خیلی‌ها می‌خواهند ادای دیگران را دربیاورند. یک سری‌ها بعد از درخشش آقای اصغر فرهادی فکر کردند چه کار کنند که بتوانند ادای فرهادی را در بیاورند. دقیقا مثل عده‌ای که دهه‌های هفتاد وهشتاد، سعی می‌کردند ادای کیا رستمی را در بیاورند. به نظرم همه این آدم‌ها که ادای دیگران را درمی‌آورند، واقعی نیستند. ناراحت‌کننده‌ترین اتفاق این است که هنرمند هیچ ایده‌ای از خودش نداشته باشد. ایده، شاکله و ستون اصلی خلق یک اثر است. مثلا در این چند سال اخیر چند فیلم دیدم که حتی اسم‌شان هم مشابه اسم فیلم‌های من بود. من «به خاطر پونه» را ساختم و بعد از چند وقت فیلمی با نام «به خاطر مونا» ساخته شد. واقعا از این اتفاقات حیرت می‌کنم! فیلم «کوچه بی‌نام» را ساختم و بعد فیلمی با عنوان «بی نامی» ساخته شد! این اتفاقات چطور می‌افتد؟ یعنی فیلمساز حتی درباره نام فیلم هم ایده‌ای ندارد؟ من «آباجان» را می‌سازم و بعد فیلمی به نام «ماجان» ساخته می‌شود. چه می‌شود؟ چرا؟ مگر ایده ندارید؟ من از دوست عزیزمان و تهیه‌کننده محترم آقای محمد مهدی عسگرپور که سال‌ها رییس خانه سینما بود و تهیه‌کننده فیلم «ماجان» است، حیرت می‌کنم که چطور نام فیلم‌شان اینقدر شبیه «آباجان» است. البته ایشان شخصیت محترمی هستند و من هم به حرمت حضورشان در این فیلم، هیچ شکایتی ندارم. بزرگ‌ترین جریمه اینها همین است که فیلم‌های‌شان واقعی نیست و فیک‌اند. واقعی نبودن، اتفاق خیلی بدی است. حتی اگر این تشابه اتفاقی هم باشد، زمانی که متوجه می‌شوید فیلمی با این نام ساخته شده حتما باید خودتان را تغییر دهید. آقایان سیفی یا عسگر‌پور آدم‌های قابل احترامی هستند و صد در صد هم این مساله برای آنها اتفاقی پیش آمده است و باور نمی‌کنم که بخواهند فیلمی با اسم فیلم من بسازند. ولی به نظر من بهترین روش این بود که اسم فیلم خودشان را تغییر می‌دادند. این تکرارهای پی‌در‌پی به نظر من بزرگ‌ترین ضربه را به سینمای ایران می‌زند. سینمای اجتماعی ایران هم به نوعی تقلید است. تا زمانی که بومی و شهودی بودن در آن آثار حفظ نشود، سکانس‌ها و پلان‌های بیشتر فیلم‌های اجتماعی که این سال‌ها ساخته شده، پیش از این مشابه آنها را بارها در فیلم فرهادی دیده‌ایم. ما به ازای شخصیت‌های این فیلم‌ها را هم تقریبا با یک تغییر کوچک در برخی فیلم‌ها دیده‌اید. به نظر من یک سمومی در سینما وجود دارد. اما اگر بخواهم دقیق درباره فیلم‌های اجتماعی حرف بزنم، باید بگویم تب اجتماعی که در بیشتر فیلم‌ها می‌بینیم در ٩٠ درصد موارد به ضرر تهیه‌کننده می‌شود.


شما چه می‌کنید که به این سمت و سو کشیده نشوید؟ اینکه نگویند کارتان مشابه آثار فرهادی و دیگر فیلمسازان اجتماعی است؟


- فیلمسازی، کاری که در این سال‌ها انجام دادم، محصول ٢٠سال ساخت فیلم‌های کوتاه، کلیپ و برنامه‌های مختلف است. من یکباره وارد سینما نشدم. همه تجربه‌هایی که داشتم بهم یاد داد که مولف بودن به چه معناست. یعنی تالیف یک اثر، چه شاکله‌هایی باید داشته باشد و شما به عنوان یک مولف و فیلمساز، چه رسالتی به عهده دارید. پیش از هر چیز سعی می‌کنم سوژه هایم را متفاوت کنم، به جاهای مختلف سر بزنم، در بین مردم نفس بکشم و از اتمسفری که اطرافم است بهره ببرم. شما در تهران یک فرصت استثنایی دارید. هفتاد و دو ملت که می‌گویند، در تهران زندگی می‌کنند. ترک، لر، فارس، به همراه مذاهب مختلف در کنار یکدیگر به خوبی و خوشی زندگی می‌کنند. هر قسمت از تهران، موقعیت و فرهنگ خاص خودش را دارد. شما می‌گویید بچه شمرون، نازی آباد، تهرانپارس، فلکه اول صادقیه، که هر کدام از اینها چه در پوشش، چه در نوع لباس، رفتار اجتماعی، شکل خودشان را دارند و این یک فرصت استثنایی است. من حتی محله‌ای که داستان‌های فیلمم در آن اتفاق می‌افتد، برای خودم مشخص می‌کنم. مثلا فیلم «هفت ماهگی» در فلکه اول صادقیه اتفاق می‌افتد. داستان «کوچه بی‌نام» در جنوب شرق یعنی اطراف خیابان دماوند اتفاق می‌افتد. این را می‌شود از نوع آدم‌ها، معماری ساختمان و شخصیت‌پردازی‌ها متوجه شویم. پس من نگران تقلید و دزدی کردن از ایده‌های آدم‌ها را ندارم. اصلا با این همه تنوع تقلید چرا؟ شما به هر جای امریکا که سفر کنید، آدم‌ها یک شکل هستند. ممکن است یکی، یک ذره تندرو‌تر باشد. ولی همه‌چیز یکسان است. در ژاپن یا جاهای دیگر همه‌چیز یکسان است. پس فیلمسازان ایرانی به لحاظ پراکندگی قومی و مذهبی یک فرصت استثنایی برای ساخت فیلم دارند.


با توجه به اینکه آباجان داستان متفاوتی دارد، فکر می‌کنید اتفاق ویژه‌ای برای آن در جشنواره فجر بیفتد؟ نسبت به دیگر فیلم‌های‌تان شاخص‌تر است؟


صد در صد، اثر شاخص‌تری است. البته من هر وقت فیلمی می‌سازم، فکر می‌کنم که بهترین فیلمم را ساخته‌ام. سه چهار ماه که می‌گذرد، بعد فکر می‌کنم که ایده فیلم قبلی‌ام ساده لوحانه بود. آنجاست که هسته اولیه فیلمنامه بعدی‌ام متولد می‌شود. در حال حاضر به نظر من، آبا جان بهترین کار من است. و البته این اتفاق در مسیر رقابت مشخص می‌شود. برای اینکه هیچ کس نمی‌گوید ماست من ترش است. در جشنواره امسال فیلم‌های زیادی هستند که باید ببینیم اندازه‌شان چقدر است. فیلمسازان نسل جدیدی که می‌آیند، با اینکه کم سن و سال هستند، اما فیلمسازانی بسیار بسیار جذاب و با تجربه‌ای‌اند. به هر حال صاحبان هر ٣٣ فیلم بخش مسابقه دوست دارند جایزه متعلق به خودشان باشد. ولی آنچه مسلم است، این است که فیلم آبا جان کامل‌ترین اثر من هست. و به نظر منتقدین هم نزدیک‌ترین اثر به خودم است.


از حضور فیلم اولی‌ها و موفقیت‌های‌شان در جشنواره فجر نگران نمی‌شوید؟ فکر می‌کنید، بتوانید با این همه فیلمسازان جوان و صاحب فکر و ایده رقابت کنید؟


از فیلم اول به فیلم دوم سفر کردن، کار خیلی سختی است. یک زمانی مسعود بهنام خدا بیامرز به من گفت فیلم اولت نیامده، فیلم دومت را شروع کن. گفتم چرا؟ گفت اگر فیلم اولت خوب نفروشد دیگر نمی‌توانی فیلم دومت را بسازی.


عکس این هم صادق است؟ یعنی وقتی فیلم اول بیاید و خیلی سر و صدا کند، و همین مساله فیلمساز را برای ساخت فیلم بعدی محتاط کند؟


بله. آن هم ممکن است. برای سعید روستایی این خطر وجود دارد. من فیلم «به خاطر پونه» را که ساختم، با اینکه ما را به خارج از مسابقه تبعید کردند، اما فیلم دیده شد و منتقدین هم آن را دوست داشتند و به فیلم خیلی توجه شد. وقتی که به یک فیلم خیلی توجه می‌شود، کار شما برای ساخت فیلم دوم، سخت‌تر می‌شود. البته خوشبختانه سعید روستایی در جشنواره امسال تنها به عنوان فیلمنامه‌نویس «سد معبر» حضور دارد و به نظرم این اتفاق خوبی برای اوست.



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب