«قانون حجاب» یا «حجاب اجباری» از دیدگاه متفاوت دو کاربر اصولگرا
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، در ادامه یادداشتهای دو فعال اصولگرای فضای مجازی در گوگل پلاس در ذیل یک عکس که با دو دیدگاه متفاوت به این موضوع نگاه میکنند را میخوانید:
محمد حسین انتظاری ابتدا نوشت: طرفداران آزادی حجاب لطفا بفرمایند:
1- فرض کنیم که حجاب آزاد شد. سوال این هست که این حد آزادی در حجاب تا کجاست؟
آیا حدی ندارد و این دوستان قائل به آزادی کامل در این حوزه که همان برهنگی است هستند؟ یا اینکه حدی قائلند؟ اگر حدی قائلند و علاقه دارند که حدود حجاب به محدوده مورد نظر اونها تقلیل پیدا کنه، آیا این حد جدید اجباری است یا خیر؟
اگر اجباری باشه که باز حجاب اجباری را حاکم کردند و اگر اجباری نباشد که باز به معنای تن دادن به برهنگی است.
انتظاری: فرض کنیم که امروز حجاب را از احکام اسلامی استثنا کردیم و آن را آزاد گذاشتیم. تکلیف سایر احکام چه می شود؟ آیا فردا نوبت حکمی دیگر مثل حرمت میگساری و میخانه نمی رسد؟ |
2- سوال دوم اینکه هدف از انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی چه بود؟
به طور خلاصه میشه گفت مردم ایران خواستند که احکام اسلام در کشور اونها اجرا بشود. تجلی این خواست اونها در اصل چهارم قانون اساسی است که به رای مردم گذاشته شده و اکثریت مردم هم آن را در یک انتخابات کاملا دموکراتیک پذیرفته و خواهان آن هستند که می گوید: "کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است." (به مکانیزم اجرایی اون هم که در این اصل شورای نگهبان بیان شده کاری نداریم. به اصل بحث توجه کنید)
خب آیا حجاب از احکام اسلام هست یا خیر؟
3- سوال دیگر اینکه فرض کنیم که امروز حجاب را از احکام اسلامی استثنا کردیم و آن را آزاد گذاشتیم. تکلیف سایر احکام چه می شود؟ آیا فردا نوبت حکمی دیگر مثل حرمت میگساری و میخانه نمی رسد؟
اصلا انتهای این بازی کجاست؟ انتهای کار آنجاست که هر کس هر حکمی از اسلام را که می پذیرد اجرا کند و هر کس هر حکمی را که نمی پذیرد اجرا نکند.
حال سوال اینجاست که وضعیت فوق آیا با خواست مردم از "جمهوری اسلامی" آنطور که شرح آن در بند قبل گذشت انطباق دارد؟ یا آنکه سازگار با کشوری با حکومتی از نوع "لیبرال دموکراسی" است؟
4- حق اکثریتی که خواهان اجرای احکام اسلامی مثل حجاب در کشورشون هستند چه خواهد شد؟
پ.ن1: خانم بی حجابی که در تصویر هستند احتمالا در رفراندوم قانون اساسی بعد از انقلاب هم شرکت کردند و رای خودشون رو به صندوق انداختند اما بر اساس دموکراسی نتیجه انتخابات قانون اساسی این شد که بند چهارم آن ذکر شد. پس حقی از ایشان تضییع نشده که نگران آن باشید. دموکراسی یعنی حکومت اکثریت، مگر اینکه طرفدار دموکراسی به شرط چاقو باشید.
پ.ن2: مارکسیست ها، منافقین، شاید اقلیت های دینی و غیره مثل این خانم در پیروزی انقلاب نقش داشتند در حد خودشون. نگران اونها هم نباشید. اونها هم رای دادند.
پ.ن3: بنده هم معتقدم وضعیت حجاب روز به روز در حال بدتر شدن است اما نه علت اون رو صرفا حجاب اجباری میدونم و نه راهکار حل این مسئله رو در آزادی حجاب میدانم. این خود بحث مفصلی است.
محمد رضا اصنافی هم مینویسد: در باب بحث حجاب اجباری دو نوع نگاه می توان داشت. یکی حجاب را به عنوان یک بروز و نمایش گستره فرهنگ دینی فرض کرد و دوم حجاب را در یک کلان فرهنگ جنسی جانمایی کرد. در مورد دومی بعدا خواهم نوشت.
چند نکته در باب برداشت اول از حجاب اجباری:
1. *اول اینکه باید تفکر، بحث و حتی جدل در خصوص حجاب اجباری در محافل فکری به خصوص محافل فکری حزب الهی از یک مسئله جیز! فرهنگی به یک چالش لایمکن الفرار تبدیل شود* این همه هزینه و انگ از بی غیرتی تا بی حیایی به دلیل نگریستن، تفکر و بیان تفکر هر چند غلط به یک موضوع فرهنگی آنچنان فضای ناامنی را برای اندیشیدن در این موضوع ایجاد کرده که می توان از آن به هلوکاست جمهوری اسلامی نام برد! در این سالها آنچنان زلف ذات فرهنگی جمهوری اسلامی به زلف پوشیده یا نپوشیده زنان ایرانی گره خورده که گویا انقلاب اسلامی هدفی جز آن را نداشته. تنگ کردن فضای جدل فرهنگی جمهوری اسلامی در میدانی که پیروزی تام اش در چادر به سر کردن ملت است، به ابتذال کشیدن مبنای فرهنگی جمهوری اسلامی است.
اصنافی: چه به خواهیم و چه نخواهیم حجاب مد نظر حاکمیت امروز ارزش بخش عظیمی از جامعه شهری ایرانی نیست. |
2. بخش اعظمی از موضوع در حوزه فقه و تاریخ اسلام است که در تخصص من نیست.
3. یک دعوای قدیمی در علوم اجتماعی بوده و هست و آن این است این تئوری های اجتماعی و فرهنگی بودند که جوامع را ساختند یا تئوری ها برای تفسیر واقعیات اجتماعی خلق شدند. از همین رو به نظر می رسد اگر اصول فقهی حاکم را حداقل در قاطبه فضای کنونی حوزه قابل خدشه ندانیم از لحاظ تئوریک هیچ راهی جز پذیرفتن آنچه که اکنون در به حکم قانون اجباری است نداریم. در این خصوص +Mohammad H Entezari سوالات تئوریک خوبی را در https://plus.google.com/101685474507315374014/posts/Sc1LcotjfFC مطرح کرده است.
4. واقعیت اجتماع را تئوری ها نمی سازند. واقعیت اجتماع امروز ایران این است که این حجاب اجباری به هیچ وجه نتوانسته دلیل ذاتی حجاب را محقق کند آنچه که امروز در خیابان های شهرهای ایران نمایش داده می شود چه بسا محرک تر و برای آرامش روانی جامعه بر هم زننده تر از آنچه در دیگر کشور ها رخ داده است مصرف سرسام آور محصولات آرایشی، عمل های زیبایی و ... ایران را به یک کیس نادر مخلوطی از پوشش، برهنگی و جذابیت جنسی تبدیل کرده که در کمتر جای جهان قابل مشاهده است.
و این محصول حجاب اجباری است چه بخواهیم و چه نخواهیم. حالا تا صبح هم بحث تئوریک بکنیم مهم نیست چون ما با یک کیس به ظهور رسیده در طول سی و پنج سال عاملیت متغییر مواجه هستیم.
5. از سوی دیگر باید پذیرفت ضمانت اجرایی قانونی که تقریبا همه افراد جامعه را شامل می شود پذیرفته شدن آن قانون توسط ارزشهای جامعه است. چه بخواهیم و چه نخواهیم حجاب مدنظر حاکمیت امروز ارزش بخش عظیمی از جامعه شهری ایرانی نیست. در واقع این قانون در بسیاری از شهرهای کشور ضمانت اجرایی ندارد و زور زدن پلیس هم تنها زور زدن است و بس!
6. ناموفق بودن حجاب اجباری و حتی کارکرد عکس داشتن آن تحت عوامل دیگر هم محتمل است که برای کشف آن به جای تئوری پردازی باید واقعیت اجتماعی را شناخت و کشف کرد.
7. *از سوی دیگر باید پذیرفت محاسبه اعتقادات دینی به عنوان تک علت عامل بر حجاب زنان، مانند جاده ای است برای تاختن تحلیل های تئوریک غلط از یک رفتار اجتماعی* باید پذیرفت پوشش معلول صدها عامل است که این مهم ترین عامل عقیم بودن تحلیل های تئوریک در این موضوع است.
انتهای پیام/