دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

جست‌وجوی «امید» در لابه‌لای خاکسترهای «پلاسکو»

3 شب گذشت و خبری نشد. 3 شب گذشت و جز آهن‌های درهم تنیده و آواری که تمامی ندارد از ساختمان فرو ریخته بیرون نیامد. آدم‌هایی که اینجا ایستاده‌اند و برای لحظه‌ای دست از کار نمی‌کشند با کورسویی از امید تا شاید کسی را زنده از زیر آوار بیرون بکشند.
کد خبر : 153037

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از ایران، زمان‌ برای آدم‌هایی که سر مزار پلاسکو ایستاده‌اند سریع‌تر از هر جای دیگری می‌گذرد؛ امیدهایشان ذره ذره به یأس مبدل می‌شود.
ساعت از 12 نیمه شب گذشته و کار همچنان ادامه دارد. حتی برای لحظه‌ای صدای جرثقیل و بولدوزرها و سایش تسمه‌های فولادی لودرها روی کف آسفالت قطع نمی‌شود. بیل‌های مکانیکی مدام نخاله‌ها را پشت کامیون‌ها می‌ریزند تا آتش‌نشانان بتوانند به محل احتمالی دفن شدگان برسند.
اگر دود سفید رنگی که چشم‌ها را می‌سوزاند و همه را به سرفه انداخته قطع شود کار سرعت بیشتری پیدا می‌کند. یکی از مأموران مدیریت بحران که به گفته خودش چند شبی است از منطقه حادثه بیرون نرفته، می‌گوید: «بخشی از دود سفید رنگی که از امروز شدت گرفته محصول لباس‌هایی است که با انتقال حرارت می‌سوزند و بخش دیگر هم گازوییلی است که نصفه نیمه می‌سوزد و اگر آوار کنار برود آتش گر می‌گیرد و بیشتر می‌شود.»


با اضافه شدن 2 بلدوزر دیگر روند عملیات شتاب بیشتری می‌گیرد. امشب نسبت به شب گذشته قسمت زیادی از آوار برداشته شده‌ است و حجم بسیاری از سازه‌های فلزی که جدا کردن آنها برای برشکارها طاقت‌فرسا بود، کم شده‌ است. بیل‌های مکانیکی و بولدوزرها نخاله و لباس‌های نیم‌سوخته را پشت کمپرسی‌ها می‌ریزند. احتمال می‌دهند آواربرداری محدوده احتمالی پیکر جانباختگان پیش از صبح به پایان برسد.
در این یک ساعتی که از ضلع جنوبی شاهد تلاش آتش‌نشانان و بقیه نیروهای امدادی و عملیاتی هستیم نزدیک به 15 کامیون نخاله و آهن بارگیری و از منطقه خارج می‌شود. کار سخت اما با سرعت پیش می‌رود ولی هنوز کوهی از آوار باقی مانده که معلوم نیست چند ساعت یا چند روز زمان می‌برد.
وضعیت عملیات در ضلع شمالی و شرقی مطلوب‌تر است این را یکی از فرماندهان آتش‌نشانی می‌گوید. به زور روی پاهایش بند شده، چهره دود زده‌اش نشان از خستگی دارد ولی هنوز پای کار ایستاده ‌است. پشت بلندگو به نیروهایش توصیه می‌کند حواس‌شان باشد. دود سفید گاهی آنقدر زیاد می‌شود که هر چیز و هر کسی که روی کوه آوار است برای لحظاتی از دید پنهان می‌شود.


چند مأمور عملیاتی که از اداره آب و فاضلاب تهران آمده‌اند کنار ماشین اداره‌شان ایستاده‌اند و ابعاد آتش‌سوزی و آواربرداری را تجزیه و تحلیل می‌کنند. یکی از آنها می‌گوید با یک جرقه ساده یا اتصالی سیم برق که چنین آتش‌سوزی رخ نمی‌دهد، همکارش حرف‌ او را قطع می‌کند و از وجود مخزن گازوییل در طبقه یازدهم حرف به میان می‌آورد و آنچنان فنی صحبت می‌کند که می‌مانم باید به گفته‌هایش توجه کنم یا نه؟
به هر حال از هر کسی که اینجا مسئولیتی را عهده‌دار است درباره آتش‌سوزی و امدادرسانی و آواربرداری بپرسیم، تجزیه و تحلیل خودش را به خوردمان می‌دهد و برای اثبات نظریاتش فلش بکی به اتفاقات گذشته می‌زند. ساعت 2 نیمه شب سراغ «جلال ملکی»، سخنگوی آتش‌نشانی تهران را می‌‌گیریم. آدرس می‌دهند که نزدیکی بولدوزرهاست. به ماشین آتش‌نشانی تکیه زده و بین خواب و بیداری زل زده به ساختمان فرو ریخته.
چرتش را پاره می‌کنیم. می‌گوید: «توی این 70 ساعت شاید 2 ساعت نخوابیده‌ام. 3 شبانه ‌روز است از این فنسی که کشیده‌اند بیرون نرفته‌ام. بالای سر بچه‌ها ایستاده‌ام تا اگر خبری شد اطلاع‌رسانی کنیم. به خدا خسته شده‌ایم آنقدر این خبرهای دروغ را تکذیب کرده‌ایم. مثلاً روز گذشته بولدوزر از توی آوار نیم‌تنه مانکن بیرون کشید، هنوز 2 دقیقه نشده بود که خبر آمد نیم‌تنه یکی از آتش‌نشان‌ها پیدا شده و فلان و فلان و فلان. برای مردمی که اینجا نیستند، اطلاع از اخبار خیلی مهم است و این کار حساس شوخی‌بردار نیست.»


از او درباره ادامه کار می‌پرسم که به ‌نظرش عملیات تا چه زمانی طول می‌کشد: «نمی‌توانیم روزی را برای اتمام کار مشخص کنیم ولی با این روند کار احتمال می‌دهیم تا پنجشنبه آوار‌برداری به پایان ‌برسد و ان شاءالله بتوانیم پیکر جانباختگان را پیدا ‌کنیم.»
ملکی خسته‌تر از آن است که فرضیات آتش‌سوزی را بپرسیم. برمی‌گردیم طرف بولدوزرها؛ چشم‌های نیروی عملیاتی به نقطه‌ای روی آوار که نزدیک بازار کویتی‌هاست دوخته شده. احتمال می‌دهند پیکر چند جانباخته را از اینجا پیدا کنند. قسمت پشتی بولدوزر 2 آتش‌نشان ایستاده‌اند تا به آوارها مسلط باشند و با دیدن نشانه‌ای کار را برای بیرون کشیدن پیکرها متوقف کنند.
آتش‌نشان‌های دیگری هم روی کامیون‌ها ایستاده‌اند. عجیب به‌نظر می‌رسد. از یکی‌شان که تازه از روی کامیون پایین آمده، می‌پرسم دلیل این‌کار چیست؟ می‌گوید: «برای اینکه اگر پیکری لابه‌لای نخاله‌ها باشد، پیدا کنیم. بعید می‌دانیم پیکری سالم از توی این آوار بیرون بیاید. احتمال می‌دهیم برخی پیکرها به‌دلیل شدت ریزش تکه تکه شده‌ باشند. البته در منطقه‌ای که آوار به آنجا منتقل می‌شود بررسی دیگری هم صورت می‌گیرد تا مطمئن شویم.»
جرثقیل بزرگی که مقابل پاساژ کویتی‌ها پارک است کارش به تازگی تمام شده. می‌گویند بزرگترین جرثقیل کشور است که امروز کمک بزرگی کرده تا ستون‌های چند 10 تنی از جا کنده شوند. یکی از امدادگران که به جرثقیل تکیه کرده عنوان می‌کند صاحب آن برای کمک بسرعت بخشیدن به روند آوار‌برداری جرثقیل را در اختیار آتش‌نشانی قرار داده‌ است. گرم صحبت کردن درباره مشخصات فنی جرثقیل است که از ورودی فنس صدایش می‌کنند تا به کمک امدادگران دیگر برود تا دیگ بزرگ عدسی را داخل بیاورند. سریع دست به کار می‌شوند و عدسی‌ داغ را توی ظرف‌های یکبار مصرف می‌کشند و دست به دست می‌کنند تا برسد به آنهایی که روی پیکر ویران شده پلاسکو سخت مشغول کارند تا کمی گرم شوند.


عدسی را مردم فرستاده‌اند. «مهدی» یکی از نیروهای پلیس که 2 شب است برای حفظ امنیت مغازه‌‌های اطراف پلاسکو همراه با پلیس‌های دیگر گشت می‌زند درباره کمک‌های مردمی می‌گوید: «همین یک ساعت پیش مردی با ماشین مدل‌بالایش به خیابان منوچهری آمد و از ما خواست تا غذاهایی که برای نیروهای عملیاتی آورده به دست‌شان برسانیم. هر شب خیلی از مردم ساندویچ، نان و پنیر و میوه و آب معدنی برایمان می‌آورند تا به آدم‌هایی که داخل فنس کار می‌کنند برسانیم. وقتی مهربانی مردم را در این موقعیت‌های سخت می‌بینیم قوت قلب می‌گیریم که آنها چقدر ما را دوست دارند.»
ساعت از 5 گذشته و هنوز هیچ خبری نیست جز آواربرداری. «سعید شریف‌زاده»، مدیرعامل آتش‌نشانی تهران امیدوار به اینکه شاید در این چند ساعت نیروهایش بتوانند پیکر جان‌باختگان را پیدا کنند از کنار بولدوزرها نظاره‌گر عملیات است. آتش‌نشان‌های دیگر می‌گویند از روز نخست حادثه همینجاست و برای چند لحظه از منطقه خارج نشده‌ است. از شریف‌زاده می‌پرسم کار چه زمانی تمام می‌شود؟ با لهجه آذری‌اش می‌گوید: «هر وقت بتوانیم پیکرهای عزیزانمان را پیدا کنیم. این حادثه برای همه کشور تلخ بود و ای کاش مسببان این اتفاق پیش از آتش‌سوزی به فکر می‌افتادند و ساختمان‌شان را مجهز به سیستم اطفای حریق می‌کردند تا کار به اینجا نمی‌رسید. اما و اگر و شاید و ای کاش دیگر فایده‌ای ندارد.»
صدای اذان از بلندگوی مسجد هدایت در فضای غبارگرفته چهارراه استانبول طنین‌انداز می‌شود. دست‌ها در اوج ناامیدی بالا می‌رود تا شاید خبری خوش خستگی چند روزه آدم‌های نگران اینجا را از تن‌شان بیرون کند.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب