آتشبس سوریه؛ دستاورد بیسابقه مثلث متناقض
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، شش سال بحران سوریه و خصوصا حوادث سال 2016، بیانگر این امر است که در دنیا نیرویی وجود ندارد که قادر به کنترل تمام خاک این کشور باشد. دلیل این امر در وهله نخست آن است که در سالهای اخیر عملا تمام بازیگران بینالمللی و منطقهای وارد مناقشه سوریه شدهاند.
علاوه بر این، ابعاد منابع و نیروهای صرف شده به هیچ یک از طرفینِ مستقیما یا به طور نیابتی درگیر در مناقشه امکان خروج از آن را بدون کسب هیچ حقالسهمی نمیدهد و عملا آنها را به گروگانهای وضعیت موجود تبدیل کرده است. از این نقطه نظر تنها تصمیم ممکن و عاقلانه، تقسیم مشروط کشور به عرصههای نفوذ است. خصوصا ضمن لحاظ این مهم که وضعیت پیش آمده در سوریه در حال حاضر به هر صورت منجر به این مساله میشود.
قبل از هر چیز دلیل این امر آن است که عملا تمام طرفهای درگیر در جنگ با یکدیگر در خاک سوریه محدود بودن منابع و امکانات خود را احساس میکنند که این خود حمایت از تشدید روز افزون درگیریها را برای ایشان توجیه ناپذیر مینماید. علاوه بر آن، هم اکنون خطوط مناطق نفوذ تمام بازیگران کلیدی خارجی در حال ترسیم شدن است و از این نقطه نظر اتحاد منحصر به فرد روسیه، ایران و ترکیه نخستین قدم در این راه است.
طرح «سه جانبه»ای که طرفها در مسکو آزمودند، جایگزین گفتوگوهای روسی- آمریکایی در چهارچوب گروه بینالمللی حمایت از سوریه شد، گروهی که مسکو و واشنگتن به عنوان روسای مشترک در آن نقشآفرینی میکردند. ناتوانی روسیه و ایالات متحده در اعمال تاثیر ارزشمند بر متحدان خود «روی زمین» نقطه ضعف اصلی این گروه بود که به کرات منجر به انجام اعمال تحریکآمیز هم از طرف دولت سوریه و هم از سوی معارضان و در نتیجه ایجاد کارشکنی در انجام توافقات صورت گرفته میان وزارتهای امور خارجه روسیه و ایالات متحده شد.
اتحاد مشروط روسیه-ایران-ترکیه در یک معنا این مشکل را حل خواهد کرد، حداقل در مناطق شمال غربی سوریه. دلیل این امر در بسیاری از موارد مرتبط با این نکته است که گروه «سه» به طور قابل ملاحظهای خسته از عملیاتهای نظامی پایانناپذیری است که مشارکت فعالانه هریک از طرفین را طلب میکند. ایران به عنوان یکی از متحدان کلیدی دمشق، که نقشاش را در باقی ماندن بشار اسد در راس قدرت تا کنون نمیتوان نادیده گرفت، از همان روزهای نخست مناقشه از دولت سوریه حمایت میکند. اما این امر هزینههای مالی و نظامی قابل توجهی را برای تهران به همراه داشته است، هزینههایی که تنها کشورهای ثروتمند در طول شش سال از عهده تامین آن بر میآیند. از این گذشته، از سرگیری تدریجی روابط با دنیای خارج دولتمردان ایرانی را وا می دارد ظرافت بیشتری به خرج دهند.
ترکیه، به عنوان یکی از «ساکنان قدیمی» بحران سوریه، در طول تمام شش سال اخیر به بیواسطهترین شکل ممکن تحت تاثیر عواقب جنگ داخلی سوریه در مرزهای جنوبیاش قرار گرفته است. ضمنا حوادث ماههای اخیر، آنکارا را نه تنها در مقابل تهدیدهای خارجی، بلکه در برابر تمایلات جنگطلبانه داخلی نیز ضربهپذیر ساخته است. دولت ترکیه در کنار مشارکت در اردوی براندازی اسد، مجبور به حل و فصل مجموعه مشکلاتی در ارتباط با راهاندازی مساله کردها، سیل پناهجویان و همچنین تصفیه حسابهای داخلی شد که به منفیترین شکل ممکن بر کار ارگانهای اجرایی، ارتش و در نتیجه امنیت داخلی کشور تاثیر گذاشت.
تشدید آتی درگیریها در سوریه به نفع روسیه نیز نیست. این مساله نه تنها موجب کشتار شهروندان روسیه میشود، بلکه وجهه مسکو نیز به طور قابل ملاحظهای به خاطر مبارزه با تروریسم به شیوه روسی مخدوش شده است، همان طور که در حلب آشکارا رویت شد و به طور آشکارتر در پالمیرا که دوباره تحت کنترل داعش قرار گرفت، نمود پیدا کرد. این در حالی است که پیام حضور روسیه در سوریه بر عکس، در تغییر مثبت وجهه روسیه در مقابل چشمان جامعه جهانی نهفته بود.
تمام این مسائل روسیه، ایران و ترکیه را به سوی جست و جوی مخرج مشترکی گرچه نه در راستای پایان بخشیدن به کل مناقشه سوریه اما حدالامکان در راستای حفظ وضعیت موجود سوق میدهد. درست همین جاست که سازشهای معینی نمایان میشود.
اولا، روسیه و ایران میتوانند باعث شوند که سیاست تهاجمی دمشق پس از بازپسگیری حلب به سمت ادلب، که هم اکنون منطقه تحت اشغال اپوزیسیون سوریه است و از نظر ترکیه منطقه نفوذ بلاشرط این کشور تلقی میشود، توسعه نخواهد یافت. با در نظر گرفتن ناتوانی نیروهای دولتی سوریه در کسب موفقیتهای نظامی بزرگ با اتکای صرف بر نیروهای خودی، حتی در صورت ممانعت دولت سوریه از پذیرش آن، چنین تلقیای از بسط رویدادها کاملا واقعبینانه به نظر میرسد.
ثانیا، ترکیه با در اختیار داشتن کنترل بر ادلب و منطقه میان دو منطقه کردنشین واقع در شمال استان حلب قادر به تضمین جلوگیری از هر تلاشی در جهت حمله به شهر حلب از طرف نیروهای نظامی تحت کنترل خود در سوریه است. این امر، به نوبه خود، به ارتش سوریه و متحدانش اجازه میدهد به منظور انجام عملیاتهای نظامی، بخشی از نیروهای خود را که غالبا در شمال کشور متمرکز شدهاند به سایر جبههها، به عنوان مثال، به پالمیرا یا حمص انتقال دهند.
در نهایت، آن طور که از شواهد و قراین پیداست، در امر مبارزه با تروریسم نیز توافقاتی حاصل شده است. در ازای آمادگی آنکارا برای تفکیک میان گروه های معارض مسلح و تروریستها در ادلب و شرکت در مبارزات آتی علیه جبهه فتحالشام، مسکو و تهران با خروج بخشی از نیروهای تحت امر حزبالله از خاک سوریه موافقت کردهاند.
اما اختلاف نظرمیان کشورها به قوت خود پابرجاست تا همچنان مانعی بر سر تبدیل مدل آزموده شده در مسکو به چیزی جدیتر باشد. خصوصا با احتساب روابط به شدت پیچیده تهران و آنکارا که با سرزنش و عدم اعتماد متقابل همراه است.
ایران و ترکیه رقبای سنتی برای کسب رهبری خاورمیانه هستند که پیشاپیش در جهت تضعیف مواضع یکدیگر گام بر میدارند. حتی لازم به ذکر این نکته نیست که نه تهران و نه آنکارا از پدیدار شدن بازیگری جدید که در هیات روسیه مقاصد خود را در منطقه اعلام دارد چندان خشنود نیستند.
علاوه بر آن در حال حاضر هیچ دورنمایی را برای همکاری بلند مدت راهبردی «گروه سه» نمیتوان متصور شد، از این گذشته، این اتحاد میتواند در تضاد با منافع دیگران باشد. حتی در مساله سوریه «گروه سه» میتواند تدریجا شرکتکنندگان دیگری را نیز شامل شود (ایالات متحده، کشورهای حاشیه خلیج فارس و غیره)، که بدون آنها بسط این ابتکار میتواند به سادگی غیر ممکن شود. درست همین جاست که طرح روسیه-ایران-ترکیه «شروعی» نسبتا خوب در گفتوگوی سیاسی حول محور سوریه است که بر اساس آن میتوان به پیشرفتهایی در این راستا دست یافت.
ترجمه: مازیار کمالی
انتهای پیام/