دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
21 آذر 1395 - 08:14

جنگ ترامپ و داعش چگونه جنگی است؟

یکی از برنامه‌های اصلی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری منتخب آمریکا در ایام کارزار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مبارزه با گروه های تروریستی به ویژه داعش بود. او گفته که دولتش برخلاف دولت باراک اوباما می‌تواند داعش را شکست دهد. بلومبرگ در گزارشی به این موضوع پرداخته که ترامپ در مبارزه با داعش باید چه استراتژیی در پیش گیرد.
کد خبر : 141303

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا، وقتی دونالد ترامپ ماه آینده رئیس‌جمهوری آمریکا شود، جنگ‌های طولانی مدت را به ارث می‌برد که ممکن است به جنگ‌های دائمی تبدیل شوند.


جورج دبلیو بوش، این جنگ‌ها را پس از 11 سپتامبر آغاز کرد. او این جنگ‌ها را «جنگ علیه تروریسم» نامید. باراک اوباما برای متوقف کردن این جنگ‌ها تلاش کرد اما شکست خورد. او در آخرین سخنرانی مهم‌اش درباره مسائل مربوط به امنیت ملی گفت: «دموکراسی در کشورهایی که جنگ دائمی در‌ آن‌ها جریان دارد، نمی‌تواند به اجرا درآید.»


اوباما در این سخنرانی، مجموعه‌ای از اصولی که به اعتقاد وی آمریکا باید در جنگ علیه تروریسم آن‌ها را به کار گیرد، اعلام کرد. بیشتر سخنان او رضایت‌بخش بودند. از جمله این که او اعلام کرد جنگ علیه تروریسم باید قانونی و مشروع باشد. تهدیدها باید دور از آمریکا باقی بمانند. حملات پهپادها حداقل بدترین گزینه برای حذف تروریست‌ها است. اما وقتی نوبت به معرفی اهداف دشمن (تروریست‌ها) رسید، او مجددا اشتباه رئیس‌جمهوری قبلی را تکرار کرد. اوباما گفت: «تمام هدف این تروریست‌ها این است که ما را بترسانند تا ماهیت و دموکراسی‌مان را تغییر دهیم.» این همان سخنانی است که پیشتر جورج دبلیو بوش گفته بود: «آن‌ها به دلیل آزادیی که از آن برخوداریم، از ما نفرت دارند.»


اما به نظر می‌رسد دونالد ترامپ از این جهت، موضوع متفاوتی را مطرح کرده است. حقیقت آن است که داعش، القاعده و دیگر جریان‌های تروریستی به این دلیل از ما نفرت ندارند که ما دارای آزادی هستیم. هدف آن‌ها این نیست که ما را وادار به انجام واکنشی کنند که دموکراسی‌مان متوقف شود. هدف آن‌ها مستقیم‌تر و صریح‌تر است. آن‌ها می‌خواهند جهان غرب را وادار کنند تا قوانین اسلامی (به زعم خودشان) را به اجرا درآورند. تروریست‌ها به دنبال سلطه هستند.


ترامپ چیز زیادی از سیاست خارجه نمی‌داند. اما او از این نکته (یعنی هدف تروریست‌ها) خبر دارد. اوباما و بوش هم از چنین موضوعی خبردار بودند اما آن‌ها عمدا تلاش می کردند تروریست‌ها را مطابق با آن چه که خود می‌خواستند مورد تعریف قرار دهند. آن ها ماهیت ایدئولوژیک این جریان ها را کنار می گذاشتند و آن ها را صرفا افراد بیمار خشونت طلب معرفی می کردند.


این یک استراتژی هوشمندانه بود. به هر حال شماری از دولت‌های متحد آمریکا به ویژه عربستان سعودی دارای نوعی از حکومت اسلامی هستند. تاکید بر ماهیت ایدئولوژیک این جریان‌های تروریستی و به راه انداختن یک جنگ ایدئولوژیک باعث می‌شود تا آن‌ها از صف اتحاد با آمریکا جدا شوند.


اما از طرف مقابل، تعریف محدود بوش و اوباما از تروریسم این خطر را به همراه داشت که یک جنگ دائمی به راه افتد. به یاد بیاورید که اوباما دستور داد تا حمله به مخفیگاه اسامه بن لادن، رهبر القاعده انجام شود. بن لادن کشته شد و سپس اوباما تلاش کرد تا پایانی بر جنگ مستمر با تروریسم پیدا کند. او گفت که مرگ بن لادن به معنای رفع خطر جدی است. اما حالا 5 سال پس از آن حمله، اوباما در حال ترک کاخ سفید است اما هنوز جنگ با تروریسم ادامه داد.


ترامپ چیز زیادی از سیاست خارجه نمی‌داند. اما او از این نکته (یعنی هدف تروریست‌ها) خبر دارد. اوباما و بوش هم از چنین موضوعی خبردار بودند اما آن‌ها عمدا تلاش می کردند که تروریست‌ها را مطابق با آن چه که خود می‌خواستند مورد تعریف قرار دهند.

استراتژی اوباما البته به نتایجی منتهی شد که شاید از نظر ما عجیب و غریب باشند. پس از سقوط دیکتاتوری معمر قذافی در لیبی، داعش موفق شد بخش هایی از این کشور را به کنترل خود درآورده و حکومتی ایدئولوژیک را برقرار کند. واکنش دولت اوباما تا همین اواخر به این موضوع فقط سکوت بود. مورد مصر هم جالب است. پس از انقلاب مردم مصر علیه حسنی مبارک، اخوان‌المسلمین که از منظر برخی تحلیلگران، متشکل از نیروهایی تندرو است در این کشور به حکومت رسید. اوباما، به قدرت رسیدن این نیروها را فرصتی برای همکاری میان واشنگتن و قاهره می دانست.


اندرو مک کارتی، دادستان سابق ایالات متحده و کسی که مسئول رسیدگی به جرایم بمب‌گذاران حادثه 11 سپتامبر بود، استراتژی اوباما را «نابینایی عمدی» نامیده است. او می‌گوید تعریف تروریسم بدون اشاره به مسائل ایدئولوژیک، اشتباه محض است.


در واقع به نظر می‌رسد وقتی اوباما این موضوع را نادیده می‌گیرد و بیشتر روی مشی، رفتار و عادات روحی خشن این گروه‌ها تاکید می‌کند، زمینه‌ای پدید می‌آید که گروه‌های تروریستی فقط زمانی مورد نگرانی آمریکا قرار بگیرند که به قدرت کامل رسیده باشند. مثلا گروه انصارالشریعه پس از آن که قدرت کامل را در لیبی به دست آورد تازه مورد دغدغه آمریکا قرار گرفت.


اما به نظر می‌رسد ترامپ بیشتر بر ماهیت ایدئولوژیک گروه‌های تروریستی نظر دارد. او می‌گوید که این گروه‌ها در قیاس با بشار اسد خطر بیشتری برای آمریکا دارند چرا که موضوع مورد نظر همان ماهیت این گروه‌ها است. البته توجه به ماهیت ایدئولوژیک می‌تواند چنین خطراتی را نیز دربرداشته باشد. اگر ترامپ متوجه این خطرات نباشد قطعا رابطه آمریکا با کشورهای عرب مسلمان را به خطر خواهد انداخت. از سوی دیگر، این یک اشتباه محض خواهد بود که ترامپ بخواهد برای مقابله با اخوان‌المسلمین یک چک سفید امضا در اختیار ژنرال سیسی قرار دهد. سیسی نشان داده که ناتوان از ایجاد تفکیک میان مخالفان سیاسی خود و جریان‌های تندروی ایدئولوژیک است.


اما به هرحال ترامپ فرصت دارد که راهکار بهتری برای مبارزه با تروریسم ارائه دهد. او باید از شکست‌های گذشته درس بگیرد. او باید بداند در عین حالی که می‌تواند بر ماهیت گروه‌های تروریستی تاکید کند، کشورهای اسلامی را نیز با خود همراه داشته باشد. او باید به جای آن که باعث رنجش مسلمانان از دولت آمریکا شود، اعلام کند که آمریکا، مامنی برای همه آن مسلمانانی است که از بیم گروه‌های ترورستی در حال فرار هستند.


ترجمه هانا اسمخانی


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب