راه عاشقی
یکی قرآن در دست دارد تا زائران را از زیر آن رد کند و یکی دیگر کفشهای زائران را واکس میزند که گردوخاک آن را بزداید و دیگری برای زائران اسفند دود میکند. احساس خوبی به آدم دست میدهد از این همه احترام و از اینجا میفهمی که دیگر زائر حسین شدهای و دلت برایش تنگتر و تنگتر میشود.
پس از عبور مرز و رساندن خود به نجف باید خود را برای زیارت آقا امیرالمؤمنین آماده کنی. بنابراین به همراه سایر زائران از مسیری که دیگر اتومبیلها اجازه ورود ندارند و یا ترافیک بیش از حد، رسیدن به مرقد با پای پیاده را آسانتر مینمایاند به سمت حرم راهی میشوی.
از کوچهها میگذریم و به حرم میرسیم، شلوغی حرم کمی انسان را گیج میکند. اما با کمی طمأنینه خود را جمع و جور کرده و با تحویل وسایل به قسمت امانات و یا امانت نزد دوستی که در صحن حرم در حال استراحت است وارد شبستان حرم میشوی.
اینجاست که عظمت مولای متقیان علیبن ابیطالب(ع) تمام وجودت را فرا میگیرد و ناخودآگاه با سایر زائران شعار لبیک یا حیدر و یا حیدر حیدر سر میدهی و همینجور که مو به تنت سیخ شده با یک حال مثال نزدنی خود را به نزدیک ضریح مطهرش میرسانی. چه زیبا صحنههایی از حال و هوای زائران آنجا میببینی. هرکس به کار خود مشغول است و به نوعی به مولای خود عرض ارادت میکند و از او گدایی میکند.
یکی با خواندن زیارتنامه، یکی نماز، یکی با مداحی برای چند نفر از دوستان خود و یکی هم در گوشهای با نگاه گرهخورده در ضریح و جنبیدن آرام لبها و اشکهایی که از روی گونههایش را به پائین میغلتند.
پس از زیارت حضرت امیرالمؤمنین(ع)،سری هم به قبرستان وادیالسلام و مسجد کوفه و مسجد سهله میزنی و باید جائی برای استراحت تا صبح بیابی که البته پس از خروج از مسجد کوفه و سهله مردم آن منطقه با خواهش و التماس تو را به خانههایشان دعوت میکنند تا شب را پس از صرف شام در آنجا سپری کنی. اینجا انتخاب با خودت است که در خانههای عراقی بخوابی و یا در یکی از موکبهای مستقر در ابتدای مسیر کربلا. اما چیزی که بیشتر از همه جلب توجه می کند عشق و علاقه مردم عراق به زائران است که در ادامه بیشتر به آن خواهم پرداخت.
بعد از نماز صبح و صرف صبحانه پیاده روی خود را به سوی حرم عشق آغاز میکنی. از ابتدای مسیر موکبها چسبیده به هم آماده سرویس دهی به زائران هستند که البته اکثراً عراقی و هر چندین کیلومتر یک موکب ایرانی مجهز مستقر است.
از خدمات در مسیر برایتان بگویم. از ماساژ و استراحتگاه و سرویس بهداشتی گرفته تا انواع غذاها و آشامیدنیها ( مثل آش معمولی، آش نخود، حلیم، شلغم، حلوا، خرماارده، میوه، عدسی، انواع ساندویچها ،کبا بترکی ،کبا بمعمولی ،ماهی، خورشتلوبیا،خورشت قیمه، انواع مرغ، دمپخت، شیرینی، چای، قهوه، شیر گرم و...).
یعنی در واقع در طول مسیر برای استراحت و غذا هیچ مشکلی نخواهی داشت اما مهمترین نکتهای که در این حرکت عظیم و بزرگ به چشم میخورد به جان خریدن سختیها و مشکلات برای رسیدن به هدف است، چه برای زائران و چه برای صاحبان و دستاندرکاران موکبها.
این چه حسی است که این همه جمعیت را با پای پیاده به اینجا کشانیده است،انصافاً و حقیقتاً تنها اسمی که میشود روی آن گذاشت، جاده عــاشقی است.
تنها عشق است که میتواند بهانهای برای این انسانها باشد. در طول مسیر به وفور با صحنههایی زیبا، معنوی، روح نواز و عاشقانه مواجه میشوی که هر کدام عزم تو را برای رسیدن به هدفت استوارتر میکند.
وقتی که خستگی راه بر بدنت غلبه میکند و پاهایت کمکم سُست می شود ناگهان پیرمرد و پیرزنی را میبینی که عصا زنان و با کولهای بر پشت آرام آرام مسیر را میپیماید و یا فردی که با پای شکسته و عصازنان از کنارت میگذرد، دیگر بهانهای برای توقف نمییابی انگار جان دوبارهای به پاهایت میدهند و باز به راه خود ادامه میدهی. اینجا سرشار از انرژی است، وقتی در گوشهای از مسیر مینشینی و به خیل کثیر محبان اهلبیت(ع) مینگری لبریز از انرژی میشوی و خستگی را به فراموشی میسپاری.
در این مسیر به عظمت قدرت اهلبیت(ع) پی میبری. اینجاست که میدانی عشق به حسیـن یعنی چه؟
فردی که تمام طول مسیر را با پای برهنه در گرما و سرمای آسفالت، جاده را پیاده پیموده و کف پاهایش زخم شده و تاول زده که مجبور است برای راه رفتن از کناره های پایش کمک بگیرد را می بینی که آرام آرام با پرچمی بر دوش به سمت یار در حرکت است.
اینجا جـادهای است که هر گاه در طول شبانه روز دلت بخواهد به راحتی میتوانی زارزار گریه کنی و اشک بریزی. در واقع انگار تمام طول این مسیر جزء حرم آقا اباعبدالله الحسین(ع)است و در واقع این جاده بین الحرمین است میان حرم پدر و پسرانش.
بعضی جاها از سخاوت و کریمی عربهای عراقی و صاحبان موکبها بهتزده میشوی و بعضی جاها حتی به آنها حسادت میکنی که با چه ارادتی به اباعبدالله به زائرانش خدمت میکنند و تمام دار و ندار خودشان را در این ایام در اختیار زوار قرار میدهند.
آنها با تمام وجود این کار را میکنند و اعتقاد دارند که تا سال دیگر همین موقع به برکت حضرت امام حسین(ع) و ابالفضل العباس(ع) چندین برابر این را صاحب میشوند و قطعا همینگونه هم میشود.
اینجا دریایی از عشق و سخاوت و کرامت و ایثار و آزادگی است که حداقل برای یک بار انسان باید آن را تجربه کند تا بداند که حب علی و خاندان او چه کارها که نمیتواند بکند.
اما به عمودهای آخر که میرسی دیگر کم کم خود را برای دیدن یار آماده میکنی. از ورودی کربلا که وارد میشوی در فکر لحظه رویت گنبد حرم حضرت اباالفضل العباس(ع) هستی تا اینکه پس از طی کردن چند خیابان گنبد و گلدستههای حرم را میبینی.
آنجاست که دیگر نمیتوانی راه بروی وسلام میدهی و اشک میریزی و از او تشکر میکنی که تو را دعوت کرده که به میهمانیش بیایی. در طول مسیر تا حرم هم همین طورچشمت به گنبد و گلدسته است و با خود میگویی در حرم و بینالحرمین حسابی اشک میریزم و برای غُربت حسین میگریم، اما به محض ورود به حرم انگار که آبی بر روی آتش احساساتت ریخته میشود و دلت چنان آرام میگیرد که گویی تو همان انسان چند دقیقه قبل نیستی. اینجاهم به فکر محبین و زائران خود هستند.
صفای بـینالحـرمـین هم خود حرفها دارد، در یک طرف گنبد و گلدسته سقای لبتشنگان و در طرف دیگر گنبد و گلدسته مظلوم کـربلا. چه حال و هوایی دارد بـین الحـرمیـن.
*مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دشتستان- پیاده روی اربعین، آبان 95
انتهای پیام/