روایت خواهر فروغ فرخزاد از خانهای که خراب شد
پوران فرخزاد، این خانه، واقع در دروس را بهخوبی به یاد میآورد: «چندینبار به این خانه رفته بودم. از نظر معماری خانه خاصی نبود، اما فروغ آن را به زیبایی تزئین کرده بود. حیاط قشنگی داشت و هالِ بزرگی و دو اتاق کوچک». خواهر فروغ میدانسته که این خانه بالاخره خراب خواهد شد، فارغ از آنکه دراینمیان خاطره خواهرش چه خواهد شد: «این خانه را بعد از فوت همسر لیلی گلستان فروخته بودند. مالک هم قصد داشت خانه را خراب کند و چند طبقه بسازد. من و دو فیلمساز، چندباری جلسه گذاشتیم، دیدار کردیم و اصرارمان بر این بود که خانه تخریب نشود بلکه بتوان از آن مکانی برای بزرگداشت فروغ ایجاد کرد، اما مالک میگفت: «من فروغ مروغ سرم نمیشود». پول داده بود و خانه را خریده بود و حالا حق داشت که خرابش کند». این اولین و آخرینبار نخواهد بود که خانهای با بوی خاطرات تاریخ ادبیات ایران ویران میشود؛ از خانه پروین اعتصامی تا خانه هدایت، از خانه میرزادهعشقی تا خانه سیمین و جلال که هنوز وضع روشنی ندارد. پوران فرخزاد با صدای بغضآلودش ادامه میدهد: «این یعنی روال رایج در یک جامعه که بیفرهنگی در آن قالب شده است. شما توقع داشتید که بیاید میلیونها تومان پولش را لنگِ فروغ کند؟ اصلا مگر میداند فروغ کیست؟ فروغ برای آنهایی که میشناسندش، زنده است و باقیماندن خاطرهاش ربطی به این خانه و آن خانه ندارد. اصلا فروغ خانه میخواهد چهکار؟»
از خانههایی که فروغ در آن زندگی کرده، هنوز یکی دیگر مانده است؛ خانه پدریاش در چهارراه مولوی؛ خانهای که آنهم بهنوعی محل مناقشه است و هر روز بیم آن میرود که به روزگار همین خانه بدل شود. این موضوع اما برای پوران که به گفته خودش، تلخترین داغها، داغ مرگ اعضای خانوادهاش- را در سینه دارد، از جنس دیگری است: «ما در دورانی زندگی میکنیم که همهچیز در حال تغییر است؛ خانهها را خراب میکنند تا برج بسازند، شهرها ویران میشوند، گلهای آفتابگردان حیاط خانه فروغ از بین میروند و ما هم زندهایم و شاهد. فروغ رفته است و راحت شده، خوشبهحالش. ما ماندهایم و دیدن و شنیدن این خبرهای تلخ».
مرگ هر خانه، بیم ازمیانرفتن خاطرات صاحبانش را جلو چشم میآورد و اگر صاحبان آن خانه از صاحبان قلم و پاسبانان نوشته باشند، حکایت آب چشم است و غبطه بر آنچه که از میان رفته است. عکسی که آن روز هوشنگ گلمکانی در پیادهرویهای هرروزهاش منتشر کرد، حالا در عرض چند روز به یکی از جنجالیترین عکسهای شبکههای اجتماعی بدل شده و رسانههای مختلف، هرکدام سعی کردهاند با یکی از بازماندگان این پرونده همیشهمفتوح گفتوگو کنند و منعکسکننده بخشی از خاطرات این خانه باشند. فروغ اما هنوز در ظهیرالدوله خفته است و حالا دیگر مشتاقانش، برای دیدن او، مجبورند فقطوفقط پنجشنبهها، به صورت کاملا تفکیک جنسیتشده، یکساعتی را کنار آرامگاه او سپری کنند. بااینحساب شاید پوران فرخزاد راست میگوید که میپرسد: «فروغ خانه میخواهد چهکار؟» و ادامه میدهد: «جای او در قلبهاست».
انتهای پیام/