دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

برخورد دوگانه با "گرین‌کارت‌" با اهداف جناحی!

سایت نامه نیوز در گزارشی به موضوع دوتابعیتی‌ بودن برخی فعالان سیاسی و برخورد دوگانه برخی رسانه‌های منتقد دولت با این موضوع پرداخت.
کد خبر : 126844

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، در این گزارش آمده است: «کار رسانه‌ای زمانی ارزش پیدا می‌کند که افراد حاضر در این عرصه اگر قرار است به وسیله آن با کسی دشمنی و مخالفت هم داشته باشند، با آگاهی و دقت به میدان بیایند. اطلاعات را به گونه ای به تحریر بکشانند که اگر در ادامه برخی مطلعین مطلب را مورد بررسی قرار دادند، سبب تمسخر رسانه،مسئولان و نویسنده نشود. در هفته جاری یکی از رسانه‌ها با انتشار گزارشی نخ‌نما، سعی در تخریب یکی از چهره‌های بی حاشیه و نزدیک به روحانی کرده‌است.


ماجرا از این قرار است که رسانه‌مذکور افسانه‌ دوتابعیتی بودن محمد نهاوندیان را مجدد بازگو می‌کند تا اشتباه‌فاحش پشتیبانان خود در ماجرای خاوری، مدیر‌عامل فراری و متخلف بانک ملی را لاپوشانی کند.


حقیقت ماجرا


در وهله اول باید به مدیران این رسانه یادآوری کنیم که تفاوت گرین کارت و تابعیت آمریکا چیست و این که نهاوندیان زمانی گرین‌کارت داشته و نه تابعیت آمریکا! برای انجام فعالیت‌های ملی و در راستای ماموریتی بوده که نظام به وی محول کرده است. ذکر این نکته ضروری است در زمانی علی لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی حضور داشت، نهاوندیان به عنوان معاون اقتصادی شورا مشغول به فعالیت بود و موضوع گرین کارت وی مطرح و در همان زمان نیز موضوع منتفی شد. نگاه خصمانه آمریکا به نهاوندیان تا حدی بود که کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا در زمان ریاست‌جمهوری احمدی نژاد(85)اعلام کرد: «اعطای گرین کارت به محمد نهاوندیان نگران کننده است.» او محمد نهاوندیان را یک دیپلمات بلندپایه ایرانی نامید و گفت که آمریکا مجوز اقامت وی را باطل خواهد کرد. رایس با اعلام اینکه وقتی از این سفر آگاه شدیم، بسیار نگران شدیم گفت: مجوز اقامت نهاوندیان در آمریکا باطل خواهد شد و این اتفاق نیز در نهایت افتاد.


تفاوت گرین کارت و تابعیت را بدانید


در تبیین تفاوت گرین‌کارت و تابعیت خطاب به مخالفان باید گفت ادعای حضور افرادی با تابعیت دوگانه در نهاد ریاست جمهوری در حالی خبرساز شده است که گویا مدعیان تفاوت میان برخورداری از گرین کارت (green card) و تابعیت (citizenship) را نمی‌دانند. گرین کارت نوعی مجوز اقامت بدون کسب ویزا است که تحت شرایطی شامل حال تحصیل کنندگان و شاغلین غیرامریکایی مقیم آن کشور می شود اما «تابعیت» در هر کشوری تابع قوانین خاص خویش است. کما اینکه براساس ماده 979 قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، کسانی می توانند تابعیت ایران را تحصیل کنند که «به سن 18 سال تمام رسیده باشند»، «پنج سال اعم از متوالی یا متفاوت به صورت قانونی در ایران ساکن بوده باشند»، «فراری از خدمت نظامی در کشور متبوع خود نباشند» و «در هیچ مملکتی به جرم مهم یا جنایت غیرسیاسی محکوم نشده باشند.»


براساس بند 12 قوانین سیاسی امریکا (policy manual) که به قوانین شهروندی و تابعیت (Citizenship & Naturalization) در این کشور مربوط است، تحصیل تابعیت در ازای پذیرش در مصاحبه (Naturalization examination)، تأیید نهادهای امنیتی (include security checks)، شخصیت اخلاقی مورد تأیید (Good moral character)، ازدواج با شهروندان امریکایی و سوگند وفاداری (Oath of Allegiance) است. سوگندی که در متن آن وفاداری به حاکمیت امریکا و تعهدهای نظامی این کشور قید شده است [این اطلاعات از وبسایت قوانین امریکا به آدرس uscis.gov استخراج شده است]. آنچنان که از قانون مذکور بر می آید، کسب تابعیت در امریکا تنها در ازای برخورداری از یکی از این شرایط نیست و باید تمامی آنها حاصل شود. از این رو تحصیل تابعیت در این کشور بسیار سخت بوده و گاهی سال ها ممارست می طلبد تا از هر یک از این خوان ها عبور شود. حال آنکه دریافت گرین کارت از این کشور تابع شرایط سهلی همچون پذیرش در لاتاری (lottery)، تحصیل یا اشتغال در امریکا است که به گزارش سایت globalusagreencard، سالانه به 55 هزار نفر اعطا می شود. اتفاقاً اعطای سالانه این میزان گرین کارت نمایندگان امریکا را بر آن داشته تا شرایط سختگیرانه تری را برای دریافت آن در نظر بگیرند.»


تکذیب نهاوندیان


بعد از این هیاهوی واههی باز هم برخی ادعای خود را مطرح کردند که سرانجام صدای نهاوندیان نیز درآمد و با رد این اظهارات خطاب به مدعیان دوتابعتی خود گفت:این افترایی بود که گفته شد و کذب محض بود، کسانی که این افترا را زده اند جرم بزرگی را مرتکب شده اند و باید عواقبش را هم بپذیرند.


تبیعیض غیر انسانی و شرعی


اما نکته بعدی که بیشتر از این عدم اطلاعات مسئولان رسانه‌ای دستگاه‌های با نفوذ انسان را رنج می‌دهد، سیاست‌های دوگانه و تبعیض آمیز آنهاست. اقدامی که بیش از هر چیز به دور از شرع،عرف و انسانی است.


چرا فردی مانند مرتضی‌آقا تهرانی هنوز بعد از سال‌ها که گرین‌کارت شیطان بزرگ! را داشته، کسی به وی اعتراض نکرده‌است؟ چرا؟! پاسخش‌این است؛ چون وی از نور چشمی‌های برخی تندروهای ایران است!


این جماعتی که خود را دشمن آمریکا معرفی می‌کنند چرا چشم بر اقدامات هم‌کیشان خود بسته و حتی از اقدامات آنها دفاع نیز می‌کنند؟این تبعیض از کجا ناشی می‌شود؟ نکته اینجاست،نمونه بارز این دوگانگی برخورد را در میان سران جریان پایداری که خود را انقلابیون دو آتیشه می‌نامند می‌ توان مشاهده کرد! زمانی که به گرین کارت دبیرکل مدعیان انتقاد می‌شود و هم مکتبی وی از گرین‌کارتش دفاع تمام قد می‌کند!


عصبانیت از رو شدن دست!


زمانی که انتقادها به گرین‌کارت آقا تهرانی به اوج‌رسیده بود و ناصر سقای بی‌ریا،عضو هیات علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، هدف از پخش برخی از اخبار در خصوص دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی را تضعیف این جبهه و آقا تهرانی اعلام کرد. سقای بی ریا اعتراض های رسانه‌ای در خصوص برخورداری آقا تهرانی از گرین کارت را نقد می‌کند و می‌گوید: این مساله اشتباه فاحشی است که یا در اثر کم اطلاعی و یا بی سوادی اتفاق افتاده و یا افراد این مساله را می دانستند و عمدا این اشتباه را دامن زدند.


البته در همان روزها شخص آقا تهرانی نیز به این موضوع واکنش نشان داد و گفت: «حضرت آیت‌الله مصباح گفتند بین اصولگراها، جبهه پایداری‌ها را درست‌تر می‌بینم. آن وقت طرف می‌آید می‌گوید فلانی گرین‌کارت دارد، خب! دارد. می‌خواهی چه کارش کنی؟ آیا دعوا سر این است؟ اصلا محل دعوا اینجاست؟ داری مردم را از دعوا منحرف می‌کنی. این هیاهوی آقا تهرانی، امروز به عنوان یک دلیلی مبرم برای نشان دادن باطن جریان تندروی ایران است.جماعتی که در آن روزها با سینه‌چاک‌دادن، خود را از یک موضوع تبرئه و امروز دیگران رابرای هیچ متهم می‌کنند. چرا امروز فردی مانند آقا تهرانی در قبال این اتهام افکنی‌ها سکوت کرده‌است؟چرا جریان حامی او زبان در کام گرفته اند و تنها با شانتاژ رسانه‌های خود علیه دیگران سروصدا می‌کنند؟


لزوم پایان امپراطوری تبعیض


در آخر هرچند که رسانه مذکور بعد از جوابیه نهاد ریاست جمهوری در پاسخ به ادعاهای مطرح شده، عذرخواهی کرد؛ولی باید پرسید آیا زمان آن نرسیده است که دستگاه‌های مسئول از این تبعیض‌های مضر در قبال رسانه‌ها دست برداشته و عدالت را معیار کار خود کنند؟ آیا نباید فصل‌الخطاب قانون باشد؟ آیا دوران خودمحوری ها به پایان نرسیده‌است؟


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب