دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در کارگاه «روش های ساده برای کارگردان» عنوان شد؛

شهرام مکری: فیلم خوب اثری است که به ادعایش پاسخ درست بدهد + تصاویر

کارگردان فیلم سینمایی «ماهی و گربه»، گفت: هر فیلم ادعایی را در دل خود مطرح می کند و اگر بتواند پاسخ خوبی به آن بدهد، می توان گفت فیلم خوبی است.
کد خبر : 112065

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، در اولین روز جشنواره فیلم سلامت، کارگاه روش های ساده برای کارگردانی صبح امروز (دوشنبه یکم شهریور ماه) در سالن 5 پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.


شهرام مکری مدرس این کارگاه فیلمسازی در ابتدا با تعریف میزانسن و وظایف کارگردان در سینما بیان کرد: «یک کارگردان علاوه بر میزانسن، انتخاب لنز، محل قرارگرفتن و ارتفاع دوربین را برعهده دارد. همچنین تشخیص نوع حرکت دوربین هم برعهده کارگردان است. با این حال در ایران هنوز برخی از کارگردانان مسئولیت انتخاب لنز دوربین را به فیلمبردار می سپارند.»


وی افزود: «در واقع فیلمبرداری در طول تاریخ آن به قدری از نظر فنی پیچیده شد که امروز به یک هنر تبدیل شده است. همیشه اختلاف نظرهایی نیز بین فیلمبرداران و کارگردانان ممکن است وجود داشته باشد. مثلا داریوش خنجی فیلمبردار ایرانی مقیم آمریکا به دلیل اختلاف نظر با دیوید فینچر در فیلم «هفت» همکاری اش را در پروژه های بعدی با این کارگردان قطع کرد. بنابراین فیلمبردار باید از نظر زیبایی شناسی به کارگردان نزدیک باشد.»


کارگردان فیلم «ماهی و گربه» درباره تعریف جا افتاده از وظایف کارگردان در ایران توضیح داد: «تصور ما از یک کارگردان، عمدتا بازی خوب گرفتن از بازیگران است. در حالی که در کشورهای دیگر برخی از بازیگران ستاره فردی را به عنوان بازیگردان همراه خود سر صحنه می برند. اما در ایران اگر فیلمی یک بازیگردان داشته باشد، او مسئولیت مشورت دادن به همه بازیگران یک فیلم را برعهده دارد و نه تنها یک بازیگر را. همچنین امروزه بازیگران به سمت سبک هایپررئالیستم حرکت کرده اند و این شیوه بازی را بسیار واقعی و نزدیک به زندگی می دانند. اگرچه درباره بعضی فیلم ها این نسخه بازیگری جواب می دهد، اما این سبک به معنای معیار خوب بازی کردن در هر شرایطی نیست.»


این استاد دانشگاه درباره شیوه های بازیگری، گفت: «در بازیگری تداوم حس بازی فقط از عهده بازیگر بر می آید. اما بازیگران آماتور و غیر حرفه ای از پس این مسئولیت بر نمی آیند. به همین دلیل است که برخی فیلم های رئالیستی سینمای ایران تقطیع ندارند. زیرا بازیگر فیلم شان نمی تواند تداوم حس را با تقطیع حفظ کند. اما برخی دیگر از کارگردان ها از خرد کردن سکانس ها استفاده می کنند و مانیفست برخی از آن ها نیز این است که به تقطیع اعتقادی ندارند.»


وی ادامه داد: «کارگردانی در شرایط فعلی سینما به یک حرفه اشتراکی تبدیل شده است و در رابطه با طراح صحنه، فیلمبردار و طراح جلوه های ویژه و همه متخصصانی برمی گردد که در امور فنی یک فیلم مشارکت دارند.»


مکری درباره تحول راه های کارگردانی از ابتدای تاریخ سینما تاکنون خاطرنشان کرد: «در ابتدای تاریخ سینما میزانسن خطی و تئاتری در کارگردانی رواج داشت. اما بعدها برخی منتقدان بر این خرده گرفتند که فیلم باید با تئاتر تفاوت کند و حس سینما را به تماشاگر القا کند. بنابراین قرار بر این شد که دوربین نزدیک به سوژه حرکت کند و تنوع اندازه نما در قاب بدون برش زدن ایجاد شود. در عین حال می توان این تنوع قاب را با مسترشات یا نمای مادر استفاده کرد. در این شیوه هم مدل کارگردانی به تئاتر همچنان نزدیک می شود و از سینمای کلاسیک پیروی می کند که موقعیت تداومی را به نماهایی در امتداد یکدیگر که چیزی از بین شان حذف نشده است، خرد می کند.»


وی همچنین با اشاره به مشخصه های سینمای کلاسیک گفت: «سینمای کلاسیک یک داستان و دکوپاژ مشخصی را برای تماشاگر تعریف می کند. این نوع از سینما برای این که تماشاگر را زیرمجموعه خود قرار بدهد، فرمول های تداومی ایجاد می کند. اما در دوره ای سینماگران نسبت به سینمای کلاسیک دچار تردید شدند. زیرا نمی خواستند زیرمجموعه این سینما قرار بگیرند و خواستار به کار گرفته شدن اندیشه خود شدند. آن ها معتقد بودند برای رسیدن به این هدف باید دائما به تماشاگر یادآوری کرد که در حال تماشای یک فیلم است و پیش رویان این نوع سینما در فرانسه با عنوان موج نو شناخته می شوند.»


این کارگردان با اشاره به تفاوت سینمای کلاسیک و موج نو توضیح داد: «از نگاه سینمای موج نو فیلم محصولی برای مصرف عام نیست. بلکه یک تولید هنری است و در دهه80 این ایده تاثیر زیادی بر سینماگران آمریکایی هم گذاشت. اما در باور سینماگران کلاسیک آمریکا، فیلم با هدف مصرف عمومی تولید می شود. همچنین مانیفست دگما 95نیز نگاهی بود که طی آن فیلمسازان اروپایی تسلط فیلم های آمریکایی بر سینمای روز دنیا را نقد می کردند و دوربین روی دست در فیلم های این جریان به عنوان پدیده ای مستند نما معرفی شد. در دگما 95 در واقع هر آنچه سینما را به یک هیولای غیر قابل دست یافتن تبدیل می کردند در این موج جدید حذف شد.»


مکری با تعریف رابطه متن و فرامتنی بین سینما و تماشاگر عنوان کرد: «در تعریف سوم از فیلمسازی که از دهه 90 به بعد رواج یافت، این ایده مطرح شد که هر چیزی در دنیا یک متن است و هر آنچه بیرون از آن قرار می گیرد، فرامتن است. این جریان مخاطب را بیرون از متن می داند و فاصله بین او و متن را فرامتن تعریف می کند. این جریان معتقد است برای ارزیابی یک فیلم باید از فرامتن به آن نگاه کرد و جایگاه منتقد دقیقا در همین جاست که زاویه دیدی را به تماشاگر پیشنهاد می دهد. در فیلم های پست مدرن متن و مخاطب فاصله ثابتی از هم ندارند و مدام جایگاهشان تغییر می کند. بنابراین اگر تماشاگر می خواهد جای درستی برای فهم فیلم پیدا کند، باید روابط بیامتنی را درک کند و این به جهان بینی تماشاگر برمی گردد.»


وی در پایان یادآور شد: «هر فیلم ادعایی را در دل خود مطرح می کند و اگر می تواند پاسخ خوبی به ادعایش بدهد واقعا فیلم خوبی است. بنابراین اگر فیلمی به دنبال تفکر برانگیختن است و برعکس هدفش مخاطب را می خنداند، یعنی نکته ای در آن اشتباه جای گذاری شده است.»


گزارش از مریم قربانی‌نیا



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب