از کرانه باختری تا غزه؛ جغرافیای سرکوب در سحرگاه اِشغال

از کرانه باختری تا غزه؛ جغرافیای سرکوب در سحرگاه اِشغال
در حالی که سحرگاه سه‌شنبه هنوز از راه نرسیده بود، ارتش اشغالگر اسرائیل با یورش‌های همزمان، کرانه باختری را از اریحا تا جنین درنوردید و همزمان نوار غزه را با موجی تازه از آتش زمینی، هوایی و دریایی زیر ضربه برد؛ حملاتی که نه‌تنها آتش‌بس را بی‌اعتبار کرد، بلکه بار دیگر نشان داد پروژه «نازیست‌سازی فلسطین» از محاصره غذایی تا تخریب سیستماتیک زندگی، همچنان راهبرد محوری تل‌آویو است.

به گزارش خبرگزاری آنا، ساعت هنوز به صبح نرسیده بود که صدای زنجیر شنی‌ها در کوچه‌های تنگ اردوگاه «عقبه جبر» در اریحا پیچید. هوا تاریک بود و چراغ‌های نظامی، دیوار‌های سیمانی خانه‌ها را مثل پرده سینما روشن می‌کردند؛ پرده‌ای که هر شب تکرار می‌شود و نقش اولش همیشه یکسان است: اِشغال.

همزمان با اریحا، نقشه عملیات در کرانه باختری با دقتی مهندسی‌شده فعال شد. از عین یبرود در شمال‌شرق رام‌الله تا بیت فوریک در شرق نابلس، از بیت ریما تا طوباس و طمون، واحد‌های ارتش اسرائیل بی‌وقفه در حرکت بودند. خانه‌ها یکی‌یکی محاصره شد، در‌ها شکسته شد، اتاق‌ها گشت خورد و خانواده‌ها در سکوت اجباری به دیوار تکیه دادند. این سکوت، سکوت ترس نبود؛ سکوتی آشنا بود، مثل صدایی که سال‌هاست به گوش مردم این سرزمین عادت کرده است.

در بیت امر، در شمال الخلیل، بازداشتی‌ها فقط مردان جوان نبودند. منابع محلی از بازداشت یک کودک فلسطینی خبر دادند؛ تصویری که به‌تنهایی خلاصه‌ای از این سحرگاه است: نبرد نابرابری که در آن کودکی هم «تهدید امنیتی» تعریف می‌شود.

در اردوگاه الفارعه درگیری رخ داد. صدای شلیک و فریاد، کوچه‌هایی را پر کرد که سال‌هاست برای ارتش اسرائیل نقشه‌برداری شده‌اند. در جنوب، بیت فجار و المنشیة در بیت‌لحم، ساعت‌ها تفتیش شد؛ نه برای کشف خطر فوری، بلکه برای یادآوری کنترل مطلق.

در شمال کرانه باختری، برقین، رمانه، عرابه و برقه هم سهم خود را از این شب گرفتند. یورش‌ها کوتاه نبودند؛ حساب‌شده بودند. هدف فقط بازداشت نبود؛ تخریب روانی، فرسایش اجتماعی و تثبیت این گزاره که هیچ نقطه‌ای «امن» وجود ندارد.

اما نقشه اشغال فقط به کرانه باختری محدود نماند.

در همان ساعات، غزه بار دیگر به میدان آتش تبدیل شد. در جنوب، خودرو‌های نظامی اسرائیلی آتش سنگین به سوی شهر رفح گشودند و جنگنده‌ها، لایه‌به‌لایه، این شهر را بمباران کردند. در شرق شهر غزه، خیابان بغداد در محله الشجاعیه، شاهد انفجار یک خودروی زرهی بمب‌گذاری‌شده بود؛ تاکتیکی قدیمی با پیام جدید: آتش‌بس تنها یک عنوان خبری است.

در محله‌های التفاح و الزیتون، حملات هوایی تکرار شد. در شرق خان‌یونس، نه‌فقط شلیک، بلکه انفجار عمدی ساختمان‌های مسکونی گزارش شد؛ تخریبی که با هیچ ضرورت نظامی فوری قابل توضیح نیست، مگر در چارچوب نابودی زیست‌پذیری.

قایق‌های جنگی اسرائیلی نیز بی‌نصیب نماندند. آب‌های ساحلی خان‌یونس زیر آتش سنگین قرار گرفت؛ انگار حتی دریا هم باید محاصره شود.
این تصویر میدانی، وقتی کنار اظهارات احمد ابو‌الغیط، دبیرکل اتحادیه عرب قرار می‌گیرد، معنای روشن‌تری پیدا می‌کند؛ او صراحتاً از «گرسنه‌سازی عامدانه» به‌عنوان سلاح جنگی سخن گفت- اتهامی که دیگر حتی نیاز به اثبات ندارد؛ شواهدش روی زمین است، در نانوایی‌های تعطیل‌شده، زمین‌های کشاورزی نابودشده، و صف‌های تمام‌نشدنی کمک‌های پشت دروازه‌های بسته.

چندجبهه‌ای کردن بحران؛ راهبرد ثابت

همزمانی یورش‌ها در کرانه باختری و تشدید حملات در غزه، اتفاقی تصادفی نیست. ارتش اسرائیل سال‌هاست از الگوی «چندجبهه داخلی» استفاده می‌کند؛ یعنی جلوگیری از تمرکز افکار عمومی و مقاومت فلسطینی روی یک نقطه مشخص. وقتی کرانه باختری شعله‌ور است، غزه نفس نمی‌کشد و وقتی غزه زیر بمباران است، کرانه باختری فرسوده می‌شود.

بازداشت به‌عنوان ابزار مهندسی جامعه

بازداشت‌ها، به‌ویژه بازداشت کودکان در چارچوب امنیتی کلاسیک قابل تحلیل نیست. این بازداشت‌ها بخشی از «بازدارندگی اجتماعی» هستند؛ پیامی روشن به خانواده‌ها: هیچ‌کس مصون نیست، حتی فرزندان شما. این سیاست، فراتر از مدیریت بحران، به دنبال شکستن چرخه بازتولید مقاومت است.

تخریب بدون درگیری؛ نشانه تغییر اولویت

انفجار ساختمان‌های مسکونی در شرق خان‌یونس، بدون گزارش درگیری مستقیم، نشانه‌ای مهم است. این یعنی هدف فوری نظامی در اولویت نیست؛ بلکه حذف فیزیکی زیرساخت زندگی مدنظر است. این نقطه، همان جایی است که استراتژی نظامی به راهبرد جمعیتی تبدیل می‌شود.

دریا هم میدان جنگ است

شلیک قایق‌های جنگی به سواحل خان‌یونس پیام دیگری دارد: محاصره فقط زمینی و هوایی نیست. صید، تجارت و حتی حرکت ساده بر سطح آب باید غیرممکن شود. این یعنی فشار اقتصادی، معیشتی و روانی به‌طور همزمان.

بعد دیپلماتیک؛ فریاد‌هایی که دیوار می‌خورند

اظهارات ابو‌الغیط در نشست فائو، توصیفی رسمی از آن چیزی است که نهاد‌های مستقل سال‌ها گفته‌اند. اما مشکل در «دانستن» نیست؛ مشکل در «اقدام» است. جامعه جهانی این واقعیت را می‌داند، اما هزینه سیاسی اقدام را نمی‌پذیرد.

به گزارش خبرگزاری آنا، آنچه در این سحرگاه رخ داد، نه یک «موج حمله»، بلکه یک بیانیه عملیاتی بود: اسرائیل نشان داد که حاضر نیست حتی ظاهر آتش‌بس را حفظ کند، اگر این ظاهر مانع پیشبرد پروژه کنترل کامل شود.

هم‌افزایی میان سرکوب در کرانه باختری و تخریب در غزه، نشانه عبور از مدیریت بحران به سمت مهندسی آینده است؛ آینده‌ای که در آن، فلسطینِ قابل زیست، به‌تدریج از نقشه حذف شود- نه با یک ضربه، بلکه با هزار خراش.

این راهبرد، در کوتاه‌مدت شاید «کنترل» بیاورد، اما در بلندمدت، چیزی جز انباشت خشم تاریخی تولید نمی‌کند. تاریخ منطقه نشان داده اشغال، شاید زمین را بگیرد، اما زمان را نه؛ و زمان، بزرگ‌ترین دشمن اشغال است.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا