حمله نرم، تهدید سخت؛ طرح چندلایه واشنگتن برای محاصره کاراکاس
به گزارش خبرگزاری آنا، سایه مداخلهجویی ایالات متحده بار دیگر بر فراز آمریکای لاتین سنگینی گرفته است؛ این بار با تمرکز تازه بر ونزوئلا، کشوری که سالهاست به دلیل مقاومت سیاسیاش در برابر سلطه واشنگتن زیر فشار اقتصادی، رسانهای و امنیتی قرار دارد. در شرایطی که حتی خود نهادهای اطلاعاتی غرب اذعان کردهاند که ونزوئلا نقشی در بحران فنتانیل در ایالات متحده ندارد، آمریکا همچنان با ساخت روایتهای امنیتی جدید تلاش میکند زمینه یک پروژه مداخلهگرانه گستردهتر را فراهم کند. این سناریو دیگر نه پنهان است و نه قابل انکار؛ مسیری است که به سوی جنگافروزی جدیدی در آمریکای لاتین میرود، زیر عنوانی کهنه و فرسوده: «جنگ با مواد مخدر».
در هفتههای گذشته، واشنگتن نهتنها حضور نظامی خود را در دریای کارائیب افزایش داده، بلکه علناً از آغاز «مرحله جدید عملیات» علیه دولت نیکولاس مادورو سخن گفته است. این اعتراف آشکار به استفاده از عملیات مخفی و نیمهمخفی علیه یک دولت مستقل، بهخوبی نشان میدهد که ساختار قدرت آمریکا دیگر حتی نیازی به پنهانکاری احساس نمیکند. تصمیم کاخ سفید برای اعمال فشار نظامی در منطقهای که دههها زیر تیغ کودتاهای سازمانیافته، حمایت از دیکتاتوریها و جنگهای نیابتی بوده، نشانهای جدی از بازگشت همان دکترین کهنه مداخلهجویی است که تاریخ منطقه را زخمی کرده است.
روایت سازی رسانهای در مسیر جنگ
در کنار این تحرکات، روایتسازی رسانهای در آمریکا به شکلی هماهنگ تلاش میکند مادورو را «تهدیدی برای آمریکاییها» نشان دهد؛ گویی رئیسجمهور یک کشور مستقل مسئول بحران مواد مخدر، ناامنی داخلی و بحران اقتصادی آمریکاست. این در حالی است که شبکههای قاچاق منطقهای سالهاست عمدتاً بر انتقال کوکائین به اروپا تمرکز دارند و هیچ نشانه مشخصی از انتقال فنتانیل از مسیر ونزوئلا وجود ندارد. حتی رسانههای جریان اصلی غرب نیز بارها این ادعا را رد کردهاند، اما دولت آمریکا همچنان این اتهام بیپایه را بهعنوان دستاویزی برای حضور نظامی در مرزهای ونزوئلا تکرار میکند.
در واقع، «جنگ با مواد مخدر» از زمان اعلامش در دهه ۱۹۷۰ همواره ابزاری برای مشروعیتبخشی به سیاستهای نظامی و امنیتی ایالات متحده بوده است. از کلمبیا تا مکزیک، از پاناما تا بولیوی، واشنگتن از این شعار برای توجیه حملات، کودتاها، عملیات اطلاعاتی، تجهیز گروههای شبهنظامی و گسترش پایگاههای نظامی استفاده کرده است. امروز نیز همان فرمول بار دیگر در حال اجراست: برچسب زدن، شیطانیسازی، ایجاد بحران مصنوعی، و سپس توجیه مداخله.
خشونت بخشی از برنامه آمریکا برای استعمار
بُعد خطرناک این روند آنجاست که آمریکا در سالهای اخیر بارها نشان داده آماده است برای پیشبرد اهداف سیاسی خود از خشونت مستقیم استفاده کند. اقدام به بمباران قایقهای کوچک در کارائیب بدون محاکمه، بدون اثبات جرم، و با ادعای صرفِ «شک به قاچاق» نمونهای تکاندهنده از همین ذهنیت است. این حملات، که ماهیت آنها مشخصاً «اعدامهای فراقضایی» است، بیش از آنکه ضربهای به قاچاقچیان باشد، زندگی ماهیگیران و ساکنان محلی را تهدید کرده است. اما این خسارتهای انسانی در منطق امپریالیستی واشنگتن جایی ندارد.
در این میان، ونزوئلا دوباره به هدف محبوب سیاستمدارانی در واشنگتن تبدیل شده که به دنبال امتیازگیری در سیاست داخلی آمریکا هستند. چهرههایی، چون مارکو روبیو سالهاست تلاش میکنند با تحریک جامعه مهاجران راستگرای ونزوئلایی و کوبایی در فلوریدا، سیاست خارجی آمریکا را به سمت رویکردهای تهاجمیتر سوق دهند. اکنون که چشمانداز انتخابات آینده آمریکا نزدیک میشود، این پروژه بیش از همیشه در حال استفاده ابزاری قرار گرفته است.
ونزوئلا خاورمیانهای دیگر
تهدید اخیر برای استفاده از جنگ روانی علیه کاراکاس ازجمله ایده مضحک «ریختن برگههای تبلیغاتی از هواپیماهای نظامی» بهخوبی یادآور همان تاکتیکهایی است که در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان نتیجهای جز بیثباتی، خشونت و تنفر گسترده از آمریکا بهجا نگذاشته است. اینگونه اقدامات نهتنها دخالت آشکار در امور داخلی یک کشور مستقل است، بلکه گامی خطرناک در مسیر عادیسازی جنگافروزی در نیمکره غربی محسوب میشود.
مسئله این نیست که دولت ونزوئلا بینقص است یا مشکلات داخلی ندارد. هیچ کشوری مصون از چالشهای سیاسی و اقتصادی نیست. اما هیچیک از این مشکلات نمیتواند توجیهی برای تحریمهای فلجکننده، تهدید به سرنگونی دولت یا تقویت فضای نظامیسازی در منطقه باشد. تحریمها سالهاست زندگی مردم ونزوئلا را دشوارتر کرده، درآمدهای نفتی را قطع کرده، و مسیر بهبود اقتصادی را سد کرده است؛ در حالیکه آمریکا این فشارها را بهعنوان «حمایت از دموکراسی» معرفی میکند.
ایالات متحده اگر واقعاً نگران بازار مواد مخدر و آسیبهای اجتماعی در داخل کشور است، بهتر است به جای طرح اتهامات ساختگی علیه دولتهای خارجی، نگاهش را به بحرانهای داخلی خود معطوف کند. بحران فنتانیل محصول ساختارهای اقتصادی، نابرابری اجتماعی، نظام درمانی ناکارآمد و نقش مخرب شرکتهای داروسازی آمریکاست. گسترش خشونتهای مسلحانه در مدارس و خیابانها نیز نتیجه سیاستهای تسلیحاتی داخلی است، نه تصمیمات دولت ونزوئلا.
فرجام سخن
آنچه اکنون در حال وقوع است، صرفاً یک بازی سیاسی خطرناک است که میتواند آمریکای لاتین را وارد دورهای جدید از تنش، ناامنی و مداخله خارجی کند. منطقهای که دههها از کودتاهای سازماندهیشده توسط واشنگتن رنج برده، اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند ثبات، توسعه و احترام به حاکمیت ملی است؛ نه بازگشت به الگوهای کهنهای که تاریخ را مملو از درد و بیعدالتی کرده است.
در نهایت، آنچه امروز بر سر ونزوئلا میآید، آزمایشی برای آینده آمریکای لاتین است. اگر جامعه جهانی و کشورهای منطقه در برابر جنگافروزی تدریجی آمریکا سکوت کنند، فردا ممکن است نوبت کشور دیگری باشد. مقاومت در برابر این روند، دفاع از حق حاکمیت، صلح و استقلال در سراسر قاره است؛ و این چیزی است که آینده منطقه را رقم خواهد زد.
انتهای پیام/


