آمریکا و فروپاشی یک تصویر ساختگی؛ ترامپ غرق در هرجومرج مالی و بیاعتمادی عمومی است
خبرگزاری آنا - مهدی لطیفی: دولت ایالاتمتحده بار دیگر در نقطهای قرار گرفته که نه فقط شهروندان عادی، بلکه یاران دیروز رئیسجمهور، از تاوان سیاستی خسته شدهاند که بر پایه لجاجت، خودشیفتگی و شکاف اجتماعی بنا شده است. دونالد ترامپ که پس از شکست در سال ۲۰۲۰ با شعار «بازپسگیری آمریکا از دست نخبگان فاسد» وارد کارزار انتخابات ۲۰۲۴ شد و بار دیگر باخت خود را به پیروزی تعبیر کرد، اکنون دومین دوره ریاستجمهوریاش با بحرانی روبهروست که از مرزهای سیاسی گذشته و به عمق جامعه آمریکا نفوذ کرده است. کاهش چهار واحدی محبوبیت او در میان پایگاه سنتی حامیانش در کمتر از سه ماه، نشانه سادهای از فرسایش عمیق ساختار وفاداری سیاسی در جامعهای است که خسته از دوگانگیها و بحرانهای پیدرپی، دیگر به پیامهای تکراری «بازسازی عظمت آمریکا» گوش نمیدهد. تعطیلی تاریخی دولت فدرال که حالا به طولانیترین در تاریخ آمریکا تبدیل شده، نماد ناتوانی دولتی است که از روز نخست وعدهاش را بر «کارآمدی تاجرمنشانه» استوار کرده بود، اما امروز از پرداخت حقوق کارمندان خود نیز درمانده است.
اقتصاد آمریکا در ظاهر هنوز قدرتمندترین در جهان است، اما در پشت این نما، میلیونها خانواده با بحران معیشت دستوپنجه نرم میکنند. بستههای تغذیهای موسوم به SNAP که حدود ۴۲میلیون آمریکایی به آن متکی هستند، بهدلیل توقف تخصیص بودجه در نوامبر مسدود شد و در حالیکه دادگاههای فدرال درگیر کشمکش حقوقی برای بازگرداندن منابعاند، میلیونها کودک و سالمند با قفسههای خالی یخچال روبهرو شدهاند. وزارت کشاورزی آمریکا ابتدا وعده ترمیم داده بود، اما در چرخشی ناگهانی، به ایالتها دستور داد روند تخصیص کامل مزایا را معکوس کنند. این رفتار نه صرفاً تصمیمی مالی، بلکه نشانه از تزلزل عمیق در نظام تصمیمگیری فدرال است؛ جایی که اختلافات حزبی، حتی سفره مردم را به میدان جنگ سیاسی تبدیل کرده است.
سقوط در قلب پایگاه خودی
ترامپ، اما مانند همیشه روایت خود را دارد. در شبکه اجتماعی شخصیاش، تمام نظرسنجیها را «جعلی» و ساختهی «چپ افراطی» معرفی میکند و با همان لحن آشنا مینویسد: «من بهترین اعداد را دارم، چرا نداشته باشم؟» این ادبیات که میلیونها آمریکایی در شش سال گذشته شنیدهاند، دیگر نه نشانه اعتمادبهنفس که علامتی از انکار است. رئیسجمهوری که روزی با غرور خودبزرگبینانه، اقتدار را بهظاهر احیا کرده بود، امروز حتی در میان وفادارترین حامیانش نیز با تردید نگریسته میشود. نظرسنجی مؤسسه «یوگاو/اکونومیست» نشان میدهد محبوبیت او در میان رأیدهندگان جمهوریخواه انتخابات ۲۰۲۴ از ۹۱درصد به ۷۹درصد کاهش یافته است؛ افتی دوازدهواحدی در کمتر از یکسال که در سیاست حزبی آمریکا یک زنگ خطر واقعی است.
ریشه این ریزش را باید در تضاد میان شعارها و واقعیتها جستوجو کرد. وعده «آمریکا اول» که قرار بود موجب رونق تولید داخلی و بازگشت مشاغل صنعتی شود، در دور نخست تنها به جنگ تجاری بیحاصل منتهی شد و در دور دوم نیز قربانی بیثباتی مالی دولت فدرال شده است. تعطیلی کنونی که بیش از دو ماه ادامه یافته، موجب توقف پروژههای زیرساختی، تعویق پرداخت حقوق صدهاهزار کارمند و فلج شدن پروازها در چهل فرودگاه شده است. اداره هوانوردی فدرال برای کاهش فشار بر نیروهای کنترل پرواز، ظرفیت پروازها را به اجبار پایین آورد و نتیجه آن، هرجومرج در خطوط هوایی و میلیاردها دلار خسارت بود. این همه فقط گوشهای از هزینه سیاستی است که رئیسجمهور آن را «مردانگی سیاسی» میخواند و مخالفانش «خودویرانگری ملی».

فرسایش اقتدار در حزب جمهوریخواه
در چنین زمینهای، تحلیلگران علوم سیاسی معتقدند که الگوی جدیدی از فرسایش اقتدار در حزب جمهوریخواه شکل گرفته است. این حزب که در دهه گذشته از محافظهکاری مالی به پوپولیسم فرهنگی چرخش کرده بود، اکنون میان دو جناح متخاصم گرفتار آمده است. از یکسو میلیاردرهای مالی و نخبگان نئولیبرالی که از ادامه تعطیلی دولت زیان میبینند، و از سوی دیگر رأیدهندگان طبقه کارگر سفیدپوست که با امید به مقابله با «نخبگان فاسد» به ترامپ رأی دادند، اما حالا خود قربانی سیاستهایش شدهاند. این شکاف، وحدت درونحزبی را متلاشی کرده و حتی چهرههایی، چون میچ مککانل را وادار کرده از «لزوم بازگشت به عقلانیت بودجهای» سخن بگویند.
در صحنه اجتماعی، آمریکا با پدیدهای مواجه است که جامعهشناسان آن را «خستگی سیاسی» مینامند. تکرار بحرانها از شورشهای ۶ ژانویه تا رسواییهای مالی، از درگیریهای بیپایان فرهنگی تا تعطیلی دولت اعتماد عمومی به ساختارهای دموکراتیک را به پایینترین سطح از دهه ۱۹۷۰ پرتاب کرده است. دادههای «مرکز پیو» نشان میدهد تنها ۲۴درصد آمریکاییها معتقدند دولت فدرال «آنچه را باید» انجام میدهد. این رقم در ابتدای دهه۷۰ بالای ۶۰درصد بود. چنین فرسایشی، نه محصول یک رئیسجمهور که نتیجه روندی طولانی از سوداگری سیاسی و بیتفاوتی نظام سرمایهداری به رنج مردم است، اما ترامپ این بحران را تشدید کرده و به نماد آن بدل شده است.
جامعه آمریکا در بنبست اخلاقی و مشروعیت
واقعیت تلختر این است که ایالات متحده در دوران ترامپ، بیش از هر زمان دیگری در بنبست اخلاقی غوطهور است. تصویر صفهای طولانی در برابر بانکهای غذا در سراسر کشور در حالیکه کاخ سفید میلیاردها دلار برای برنامههای نظامی تصویب میکند، تضادی است که جهان را از درون واقعیت آمریکایی بیدار میکند. رسانههای داخلی، حتی محافظهکارترین آنها مانند «فاکس نیوز»، ناچار شدهاند از «فاجعه انسانی خاموش» سخن بگویند. در ایالتهای جنوبی، مدارس و کلیساها بهطور اضطراری آشپزخانههای خیریه راهاندازی کردهاند تا گرسنگی کودکان را التیام دهند. این تصاویر یادآور دوران رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ است؛ با این تفاوت که امروز آمریکا قدرتمندترین کشور نظامی جهان است و رئیسجمهورش هنوز خود را «قهرمان کارگران» مینامد.
اما بحران کنونی تنها اقتصادی نیست؛ این یک بحران مشروعیت است. هنگامیکه یک رئیسجمهور بهجای پذیرش مسئولیت، همه چیز را توطئه معرفی میکند، بنیان عقلانیت سیاسی فرو میریزد. ترامپ از ابتدای بازگشتش به قدرت، نظام دموکراتیک را نه سازوکاری قابل اعتماد که «نمایشی کنترلشده از سوی نخبگان» توصیف کرده است. در ظاهر، این موضع انتقادی ممکن است برای بخشی از طبقات فرودست جذاب باشد، اما در عمل راه را برای تمرکز قدرت و بیقانونی گشوده است. فرمانهای پیاپی اجرایی برای دور زدن کنگره، اخراج منتقدان از درون دولت، و کنترل رسانههای عمومی از طریق تهدیدات قضایی، بخشی از روندی است که به تدریج ایالات متحد را به «رئیسجمهورمحوری مطلق» سوق داده است.
آمریکا درگیر فرسودگی دموکراسی
در مقابل، جامعه دانشگاهی و روشنفکری آمریکا این دوره را «فرسودگی دموکراسی» مینامد. استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، دنیل زایبلات، در یادداشتی اخیر برای «فارن افرز» هشدار داده است که «نهادهای نظارتی در آمریکا دیگر ظرفیت مهار قدرت اجرایی را ندارند». این هشدار صرفاً نظری نیست؛ پروندههای متعدد در دیوان عالی که بهنفع کاخ سفید رأی دادهاند، نتیجه انتصاب قضات همسو با ترامپ است. همان نهادی که اکنون لایحه بازگرداندن بودجه سازمانهای تغذیه را «معلق» کرده، در ماه گذشته نیز قانون محدودیت زمان تعطیلی دولت را لغو کرد. چنین روندی به زبان ساده یعنی حذف سازوکارهای تعادل قوا که ستون فقرات قانون اساسی آمریکاست.
افول محبوبیت ترامپ البته بیارتباط با شکستهای اخیر انتخاباتی جمهوریخواهان نیز نیست. هفته گذشته، چندین ایالت کلیدی از جمله ورجینیا، پنسیلوانیا و ویسکانسین بهطور کامل به نامزدهای دموکرات رأی دادند. رهبران حزب دموکرات از این پیروزی بهعنوان «همهپرسی علیه کاخ سفید» یاد کردند و حتی چهرهای میانهرو، چون «گاوین نیوسام» فرماندار کالیفرنیا، در واکنشی کنایهآمیز به خواب رفتن ترامپ در نشست خبری گفت: «آمریکا بیدار است، حتی اگر رئیسجمهورش نباشد.» این جنس واکنشها پژواک تحقیرآمیزی در جامعه سیاسی دارد و نشان میدهد دوران اقتدار بیچونوچرای ترامپ در ذهن مردم پایان یافته است.

عقلانیت سیاسی گشمده اصلی جامعه آمریکایی
با این حال، نباید تصور کرد که فروپاشی حمایت از ترامپ الزاما به معنای بازگشت عقلانیت در سیاست آمریکا است. ظهور پدیده ترامپ، نتیجه مستقیم سیاستهای دوحزبیای بود که دههها شکاف طبقاتی، نژادی و فرهنگی را عمیقتر کردند. هرچند امروز او در نظرسنجیها سقوط کرده، اما ساختاری که او را پدید آورد (رسانههای تودهپسند، سرمایهداری مبتنیبر ترس و دشمنسازی، و فرهنگ مصرفی افراطی) همچنان پابرجاست. به همین دلیل بسیاری از ناظران بینالمللی معتقدند بحران کنونی صرفاً «پایان ترامپ» نیست بلکه «آغاز افول آمریکا» است.
در میان همه این نشانهها، آنچه آمریکا را از درون میفرساید، از دست رفتن حس همبستگی اجتماعی است. تعطیلی دولت باعث شد میلیونها کارمند پسانداز خود را خرج کنند، خانوادهها زیر بار بدهی بروند و اعتماد عمومی به نهادها از بین برود. صندوقهای بازنشستگی معلمان در ایالتهای میدوست اعلام کردهاند که اگر تعطیلی تا پایان زمستان ادامه یابد، احتمالاً پرداخت حقوقها را به تعویق میاندازند. این یعنی بحران معیشتی تا عمق طبقه متوسط نفوذ کرده است — همان طبقهای که تکیهگاه تاریخی نظام آمریکایی بود.
بازارها و فریاد واقعیت اقتصادی
برای مشاهده ابعاد جهانی بحران، کافی است واکنش بازارها را بررسی کنیم. در پی تعطیلی دولت، شاخص داوجونز حدود ۵درصد سقوط کرده و اوراق خزانهداری کوتاهمدت در پایینترین سطح تقاضا طی یک دهه قرار گرفته است. مؤسسات رتبهبندی بینالمللی مانند «مودیز» در گزارش اخیر خود هشدار دادهاند که در صورت ادامه بنبست سیاسی، رتبه اعتباری ایالات متحده ممکن است دوباره کاهش یابد؛ رویدادی که آخرینبار در سال ۲۰۱۱ رخ داده بود. این هشدارها در حالی منتشر میشود که هزینه بهره بدهی دولت برای نخستین بار از مرز یک تریلیون دلار گذشته است. چنین وضعیتی اگر در کشور دیگری رخ میداد، بازارهای جهانی آن را نشانه ورشکستگی سیاسی میدانستند؛ اما، چون آمریکا صادرکننده دلار است، هنوز از این بحران در ظاهر جان سالم به در میبرد.
در بُعد بینالمللی نیز پیامدهای رفتار ترامپ آشکار است. متحدان اروپایی آمریکا از جمله آلمان و فرانسه، در نشست اخیر گروه هفت از «نبود هماهنگی در سیاست اقتصادی واشنگتن» ابراز نگرانی کردند و برخی رسانههای اروپایی صراحتاً از «دولت ناکارآمد» سخن گفتند. در خاورمیانه، بیثباتی در واشنگتن باعث سردرگمی متحدان سنتی آمریکا و افزایش نفوذ روسیه و چین شده است. پکن توانسته از خلأ تمرکز آمریکا بر آسیای شرقی استفاده کند و قراردادهای جدید انرژی با کشورهای خلیجفارس امضا نماید. در نتیجه، دوران تعطیلی دولت در داخل به طور نمادین به کاهش نفوذ آمریکا در بیرون انجامیده است.
اما در جبهه داخلی، تضاد میان واقعیت و تبلیغات ریاستجمهوری هر روز روشنتر میشود. ترامپ هنوز در سخنرانیهای خود از «آمارهای بینظیر رشد اقتصادی» سخن میگوید، درحالیکه اداره تحلیل اقتصادی آمریکا نرخ رشد سهماهه آخر را فقط ۰.۳درصد اعلام کرده که پایینترین رقم از دوران کرونا است.
در میدان سیاست نیز وضعیت مشابهی حاکم است: رئیسجمهور با اصرار بر سیاست مهاجرتی سختگیرانه، موجی از نارضایتی را میان ایالتهای مرزی بهراه انداخته است. فرماندار تگزاس، گرگ ابوت، که زمانی از وفاداران ترامپ محسوب میشد، اکنون در جلسات حزبی از «بار غیرقابلتحمل» این سیاست سخن میگوید.
تمام این دادهها در مجموع تصویری از آمریکای ۲۰۲۵ ارائه میکنند که بیش از هر زمان دیگری در بحران چندلایه غوطهور است: بحران اقتصادی، اخلاقی، نهادی و سیاسی. وقتی در کشوری پیشرفته، مردم برای دریافت بسته غذایی در صفهای کیلومتری میایستند، اما بودجه تسلیحاتی آن ۹۰۰میلیارد دلار است، نمیتوان از الگوی موفقیت سخن گفت. ترامپ شاید بار دیگر، همچون گذشته، رسانهها را مقصر بداند یا مهاجران را هدف حملات لفظی خود قرار دهد، اما هیچیک از اینها توان پنهان کردن واقعیت فروپاشی اعتماد عمومی را ندارد.

فرجام سخن
درس این روزهای واشنگتن برای جهان، چیزی فراتر از سقوط یک رئیسجمهور یا بحران در یک حزب است؛ این فروپاشی تصویر آمریکاست، همان تصویری که دههها با شعار آزادی و دموکراسی به جهان صادر میشد. اکنون این تصویر در برابر دوربینهای خبری در صفهای طولانی بانکهای غذا و پروازهای لغوشده فرودگاهها ترک برداشته است. در قرنی که جهان به همگرایی و عدالت اجتماعی نیاز دارد، ایالات متحده گرفتار سیاستی شده که تنها چیزی را که تولید میکند، شکاف و بیاعتمادی است.
ترامپ روزی خود را منجی ملت معرفی کرد، اما شاید تاریخ او را نه بهعنوان یک رهبر بلکه بهعنوان نماد دوران سقوط اخلاقی لیبرالیسم آمریکایی به یاد آورد؛ دورانی که در آن، شکم گرسنه شهروندان قربانی نبرد قدرت میان واشنگتن و والاستریت شد. امروز حتی حامیان وفادار او نیز این حقیقت را درک کردهاند: هیچ دیواری نمیتواند جلوی فروریختن یک ملت از درون را بگیرد.
انتهای پیام/


