در گفتگو با آنا مطرح شد

چرا حماسی‌ترین شعر دفاع مقدس برای محمد جهان‌آرا سروده شد؟

چرا حماسی‌ترین شعر دفاع مقدس برای محمد جهان‌آرا سروده شد؟
محمدعلی نورانی همرزم شهید محمد جهان‌ارا می‌گوید: محمد بعد از انقلاب تا سقوط خرمشهر خیلی برای شهرش تلاش کرد. وقتی هم که خرمشهر سقوط کرد، برنامه‌هایی  برای آزادسازی خرمشهر و روز‌های بعد از آن داشت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، ۷ مهر ۱۳۶۰ مصادف با یک اتفاق تاریخی و مهم است. در این روز قرار بود فرماندهان ارتش و سپاه به تهران اعزام شوند تا گزارش از عملیات شکست حصر آبادان را به امام خمینی (ره) ارائه دهند، اما براثر سقوط هواپیمای هرکولس C-۱۳۰ درحوالی کهریزک تهران به شهادت رسیدند؛ در این روز فرماندهان ارتش و سپاه از جمله نامجو، فلاحی، فکوری، کلاهدوز و جهان آرا به شهادت رسیدند و شهادتشان کام شیرین ملت را تلخ کرد.

در چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد جهان‌آرا پای صحبت‌های دوست و همرزم محمدعلی نورانی نشستیم؛ همرزمی که ۴۴ سال داغ محمد را بر دل دارد.

در چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد جهان‌آرا پای صحبت‌های دوست و همرزم محمدعلی نورانی نشستیم؛ همرزمی که ۴۴ سال داغ محمد را بر دل دارد.

آقای نورانی، در مورد آغاز رفاقت با شهید جهان‌آرا برایمان توضیح بدهید و اینکه باهم کجا بودید، چه‌کار می‌کردید؟

 ببینید، محمد، قبل از انقلاب زندگی مخفی داشت، بله؛ و در اراک و چند شهر دیگر زندگی می‌کرد. وقتی از انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، شاید یکی دو ماه از انقلاب گذشته بود که محمد جهان‌آرا به خرمشهر آمد. سال ۱۳۵۸ ما یک مجموعه درست کردیم، به نام «کانون فرهنگی-نظامی جوانان مسلمان». بچه‌های انقلاب در این کانون عضو بودند و اولین آشنایی ما با محمد به زمان برمی‌گشت.

مأموریت ما در این کانون کار‌های مختلف فرهنگی و حفاظت از مرز‌ها و حفاظت از خانه‌های مردم و شهر و ایجاد امنیت بود. گروه‌هایی کم‌تعدادی داشتیم که گشتی می‌زدند و امنیت را برقرار می‌کردند. محمد یک سازماندهی جدیدی کرد.

شهید جهان‌آرا اصالتاً خرمشهری بودند؟ و پدر و مادرشان هم خرمشهری بودند؟ جلسات هم در خرمشهر برگزار می‌شد؟

محمد متولد خرمشهر است، اما فکر می‌کنم پدر و مادرش دزفولی یا شوشتری هستند. اگر بخواهم درباره شخصیت محمد بگویم، او خیلی شخصیت عجیبی داشت. بسیار زیبارو بود، دائماً سرش به زیر بود و هر از گاهی سرش را بلند می‌کرد. وقتی کسی صحبت می‌کرد، یکبار با عمق زیادی به چهره‌اش نگاه می‌داد و بعد با دقت به صحبت‌هایش گوش می‌داد. او شخصیتی آرام و بسیار نجیب بود.

یادم هست در اولین جلسه که سال ۵۸ برگزار شده بود، اول از دوستان خواست که خودشان را معرفی کنند. بعد تمام نکات را یادداشت می‌کرد. در جلسه گفت: هنوز انقلاب معلوم نیست که پیروزی نهایی رسیده باشد. هر لحظه ممکن است سلطنت‌طلب‌ها و طرفداران شاه دوباره بیایند و یک کودتا کنند، یک حرکت نظامی کنند و انقلاب را شکست بدهند و اوضاع کشور را به دست بگیرند؛ لذا همه ما باید آمادگی لازم را داشته باشیم. محمد به این نکته اشاره کرد که الان امنیت مردم دست ماست، ما باید شبانه‌روز راحتی نداشته باشیم و تلاش کنیم. بعد هم تقسیم کار کرد و مسئولیت هر کس را در هر منطقه مشخص شد. با بچه‌های خرمشهر روز بعد کارمان را شروع کردیم.

قبل از اینکه ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، تنش‌هایی در مرز ایران و عراق دیده می‌شد، آن موقع، شهید جهان‌آرا چه تدابیری داشت؟

 قبل از حمله رسمی رژیم بعث عراق به کشور ما با جریان تجزیه‌طلبی در خرمشهر و در کل خوزستان مواجه بودیم. رژیم بعث عراق دنبال این بود که خرمشهر و خوزستان ما را از ایران جدا کند. به هر حال، به اعتقاد من، خوزستان کیف پول کشور ایران است. در واقع می‌خواستند این کیف پول را از جیب ایران بزنند و تجزیه کنند.

بعثی‌ها در ابتدا شروع کردند به وارد کردن سلاح و آموزش دادن یک سری از جوانان روستایی خوزستان. اینها را می‌بردند در عراق، آموزش نظامی می‌دادند و می‌آوردند؛ و از آن طرف هم، کامیون کامیون اسلحه بین مردم خرمشهر و خوزستان تقسیم می‌کردند تا جنگ داخلی راه بیندازند.

اما قبل از آن، محمد جهان‌آرا یک تدبیری اندیشید. آن تدبیرشان باعث شد که تجزیه خرمشهر و خوزستان اتفاق نیفتد. شهید جهان‌آرا بچه‌های انقلابی و جوان خرمشهری را برای دوره می‌فرستادند به جا‌های مختلف مثل اهواز و دزفول. آنجا آموزش‌های متعددی می‌دیدند و همه توجیه شدند. بعد در بین همین بچه‌ها سلاح توزیع کرد و آمادگی ایجاد کرد که اگر اتفاق افتاد، این گروه‌ها از سوی خانه‌هاشون به شکل منسجم و سازمان‌یافته بیایند بیرون شهر و سنگرگیری کنند و در مقابل هجوم تجزیه‌طلب‌ها.

این تدبیر خیلی کارساز بود. صبح «چهارشنبه سیاه» ضدانقلاب اقداماتی داشتند که همین بچه‌هایی که جهان‌آرا تربیت کرده بود، جلویشان ایستادند.

شهید جهان‌آرا قطعا جنگ رژیم بعث عراق علیه ایران را هم پیش‌بینی می‌کرد!

 بله، محمد پیش‌بینی می‌کرد که این جنگ شاید به زودی اتفاق بیفتد البته همه ما پیش‌بینی می‌کردیم. بعثی‌ها اردوگاهی پشت مرز‌های خرمشهر زده بود، همه می‌دانستیم که این اتفاق خواهد افتاد و یک جنگی در پیش خواهد بود.

محمد گروه‌هایی از بچه‌های سپاه خرمشهر را در پاسگاه‌های مرزی، در کنار نهر خین، در پاسگاه مؤمنین، در خیبر و. مستقر کرد و آمادگی ایجاد کرد برای مقابله با حمله احتمالی دشمن؛ که این هم بسیار موثر بود. در روز اول جنگ که دشمن از مرز شلمچه وارد شد، این هسته‌های مقاومتی که محمد تشکیل داد، مقاومت جانانه‌ای در مقابل دشمن کرد.

همان روز اول بعثی‌ها حمله کردند به پاسگاه و آنجا را تصرف کردند و روز دوم، ما در گروه‌هایی که داشتیم، جنگ تن با تانک رخ داد؛ اما با تمام شرایط سخت ایستادیم.

یک گروه‌هایی با سلاح‌های ابتدایی «برنو» که از زمان رضاشاه بود، از بعضی از ضد انقلابیون گرفته بودیم، با این نوع سلاح‌ها، با کوکتل‌ها، در کوچه پس کوچه‌های خرمشهر در مقابل آن ارتش مجهز صدام ایستادگی کردند. تاکتیک بسیار عاقلانه و خوبی بود. یعنی که محمد از هر محله‌ای یک نفر انتخاب و در کوچه پس کوچه با همشهریان، دشمن را درگیر می‌کردند و به اصطلاح توانستند ۴۵ روز، از زمان درگیری در مرز‌ها تا سقوط خرمشهر مقاومت کنند.

یکی از مهمترین عملیات‌های دفاع مقدس عملیات ثامن‌الائمه بود که شکست حصر آبادان را در پی داشت، محمد جهان‌آرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر و آبادان نقش مهمی در این عملیات داشت. شما هم کنار شهید جهان‌آرا بودید؟

 خیر متأسفانه. من در این عملیات سفر حج رفته بودم ان هم با سهمیه محمد جهان‌آرا. جریان از این قرار است که برای من نامه‌ای آمد که نوشته بود شما به سفر حج مشرف می‌شوید و .. باورم نمی‌شد. رفتم پیش شهید عبدالرضا موسوی. او گفت: این سهمیه محمد جهان‌آرا بوده به‌خاطر مقاومتی که در خرمشهر شده به او سهمیه حج دادند و او هم سهمیه‌اش را به شما داده. برای من خیلی عجیب بود که محمد جهان‌آرایی، این ایثار کرده و سهمیه حج خودش را به من داده بود. من رفتم سفر حج و در مکه بودم که خبر شهادت فرماندهان و محمد جهان‌آرا را شنیدم. خبر سنگینی بود. محمد من را فرستاد خانه خدا و خودش رفت پیش خدا.

در جریان آزادسازی خرمشهر، خیلی از عزیزان شهید شدند، چرا شعر حماسی آزادسازی خرمشهر «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته» چرا اسم شهدای دیگر را نیاوردند و گفتند ممد نبودی...

محمد جهان‌آرا برای آزادی خرمشهر و پیروزی خیلی زحمت کشید. محمد برای بعد از پیروزی خرمشهر، برنامه‌های متعددی داشت. او می‌گفت: ان‌شاءالله اگر برگشتیم، برای اقصاد شهر چه کار باید بکنیم، برای مسائل اجتماعی شهر چه‌کار باید بکنیم، طرح داشت، برنامه داشت و امیدوار بود که و با همین بچه‌هایی که مقاومت کردند، خرمشهر را آزاد کنیم، بتوانیم برای مسائل فرهنگی-اجتماعی شهر و مسائل اقتصادی شهر کار کنیم. ولی متأسفانه محمد آزادی خرمشهر را ندید و داغش برای همیشه در دل دوستانش ماند؛ و دوستانش این درد و مرثیه ایشان را در نبود ایشان تحت عنوان اینکه «ممد نبودی» سرودند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا