رویای پرواز (بخش اول)/ از تخت پرنده کیکاووس تا آبروی بربادرفته با کایت
خبرگزاری علم و فناوری آنا- هدا عربشاهی؛ تا پیشاز شکلگیری ادبیات علمی-تخیلی، بشر رؤیاهای فناورانهاش را در قالب اسطورهها روایت میکرد و پرواز ازجمله رؤیاهایی است که در اسطورههای بسیاری آمده است. برای مثال، در داستان کیکاووس در شاهنامه فرودسی درباره این پادشاه افسانهای ایران آمده است که کیکاووس همانند فریدون و جمشید نامیرا بود و دیوها برای اینکه او را در برابر مرگ بیدفاع کنند، فریبش دادند و هوس پرواز به آسمان را به دل او انداختند. بهاینترتیب، کیکاووس که بر پرواز پافشاری میکرد تخت پادشاهیاش را بر پای چهار عقاب بست و به پرواز درآمد؛ تا آنجا که به مرز نور و تاریکی رسید و در آسمانها بود که فرّه کیانی از چهرهاش زدوده شد و او از آسمان بر زمین سقوط کرد.
در اسطورههای یونان باستان هم به پگاسوس اشاره میشود که بلروفون، فرزند پادشاه کورینتوس، آن را به دست آورد و این اسب بالدار او را به نبرد با «کیمرا»، هیولای سهسر برد. بعدها، بلروفون قصد کرد که با پگاسوس به قلمرو خدایان در آسمانها رود؛ اما زئوس (پادشاه ایزدان یونان باستان) خرمگسی را فرستاد تا اسب بالدار را نیش بزند و پگاسوس بلروفون را به زمین انداخت و او بهناچار بقیه عمر را روی زمین زندگی کرد.
داستان ایکاروس و ددالوس هم اسطوره یونانی دیگری است. ددالوس صنعتگری بود که به دست شاه مینوس، پادشاه کرِت زندانی شده بود. او به همراه پسرش ایکاروس، با پر پرندگان و موم بالهای بزرگی ساخت و موفق شد از کرت تا ناپل پرواز کند، اما ایکاروس سعی کرد بالاتر پرواز کند و به خورشید نزدیک شود. بههمینعلت، موم بالها از گرمای خورشید ذوب شد و ایکاروس در اقیانوس سقوط کرد و جان باخت.
افسانه دیگری هم هست که نقل میکند اسکندر مقدونی سبدی را به پاهای چهار شیردال ایرانی بست و در قلمروش به پرواز درآمد. شیردال یا گریفن موجود افسانهای ایرانی-ایلامی است که بدنش شبیه بدن شیر و سرش شبیه سر عقاب (دال) و گوشهایش شبیه گوشهای اسب است.
اولین امید پرواز
حدود 400 پیشازمیلاد، چینیها بادبادکهای رنگی را برای سرگرمی و برای استفاده در مراسم آیینی-مذهبی ساختند و از انواع پیچیدهتر آن برای بررسی وضعیت هوا و شدت باد بهره گرفتند. همین وسیله سبب شد که انسانها به پرواز با ابزار مشابه دیگری فکر کنند. درحقیقت، بادبادکها در اختراع وسایل پروازی نقشی کلیدی ایفا کردهاند زیرا به توسعه بالنها و گلایدرها منجر شدند.
تلاش بشر برای پرنده شدن
انسان قرنها نهفقط در اسطورهها موجوداتی بالدار و پرواز با بال پرندگان را تصور میکرد بلکه بالهایی را از پر یا چوب سبکوزن میساخت و با چسباندن آنها به بازوی خویش توانایی پرواز را آزمایش میکرد و ازآنجاییکه عضلات بازوی انسان همانند پرندگان نیست و ازاینرو، انسان قادر نیست بازوهایش را با قدرت بالهای پرندگان حرکت دهد. نتایج این آزمایشها اغلب به فاجعه میانجامید.
یکی از کسانی که برای پرواز با بالهای چسبیده به بازو همت کرد، دانشمند مسلمان اندلسی قرن نهم میلادی عباس ابن فرناس بود که با بالهایش از بالای برجی در شهر قُرطَبه یا کوردوبا در اَندُلُس واقع در جنوب اسپانیا پایین پرید و حتی لحظاتی پیشاز فرود پرواز کرد؛ اما بهدلیل نداشتن دُمی همانند دم پرندگان سقوط کرد و جراحاتی برداشت.
مسلمان دیگری با نام ابو نصر اسماعیل بن حماد الجوهری، ادیب و زبانشناس سده یازدهم میلادی، اهل فاراب در جنوب قزاقستان امروزی که تحتتاثیر آزمایش عباس ابن فرناس قرار گرفته بود، بااستفاده از دو بال چوبی و طناب با هدف آزمایش پرواز، از پشتبام مسجدی در نیشابور پرید و جان باخت.
همچنین در قرن ۱۲ میلادی یک راهب بندیکتی بالهایی را به دستوپایش بست و در فاصله کوتاهی پرواز کرد؛ اما هنگام فرود هر دو پایش شکست زیرا او هم از تعبیه دُم غافل شده بود.
کایتسواری آلبرشت بربلینگر
اینقبیل تلاشهای ناموفق با بالهایی روی شانه طی قرنها تکرار شد؛ تااینکه اواخر ۱۸۱۱ فردی بهنام آلبرشت لودویگ بربلینگر اهل اولم آلمان یک ماشین پرنده سنگینتر از هوا ساخت. این ماشین پرنده نوعی کایت بود.
بربلینگر که به خیاط اولم هم مشهور بود، سالها روی وسیله پرندهاش کار کرد و با تماشای پرواز جغدها آن را بهبود بخشید. در تمام آن سالها مردم بسیاری مسخرهاش میکردند و خیاطان او را به اخراج از صنف تهدید میکردند. تاجاییکه حتی بهدلیل انجام کاری خارج از الزامات صنفی به پرداخت جریمه هنگفتی محکوم شد؛ اما پادشاه فردریک اول وورتمبرگ به کار بربلینگر علاقهمند شد و با پرداخت 20 لویی از او حمایت کرد. او هم سعی کرد کایت را در غروب 30 می 1811 در حضور پادشاه، سه پسرش و ولیعهد بایرن به نمایش بگذارد. پادشاه و تعداد زیادی از شهروندان منتظر پرواز بودند، اما بربلینگر با این ادعا که یک بال وسیله آسیب دیده برنامه را لغو کرد.
روز بعد او از مکانی بلندتر برای بار دوم تلاش کرد؛ اما پادشاه دیگر در آن مراسم شرکت نکرد و به جای او برادرش دوک هاینریش و شاهزادگان برای تماشا حاضر شدند. بربلینگر آنقدر منتظر باد موافق ماند که سرانجام یک پلیس او را هل داد و بربلینگر در رود دانوب پرتاب شد. روایتهای دیگری وجود دارند که نقش پلیس را از حادثه حذف و ادعا میکنند که سرمای رود دانوب و اختلاف دمای بالا مانع از برخاستن و به پرواز درآمدن کایت شده است. بربلینگر جان سالم به در برد و ماهیگیران نجاتش دادند؛ اما دیگر شهرتش بر باد رفته و وسیلهاش آسیب دیده بود. او در ۱۸۲۹ در 58 سالگی در بیمارستان درگذشت.
اما پایان همان قرن بود که اوتو لیلینتال، مهندس آلمانی که در هوانوردی پیشرو بود و بهدلیل پروازهای مستند، مکرر و موفقی که با کایت انجام میداد، به مرد پرنده مشهور شده بود، ایده وسیله پرنده سنگینتر از هوا را اثبات کرد؛ اما درنهایت، او هم در آخرین پروازش سقوط کرد بر اثر جراحات واردآمده در این سانحه، یکروز بعد درگذشت.
انتهای پیام/