۱۱/ فروردين /۱۴۰۴
19:39 07 / 01 /1404

ترامپیسم و سایه ترس و اختناق بر جامعه آمریکا

ترامپیسم و سایه ترس و اختناق بر جامعه آمریکا
با گذشت دو ماه از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ایالات متحده در سایه‌ای از ترس و اختناق فرو رفته است. جامعه آمریکا، که زمانی ادعای آزادی بیان و تنوع اندیشه‌ها را داشت، امروز شاهد سرکوب صداهای مخالف، اعمال محدودیت‌های گسترده بر آزادی‌های مدنی و ترسیم چهره‌ای از یک حکومت تمامیت‌خواه است.

به گزارش خبرگزاری آنا، دومین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، به گفته بسیاری از تحلیل‌گران، بار سنگینی از ترس و اختناق را بر جامعه آمریکایی تحمیل کرده است. فضایی که زمانی برای آزادی بیان و توسعه ارزش‌های دموکراتیک شناخته می‌شد، اکنون چهره‌ای از تردید، سرکوب و گسترش کنترل دولتی دارد. این احساس مسلط که طی دو ماه آغازین ریاست جمهوری ترامپ شکل گرفته است، به روشنی در میان نخبگان، مؤسسات بزرگ، و جامعه مدنی آمریکا احساس می‌شود. آنچه در ادامه می‌آید، بررسی دقیق‌تر گوشه و کنار جامعه آمریکا است که اکنون تحت تأثیر مستقیم رویکرد‌های اقتدارگرایانه رئیس‌جمهور قرار گرفته است.

یکی از شواهدی که گویای این فضاست، سرکوب نهاد‌های مورد حمایت دولت و مؤسسات حقوقی است که حتی تصورشان هم زمانی غیرممکن به نظر می‌رسید. به گزارش آتلانتیک، شرکت حقوقی «Paul, Weiss, Rifkind, Wharton & Garrison» که به عنوان یکی از قدرتمندترین مؤسسات حقوقی در آمریکا شناخته می‌شود، برای جلوگیری از پیامد‌های یک فرمان اجرایی مخرب مجبور به همکاری با دولت ترامپ شده است. این تصمیم نتیجه فشار‌های گسترده‌ای بود که از سوی رئیس‌جمهور بر مؤسسات حقوقی و سازمان‌های مختلف وارد آمد تا آنها را به پیروی از دستورالعمل‌های خاص وادار کند. این مؤسسه حقوقی حتی به این نقطه رسید که ارتباط خود را با “League of United Latin American Citizens”، سازمانی که مسئولیت دفاع از حقوق لاتین‌تبار‌ها را به عهده دارد، قطع کند. این اقدام به عنوان امتیازی آشکار به رئیس‌جمهور تلقی شده است، تا مانعی در برابر آسیب‌های احتمالی دیگر قرار گیرد.

سرکوب نخبگان: دانشگاه‌ها و مؤسسات زیر فشار

دولت ترامپ در فشار بر مؤسسات حقوقی متوقف نشده است. نهاد‌های علمی و دانشگاهی نیز از اقدامات سرکوبگرانه او مصون نبوده‌اند. به عنوان مثال، دانشگاه کلمبیا، که زمانی به عنوان یکی از برجسته‌ترین سنگر‌های آزادی آکادمیک شناخته می‌شد، اکنون هدف حملات گسترده دولت قرار گرفته است. ترامپ این دانشگاه را مجبور به اعمال قوانین سختگیرانه در مورد پوشش صورت، تقویت پلیس دانشگاهی، و ایجاد تغییرات اساسی در دانشکده مطالعات خاورمیانه کرده است. این اقدامات به وضوح نشان دهنده تلاش برای کنترل نظارتی و کاهش استقلال علمی است—امری که با ارزش‌های بنیادین آموزش عالی در تضاد است. رهبران دانشگاهی، که شاید زمانی می‌توانستند در برابر چنین فشار‌هایی مقاومت کنند، اکنون مجبور به سکوت شده‌اند یا استراتژی “سر پایین” را در پیش گرفته‌اند. این وضعیت، نشانگر ترس عمیق است که تقریباً تمامی زوایای جامعه روشن‌فکری آمریکا را فرا گرفته است.

شرایط برای سایر گروه‌های اجتماعی نیز به شدت سخت‌تر شده است. سازمان‌های حقوق بشری، که نقش بزرگی در دفاع از آزادی‌های مدنی ایفا کرده‌اند، اکنون در برابر سیاست‌های سرکوبگرانه دولت در فشار شدید قرار گرفته‌اند. یکی از سیاست‌های بارز ترامپ در این دوران، افزایش محدودیت‌ها در زمینه تنوع و تلاش‌های مرتبط با حقوق اقلیت‌ها بوده است. بسیاری از محققان دولتی از بیم حذف شدن تحقیقاتشان، جانبداری سیاسی و حتی از دست دادن بودجه‌های پژوهشی، مجبور شده‌اند دست به خودسانسوری بزنند. پژوهش‌هایی که حتی احتمالاً به موضوعاتی مانند تنوع فرهنگی و برابری اجتماعی اشاره داشته‌اند، اکنون به سرعت از دستور کار خارج می‌شوند تا از پیامد‌های انتقام‌جویانه دولت در امان بمانند.

یکی از کلیدی‌ترین ابزار‌های ترامپ در پیشبرد سیاست‌های سرکوبگرانه، کنترل بودجه‌های فدرال و امتیازات دولتی است. این فشار‌ها حتی تا سازمان‌های پزشکی و علمی، که برای تحقیقات حیاتی به بودجه‌های دولتی وابسته هستند، تسری یافته است. سازمان‌های برجسته مانند انجمن پزشکی آمریکا، در مواجهه با کاهش گسترده بودجه علمی و پزشکی دولت، عملاً سکوت اختیار کرده‌اند. آنها در عین حال که خطرات ناشی از این سیاست‌ها را هشدار می‌دهند، از اظهار نظر عمومی درباره انتصاب افراد ضدعلم مانند رابرت اف. کندی جونیور به دست وزارت بهداشت خودداری کرده‌اند. این سکوت شاید نتیجه مستقیم ترسی باشد که اکنون در میان تمامی مؤسسات با سابقه و معتبر آمریکا ریشه دوانده است.

گوشتیران
قالیشویی ادیب

ترامپیسم و سایه ترس و اختناق بر جامعه آمریکا

سیاست‌های تبعیض‌آمیز و افزایش شکاف اجتماعی

ترامپ همچنین در حال اجرای سیاست‌های تبعیض‌آمیز است که اقلیت‌های قومی و مذهبی را هدف گرفته است. سیاست‌های سختگیرانه‌ای در مرز‌های مکزیک، محدودیت‌های پیشرفته‌تر علیه مهاجران، و حملات مستقیم به حقوق مدنی اقلیت‌ها، گواه این مسائل است. دستورالعمل‌هایی که مهاجران و آمریکایی‌های مسلمان را هدف گرفته‌اند، این کشور را به مکانی کمتر پذیرنده تبدیل کرده است. سازمان‌های حقوق بشر هشدار داده‌اند که این اقدامات باعث افزایش خصومت و جرایم ناشی از نفرت می‌شود. ترامپ همچنین به سیاست‌های تنبیهی علیه مؤسسات دولتی و سازمان‌هایی روی آورده که به شکلی فعالانه از ارزش‌هایی مانند تنوع و برابری دفاع می‌کنند.

فضای ترس و سرکوب، یادآور دوران تاریک مک‌کارتیسم است که در آن بسیاری از آزاداندیشان و منتقدان غربی با خطر اخراج، از دست دادن شغل، و حتی زندان مواجه بودند. اقدامات ترامپ، شامل استفاده از دستگاه قضایی و وزارت دادگستری برای اعمال فشار بر منتقدان، کاملاً مشابه تاکتیک‌های آن دوران است. با این حال، ترامپ این رویه را بهبود بخشیده است؛ از جمله کنترل مستقیم بر انتصاب‌ها و حذف بازرس‌های ارشد دولتی، که می‌توانستند مانعی بر سر عملکرد خودسرانه او باشند.

در میان این سرکوب گسترده، نهاد‌هایی همچون وکلای شاکی علیه دولت ترامپ نیز به هدف حمله تبدیل شده‌اند. ترامپ اخیراً از وزیر دادگستری خود خواسته است تا شرکت‌های حقوقی طرفدار دعاوی “بی‌پایه و اساس” را شناسایی کنند و هدف قرار دهند. این اقدام، به گفته بسیاری از کارشناسان، با هدف ایجاد فضای ترس در میان وکلا و سازمان‌ها است تا آنها از پیگیری شکایات علیه دولت خودداری کنند. حتی برخی شرکت‌های حقوقی به نصب نرم‌افزار‌های نظارتی و تغییر پروتکل‌های امنیت اطلاعات خود پرداخته‌اند تا مطمئن شوند که هدف حملات قانونی یا سایبری دولت نخواهند شد.

تأثیرات این سیاست‌ها بر نهاد‌های مدنی عمیق و گسترده است. از جمله اینکه دولت توانسته است طی مدت‌زمان نسبتاً کوتاه، اعتماد مردم به نهاد‌های دولتی، چه در سطح محلی و چه ملی، را کاهش دهد. بسیاری از مردم معتقدند که دیگر راهی برای اعتراض یا مقابله با اقدامات اجرایی وجود ندارد، زیرا اکنون سایر نهاد‌هایی که زمانی قدرت تعدیل در مقابل رئیس‌جمهور را داشتند، تحت کنترل او قرار گرفته‌اند. وزارت دادگستری و حتی اف‌بی‌آی به ابزار‌های اجرایی برای سرکوب مخالفان تبدیل شده‌اند.

با این حال، در فضای تیره اختناق، نشانه‌هایی از مقاومت وجود دارد. برخی از نهاد‌های مدنی و سازمان‌های حقوق بشری تلاش کرده‌اند تا در برابر این سیاست‌ها ایستادگی کنند، با این حال فشار‌ها بر آنها به حدی سنگین است که اثر چندانی در تغییر روند کلی نداشته‌اند.

ایالات متحده در عصر ترامپ، به گفته بسیاری از منتقدان داخلی و خارجی، با خطر انحطاط ارزش‌های دموکراتیک مواجه است. سیاست‌های رئیس‌جمهور، از واقعیت‌هایی پرده‌برداری می‌کند که نشان‌دهنده تلاش برای تبدیل کردن آمریکا به یک حکومت اقتدارگرا است. تجربه کنونی آمریکا را نه تنها می‌توان با دوران مک‌کارتیسم مقایسه کرد که سرکوب منتقدان در آن موج می‌زد، بلکه شاید به شکل نویینی از حکومت تمامیت‌خواه نزدیک‌تر باشد که در آن حتی نهاد‌های مدنی و سازمان‌های علمی نیز به خدمت اقتدارگرایی درآمده‌اند.

جامعه آمریکا شاید هنوز امید خود را از دست نداده باشد، اما باید پذیرفت که فضای موجود، نه تنها برای آنان که به دنبال اصول آزادی و برابری هستند، بلکه حتی برای فعالیت‌های بی‌طرف نیز خطرناک شده است. در نهایت، این آمریکا، دیگر شبیه کشوری نیست که جهان روزگاری می‌شناخت.

انتهای پیام/

ارسال نظر