ترامپ و قدرتگیری راست افراطی در اروپا؛ اتحادیه اروپا قربانی اصلی است

خبرگزاری آنا - مهدی لطیفی؛ در دو دههٔ اخیر، جنبشهای راست افراطی در سراسر اروپا بهطور چشمگیری رشد کردهاند و توانستهاند بر سیاستگذاریهای دولتها در این قاره تأثیر بگذارند. این جنبشها با بهرهگیری از نگرانیهای اجتماعی و اقتصادی، توانستهاند پشتیبانی عمومی گستردهای به دست آورند و در برخی موارد حتی موفق به کسب کرسیهای پارلمان و یا شرکت در ائتلافهای حکومتی شدهاند. این وضعیت موجب افزایش نگرانیها در سطح ملی و بینالمللی دربارهٔ تأثیر این جنبشها بر دموکراسی و همبستگی اروپایی شده است.
در این بین شخص و دولت ترامپ در به قدرت رسیدن راستگرایان افراطی در اروپا چندان بیتاثیر نبوده است. اظهارات ترامپ در رابطه با مهاجرت، تجارت، نظامیگری و سیاست خارجی بهوضوح تأثیر قابل توجهی بر روی راست افراطی و ملیگراها در اروپا گذاشته است. او بسیاری از اصول راستگرایانه را در سیاستهای خود بازتاب داده و این فرصت را برای احزاب راست افراطی در اروپا و حتی کشورهایی از آمریکای جنوبی به وجود آورده است تا با استفاده از ایدههای مشابه در کشورهای خود سیاستهای حاکم برای دهههای متمادی را به چالش بکشند.
ارتباطات شخصی و سیاسی ترامپ با رهبران راست افراطی در اروپا، از جمله ماتیو سالوینی در ایتالیا و ماری لوپن در فرانسه، بهروشنی گویای این تاثیرات است. این رهبران نه تنها نگرشهای خود را به ترامپ نسبت دادهاند، بلکه از سخنان و سیاستهای او بهعنوان توجیهی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده و بهنوعی حمایت علنی از او نیز نشان دادهاند.
اما در کنار قدرت گرفتن ترامپ در آمریکا عوامل دیگری نیز به ظهور جنبشهای راست افراطی اروپا کمک کردند از جمله:
- مسایل اقتصادی: رکود اقتصادی، بیکاری و کاهش امنیت شغلی موجب نارضایتیهای عمومی شده و فعالان راست افراطی این نارضایتیها را به سوی مهاجران و سیاستهای اتحاد اروپا نشانه رفتهاند. این گروهها اغلب اوقات، مهاجران را بهعنوان عامل مشکلات اقتصادی معرفی میکنند و خواهان بازگرداندن مرزهای ملی و محدودیتهای شدیدتر مهاجرتی هستند.
- بحران هویت ملی: در برخی کشورها، رشد سریع جمعیت مهاجر موجب ایجاد ترسهایی از دست دادن هویت فرهنگی و ملی شده است. این امر بهویژه در کشورهایی نمایان است که تاریخ طولانیای از همگونی فرهنگی و نژادی دارند و هر گونه تغییر جمعیتی موجب نگرانیهای عمدهای در مورد حفظ هویت ملی میشود.
- نارضایتی از سیاستمداران موجود: بسیاری از مردم اروپا ایمان خود را به سیاستمداران اصلی و احزاب موجود از دست دادهاند. این احساس نارضایتی به افزایش حمایت از جنبشهای راست افراطی کمک کرده است که خود را بهعنوان جایگزینها و مخالفان احزاب سنتی مطرح میکنند.
مهاجرت، اقتصاد و امنیت
سیاستهای اقتصادی دولت ترامپ، بهویژه شعار «اول آمریکا»، باعث شد بسیاری از احزاب راست افراطی اروپا از سیاستهای مشابهی الهام بگیرند. ترامپ با انتقاد از توافقات بینالمللی تجاری و دفاع از حمایت از صنایع داخلی، رویکردی را پیش گرفت که بسیاری از جنبشهای ملیگرای اروپایی نیز آن را پذیرفتند. این موازین در کشورهای اروپایی تبدیل به ابزاری برای تبلیغ سیاستهای حمایتگرانه اقتصادی شد که به نفع صنایع داخلی و علیه جهانیسازی طراحی شده بودند.
برای مثال، در کشورهای اروپای شرقی و کشورهای اسکاندیناوی، احزاب راست افراطی با تأکید بر حفظ اقتصاد ملی و کاهش وابستگی به نهادهای فراملی، این سیاستها را در مقابل گفتمانهای طرفدار جهانیسازی ارتقا بخشیدند. سیاستهایی نظیر خروج از توافقات تجاری چندجانبه و تمرکز بر اقتصاد داخلی، اکنون بخش عمدهای از پیامهای سیاسی این احزاب است.
همچنین از دیگر تاثیرات مستقیم رویکرد سیاسی ترامپ بر اروپا، مواضع او در قبال ناتو و نظامیگری را میتوان نام برد. ترامپ اغلب اوقات به عدم کارایی ناتو اشاره میکرد و کشورهای اروپایی را به عدم پرداخت سهم مالی خود متهم میکرد. این اظهارات، جنبشهای راست افراطی اروپایی را تشویق کرده است تا تمرکز بیشتری بر تقویت استقلال نظامی و امنیت ملی خود داشته باشند. همچنین رویکرد وی، بهویژه در کشورهایی مانند لهستان و مجارستان، تأثیر قابلتوجهی داشتهاند و رهبران سیاسی این کشورها از گفتمان ترامپ برای تشویق سیاستهای تقویت نیروهای نظامی مستقل و کاهش همکاریهای امنیتی فراملی استفاده کردهاند.
اما ترامپ علاوه بر اثرگذاری در زمینههای سیاست خارجی و اقتصادی، نقش مهمی در تقویت گفتمانهای محافظهکارانه و ملیگرایانه ایفا کرد. او به مقابله با جریانهای مترقی و نهادهای بینالمللی مپرداخت. این گفتمان بهویژه برای احزاب راستگرای اروپایی که معتقد به بازگشت به ارزشهای ملی و مخالفت با لیبرالیسم افراطی بودند، جهت و قدرت داد.
گفتمان ترامپ درباره ارزشهای ملیگرایانه توسط احزابی همچون حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) که بر بازتعریف هویت ملی و مخالفت با چندفرهنگیگرایی تأکید دارند، مورد استقبال قرار گرفت. این حزب اکنون توانسته است از روایتهایی مشابه ترامپ برای جلب توجه و تقویت پایگاه رأی خود استفاده کند.
در همین راستا برخی رهبران اروپایی نیز از او حمایت کردند. در نشستی که توسط حزب راست افراطی اسپانیایی موسوم به «وُکس» در مادرید و با شعار «Make Europe Great Again» برگزار شد، رهبرانی نظیر سالوینی و لوپن به تمجید از نقش ترامپ در تغییر معادلات سیاسی اروپا پرداختند. آنها ترامپ را نمادی از تغییر و مقابله با سیاستهای سنتی دانستهاند. سالوینی و سانتیاگو آباسکال (رئیس حزب وکس) حتی تهدیدات ترامپ در خصوص اعمال تعرفههای سنگین بر واردات از اتحادیه اروپا را کماهمیت جلوه داده و به جای آن سیاستهای داخلی اتحادیه اروپا را بهعنوان تهدید اصلی اقتصادی معرفی کردند.
اتحادیه اروپا قربانی اصلی جریان راست افراطی
نشست مادرید و حضور فعال رهبران راست افراطی اروپا در چنین مجمعهایی نشاندهنده ارتباطات نزدیک این احزاب با ترامپ و جنبش اوست. این نشست نه تنها بستری برای تقویت اتحاد میان راستگرایان اروپایی بود، بلکه فرصتی برای نمایش تقویت ائتلاف فراملی میان دولت ترامپ و این جنبشها تلقی میشد.
اما در این بین شاید بتوان اتحادیه اروپا را اصلیترین قربانی این جریان دانست. ترامپ در طول دوران ریاستجمهوری خود بارها اتحادیه اروپا را هدف انتقادهای تند قرار داد. این رویکرد برای رهبران راست افراطی اروپا، از جمله لوپن و سالوینی، زمینهای برای تقویت ادبیات ضد اتحادیه اروپا فراهم کرد. در جریان این ملاقاتها، این رهبران بارها از سیاستهای اتحادیه اروپا به عنوان مانعی در راه پیشرفت ملی انتقاد کرده و همزمان بر اهمیت همکاری با دولت ترامپ در راستای مقابله با این سیاستها تأکید کردهاند.
برای مثال، در نشست مادرید که در فوریه ۲۰۲۵ برگزار شد، رهبران راست افراطی اتحادیه اروپا را به وضع قوانین و مقرراتی متهم کردند که مانع رشد اقتصادی و استقلال ملی شده است. آنها با اشاره به ترامپ و سیاستهای او، پیشنهاد کردند که مدل آمریکا میتواند به کاهش نفوذ اتحادیه اروپا کمک کند. این موضوع نشاندهنده تلاش مشترک برای بازتعریف ساختارهای حاکم بر اروپا با الهام از سیاستهای ترامپ است. به عبارتی این احزاب که در مخالفت با مهاجرت، انتقاد از اتحادیه اروپا و حمایت از ناسیونالیسم مشترک هستند، با اتکا به نارضایتی عمومی از سیستم سیاسی حاکم، به سرعت پایگاههای مردمی خود را گسترش دادهاند. موج جهانی پوپولیسم و رهبرانی نظیر دونالد ترامپ نیز این روند را تشدید کردهاند. اتحادیه اروپا در حال حاضر در تقابل با یک پارادوکس قرار دارد: از یک سو نیاز به انسجام بیشتر، و از سوی دیگر رشد فشارهایی که این انسجام را تهدید میکنند.
اما نباید فراموش کرد که قدرتگیری راست افراطی اروپا نشانهای از تحولات عمیقتر در سیاست جهان است. این روند نشاندهنده بحرانهایی در مدرنیته لیبرال، هویت ملی و نظم اقتصادی جهانی است. سؤال اصلی این است که اتحادیه اروپا چگونه میتواند با این چالشها مقابله کند؟
اتحادیه اروپا تا کنون تلاش کرده با تقویت ارزشهای لیبرالی، وضع قوانین سختگیرانه علیه کشورهای ناقض حقوق بشر و تحریمهای اقتصادی، با راستگرایان افراطی مقابله کند، اما با وجود همه این اقدامات امروز در معرض یکی از جدیترین تهدیدات تاریخ خود قرار دارد. راست افراطی با بهرهبرداری از نارضایتی اجتماعی، بحرانهای اقتصادی و هراسهای فرهنگی، توانسته است پایگاه خود را بهسرعت گسترش دهد و چارچوب اتحادیه اروپا را زیر سؤال ببرد.
در این میان، اتحادیه اروپا بین دو راهی دشوار قرار دارد: آیا میتواند راهی جدید برای تعامل با ملتها پیدا کند و بقای خود را تضمین کند، یا اینکه قربانی موج ناسیونالیسم و تفرقهافکنی راست افراطی خواهد شد؟ پاسخ این سؤال، آینده اروپا را تعیین خواهد کرد.
انتهای پیام/