
احتمال بروز تنشهای شدید در روابط چین و آمریکا وجود دارد/ ترامپ فشار بر اهرم تعرفه را دو چندان میکند

خبرگزاری آنا_ مهدی لطیفی؛ روابط چین و ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، به یکی از پیچیدهترین و چالشبرانگیزترین موضوعات جهان تبدیل شده است که بدتر یا بهتر شدن آن میتاند تبعات جهانی به همراه داشته باشد. ترامپ سیاستهای خارجی خود را بهویژه در قبال چین، یکی از بزرگترین رقبای اقتصادی و سیاسی ایالات متحده، با رویکردی تهاجمی و ملیگرایانه دنبال کرده است. در این راستا، وی تلاش میکند تا از طریق سیاستهای تجاری سختگیرانه، چین را تحت فشار قرار دهد و بهویژه در زمینه تجاری بهدنبال کاهش کسری تجاری آمریکا با چین است.
در دوران قبلی ریاست جمهوری ترامپ نیز جهان شاهد اعمال تعرفههای سنگین بر محصولات چینی، تهدید به تحریمها و فشار به چین در زمینه مسائل مختلفی، چون حقوق بشر، سیاستهای داخلی و سیاستهای اقتصادی این کشور بود. ترامپ همچنین با تشدید رقابت در زمینه فناوریهای پیشرفته مانند هوش مصنوعی و اینترنت ۵G، روابط دو کشور را به مرحلهای رقابتی و حتی خصمانه رساند. از سوی دیگر، چین نیز با اتخاذ سیاستهای مقابلهای و تحریمهای متقابل، به دفاع از منافع خود پرداخته و در برابر فشارهای ترامپ مقاومت نشان داد.
اما برای بررسی بهتر و کارشناسانه موضوع سراغ «شن گیفانگ، کارشناس و تحلیلگر سیاسی چینی مستقر در پکن» رفتیم تا موضوع را دقیقتر بررسی کنیم؛ لذا مشروح این مصاحبه را بدین ترتیب میخوانید:
*سناریوهای محتمل درباره روابط آمریکا-چین در دور دوم زمامداری ترامپ را چگونه ارزیابی میکنید؟
همانند همتایان بینالمللیشان، سیاستگذاران چینی نیز ممکن است سناریوهای تحلیل محوری را در راستای آمادگی برای رویارویی با هر نوع تأثیر احتمالی ناشی از بازگشت ترامپ به کاخ سفید داشته باشند.
اغلب به رابطه چین-آمریکا به چشم مهمترین رابطه دوجانبه دنیای امروز نگاه میشود؛ حال آنکه واقعیتی که در بیشتر موارد نادیده گرفته میشود؛ این است که شوک ناشی از شروع دور دوم زمامداری ترامپ در درجه اول بر مسائل داخلی آمریکا تأثیر میگذارد و به دنبال آن دامن متحدان واشنگتن در کانادا، اروپا و آسیا را میگیرد.
شخصاً برای رابطه چین-آمریکا سه سناریو متصور هستم:
اول آنکه هر دو طرف به اتفاق نظر میرسند و درباب منافع و دغدغههای مشترک توافق میکنند که این تضمینی برای حفظ ثبات و کارآمدی رابطه است. این شرایط ایدآلی برای دو کشور و حتی فراتر از آن (جهان) است. باتوجه به تعاملات مثبتی که اخیراً در سطوح بالا انجام شده است، جای اینکه پنجرهای برای ثبات در روابط باز شود؛ وجود دارد.
دوم آنکه در سایه اعمال تعرفهها و اعلان جنگ تجاری/فناوری ترامپ علیه چین، احتمال بروز تنشهای شدید در روابط دو کشور وجود دارد. در اولین روز از دولت جدید، ترامپ اشارهای به افزایش تعرفه کالاهای چینی نکرد، اما در روز دوم، او تعرفهای ۱۰ درصدی بر کالاهای وارداتی از چین اعمال کرد. به عنوان کسی که تعرفه را به چشم «زیباترین کلمه موجود در فرهنگ لغات» میبیند و مدعی است که ابایی از تعرفه ۲۰۰ درصدی یا ۵۰۰ درصدی ندارد؛ این احتمال وجود دارد که ترامپ فشار بر اهرم تعرفه را دو چندان کند.
در یک سناریوی افراطی، حجم تجارت سالانه دو اقتصاد برتر دنیا که در حال حاضر رقمی حدود ۵۷۵ میلیارد دلار است، ممکن است افول ناگهانی و چشمگیری را به خود ببیند که این به نوبه خود میتواند برای تجارت و اقتصاد جهانی فاجعهبار باشد؛ اتفاقی که خطرناک هم هست. (فراموش نکنیم که) طبق تئوری لیبرال روابط بینالملل، وابستگی متقابل اقتصادی مبتنی بر تجارت و همکاری به تقویت صلح کمک میکند. احتمال اینکه دولتهایی با روابط اقتصادی قوی درگیر جنگ با یکدیگر شوند کمتر است حال آنکه فقدان چنین رابطی هم خطرناک است.
سوم آنکه دو طرف برای پرهیز از توسل به بدترین سناریوی ممکن که شامل تقابل نظامی و درگیری است، ابراز تمایل کردهاند. این سناریویی است که مطلوب هیچ یک از دو طرف نیست، اما ممکن است به داخل آن کشیده شوند به ویژه آنکه واشنگتن مسائل تحریکآمیز تایوان و دریای چین جنوبی را هم پیش میکشد.
آن طور که من میبینم، افکار عمومی چین نسبت به تبعات دور دوم زمامداری ترامپ هوشیار است. ما جایی در میانه خوشبینی و بدبینی ایستادهایم. اما عدم قطعیت هم وجود دارد. در نهایت، هنوز خیلی زود است که به این سوال که «رابطه چین-آمریکا در دولت جدید ترامپ چگونه پیش خواهد رفت» پاسخ دهیم. باید منتظر باشیم و ببینیم که چه پیش میآید.
*چشمانداز راهبردی و تدارکات چین برای مواجهه با چالشهای پیش رو چگونه است؟
از لابلای روایتهای مربوط به تماس تلفنی اخیر رؤسای جمهور، دیدار معاونهایشان و همچنین نشستهای سخنگویان وزارت خارجه دو کشور، آنچه در باب موضع چین در قبال دولت جدید ترامپ و رابطه پکن-واشنگتن دستگیرمان میشود؛ دو عبارت تکراری است:
نخست آنکه، چین بیش از یک بار تأکید کرده است که با ورود دوباره ترامپ به کاخ سفید، «نقطه عطفی جدید» در روابط دو کشور به وجود آمده است.
به گمانم، این عبارت چیزی بیش از یک خطابه دیپلماتیک است و تا جایی که من میفهمم، این شیوه پکن برای ترغیب آمریکا به مغتنم شمردن فرصت روی کار آمدن دولت جدید برای بازتنظیم مسیر روابط دوجانبه با تمرکز مجدد و با امید به توازن دوباره آن است.
دوم آنکه، پکن یک بار دیگر به صراحت بر سه اصل تعامل با آمریکا شامل احترام متقابل، همزیستی مسالمتآمیز و همکاری برد-برد تأکید کرد.
این اصل سهگانه همان چیزی است که چین طی چند سال گذشته بر آن تأکیدی دائمی داشته است. با تأکید بر اصل احترام متقابل، چین میگوید، دو کشور باید به روشهای توسعه و نظامهای (سیاسی) بومی خود احترام بگذارند؛ یا دستکم به دنبال براندازی رژیم نروند.
به گمانم، همزیستی مسالمتآمیز اساس تعامل دو کشور است. (به این معنی که) هرچه هم پیش آید، نباید با هم بجنگیم.
همکاری برد-برد هم به این معنی است که پکن باور دارد همیشه راهی برای چین و آمریکا وجود دارد که هر دوی آنها در روابط دوجانبه برنده باشند (سود ببرند). این مثل بازی با حاصل جمع صفر نیست که در آن یک نفر برنده و طرف دیگر بازنده باشد. در اینجا هر دو طرف میتوانند برنده باشند.
چشمانداز راهبردی پکن این است که رویکرد آمریکا مبتنی بر برداشت نادرستی است که از تشویش واشنگتن و عدم اعتماد به قدرت خود ناشی میشود. آمریکا طرز تفکر و بلندپروازیهای غیرتبعیضآمیز چین را غلط تعبیر کرده است.
درخصوص تدارک (برای مواجهه با چالشها)، چین به اینکه میتواند از پس مشکلاتش برآید، ایمان راسخ دارد و به باور من هم، زمان به نفع چین است.
با توجه به پیچیدگی روابط، رقابت میان چین و آمریکا یک تحول بلندمدت خواهد بود. برای مواجهه با هرگونه تأثیر فوری ناشی از دوره دوم زمامداری ترامپ، چین به تلاش برای افزایش تقاضای داخلی، گشاده رویی نسبت به بازارهای جهانی و همکاری با دیگران برای حراست از نظام تجاری چندجانبه ادامه میدهد.
انتهای پیام/