چرا «جستار» تا این حد اهمیت و گسترش پیدا کرده است
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری آنا، در سالهای اخیر در بین قالبها و گونههای نوشتاری و روش تحلیل و موضوعاتی از این دست «جستار» شاید بیشترین تکرار را داشته باشد.
اینکه چقدر از این جستارهای تولید شده با کیفیت و به روح و ایده اصلی جستار نویسی نزدیک هستند موضوع بحث این گزارش نیست، در اینجا نقطه تمرکز بر خود روش نوشتاری «جستار» است و میخواهیم با کمک ایدههای برخی از پژوهشگران به واکاوی مفهوم، چیستی و تفاوتهای آن با دیگر قالبهای نوشتاری بپردازم.
در این گزارش مبتنی بر دو مقاله «جستارنویسی؛ ابدی ساختن امر گذرا» نوشته ندا میلانی و «لحظه جستار» اثر شمیم مستقیمی به واکاوی این موضوع میپردازیم.
در نوشتار یا باید به زبان آمار و ارقام پیچیدگیهای جهان اجتماعی را سادهسازی کرد یا با مفاهیم انتزاعی فلسفی امر اجتماعی را صورتهای نظری بخشید؛ اما در این بین یک چیز غایب است و آن خودِ زندگی است. زندگی به معنای آن چه در خیابان، محل کار و در میان مناسبات شهروندان و مهاجران و نهایت فضاهای روزمره ساخته میشود.
نوشتار علمی باید خنثی و بدون اثر و ردپایی از سبک و سیاق زندگی نویسنده باشد. در اینجا همواره فرم بیان، مشخص و از پیش تعیین شده است. فرمول و دستورالعملهایی دارد که تخطی از آن، شناخت را مخدوش میکند. ابژه شناخت هم، در سایۀ گفتار علمی مبدل به شیء میشود که باید دور تا دور آن چرخید، اما لمسش نکرد.
بعد از انتخاب موضوع و روش با پایبندی به اصول، تنها در اندک فضاهایی مانند انتخاب عنوانها یا حرف آخر و نتیجهگیری میتوان چند بند «خود» را فاش کرد. تهی شدن نوشتههای جامعهشناختی از روح زندگی، بلای همهگیری است که باعث شده مقالهها و رسالههای زیادی در گوشه کتابخانهها، با وجود تلاش و دقت بسیار محققانشان، خاک بخورند. برخی از نوشتههای دانشگاهی وقتی به قالب کتاب در میآیند، شانس خوانده شدن، پیدا میکنند.
جامعهشناسان آن قدر در پنهان کردنِ «خود» لابهلای زیست حرفهایشان تمرین کردهاند که حتی در جایی که باید از همان «خود» بگویند، زبانشان الکن میشود. به طور مثال در بزرگداشتها کمتر سخنرانی از تجربۀ شخصی سخن میگوید و اغلب مدعوین به تعریف و تمجیدهای کلی بسنده کرده و دریغ از یک کلام، بیانِ خاطره و روایتی از زندگی و ویژگیها شخصی آن محقق که بر زندگی حرفهای او اثر گذاشته است.
وجه ممیزه جستار از نوشتار دانشگاهی، غیرنظاممند بودن و اهمیت سویههای شخصی و تاملات روزمره نویسنده آن است
در این بین یکی از قالبهای متفاوت «جستار» است. جستار به واسطه کندوکاو در چسیتی زندگی روزمره و پرداختن به «خود» نویسنده، به نسبت دیگر روشهای تحلیل و نوشتار پرسشهایی عمیقتر و ملموستری را مطرح میکند، پرسشهایی که بیشتر به روح زندگی نزدیک هستند.
جستار چیست؟
جستار، گسترهای از آثار منثور غیرداستانی با موضوعاتی مختلف را شامل میشود: از موضوعات فلسفی گرفته تا علوم دقیقه، از اتوبیوگرافی تا تاریخ و روانشناسی و سرگرمی و ادبیات؛ اما وجه ممیزه جستار از نوشتار دانشگاهی، غیرنظاممند بودن و اهمیت سویههای شخصی و تاملات روزمره نویسنده آن است. چنانکه لوکاچ میگوید جستار فرمی بیرون از علم و در کنار هنر است.
او مینویسد جستار فرمی هنری است که به نقد و طرح مسائل اساسی زندگی میپردازد. از نظر لوکاچ جستار فرمی هنری، اما متمایز از آن است. جستارنویس عمیقترین پرسشها را با زندگی زیسته مرتبط میکند.
جستار بهمثابۀ فرم
تئودور آدورنو در مقالۀ بلندی به نام «جستار بهمثابۀ فرم» تلاش کرد زمینهای فلسفی برای رسمیت یافتن این شکل بیان فراهم کند. او تلاش کرد نشان دهد حقیقت در آزادی نویسنده جستار بیشتر خودش را نشان میدهد تا در چارچوبهای خشک و جاافتاده مقالهنویس.
از نظر آدرنو مفاهیم جستار از هیچ اصل نخستین و غایی پیروی نمیکنند و به جای طبقهبندی امور، به تفسیر دست میزنند. جستار در بیان آدورنو شورشی علیه این ایده افلاطونی است: هر چیزی که موقتی و گذراست شایستۀ فلسفه نیست.
هم زمان با این تلاش نظری آدورنو دوستانش در حلقە فرانکفورت، والتر بنیامین، زیمل، لوکاچ و دیگران مهمترین آثارشان را در این قالب تازه عرضه میکردند؛ اما بهرغم همه این تلاشها، جستار هم چنان فرمی مشکوک و نظمی است که بیشتر به بینظمی شناخته میشود.
سازماندهی و اعتمادسازی علمی از یکسو و شهود ناب هنری از سوی دیگر تا اطالع ثانوی خود را بهمثابۀ تنها الگوهای مرجع جا زدهاند و هر دو بر جستار، این موجود دورگە پر سوءتفاهم میتازند.
تفاوت جستارنویسی با دیگر قالبهای مشخص جامعه شناسی (در روش تحقیق) این است که جستار طراحی نمیشود بلکه جاری میشود. فرمی حاضر و آماده نیست بلکه در یک مسیر دیالکتیکی با محتوای خود و ناخودآگاه نویسنده میآمیزد و ساخته میشود.
نویسنده در جستار به جستوجوی فرم میرود و خود این جستوجو که روح تلاش اوست نطفە اصلی فرم نهایی هم هست. زخم فرم همواره بر تن جستار میماند، زیرا تن به بینقصی و از پیش اندیشیدگی فرم نداده است.
از سوی دیگر جستار حادث و چندپاره است؛ و در همین جسارت زخمی بودن است که به استقبال تجربە شخصی میرود و در گریز از هر تفسیر مقتدرانه هسته ظریف تجربە شخصی را در زهدان خود میکارد.
این ایراد رایج که جستار حادث و چندپاره است خود مبتنی بر این فرض است که تامیّت و به همراه آن این همانی سوژه و ابژه امری داده شده است؛ اما جستار سعی ندارد تا امر ابدی را در بطن امر گذرا بجوید و آن را به مثابۀ عصاره امر گذرا بیرون بکشد. هدف جستار ابدی ساخت امر گذراست. در جستار به معنای دقیق تفکر خود را از تصور سنتی حقیقت آزاد میکند.
انتهای پیام/