دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در آنا بخوانید؛

تاریخچه درمان بیماری‌های روانی /از جمجمه‌شکافی تا عینک VR

تاریخچه درمان بیماری‌های روانی  از جمجمه‌شکافی تا عینک VR
درک بیماری‌های روانی و درمان آنها، سفری طولانی در تاریخ بشر است. این دیدگاه‌ها و روش‌های درمانی از باور‌های خرافی و آیین‌های مذهبی در دوران باستان، تا روش‌های علمی و مبتنی بر تکنولوژی‌های روز متحول شده‌اند.
کد خبر : 940938

به گزارش آنا، در طول تاریخ، درمان بیماری‌های روانی دستخوش تحولات عظیمی بوده است. از دوران باستان که مشکلات روانی به تسخیر ارواح و نیرو‌های ماورایی نسبت داده می‌شد، تا قرون وسطی که کلیسا با استفاده از آیین‌های جنگیری به درمان این اختلالات می‌پرداخت، تا دوران مدرن که علم روان‌پزشکی، دارو‌های پیشرفته و روش‌های نوین درمانی به میدان آمدند.

 این تحولات نه تنها بر روش‌های درمانی تأثیر گذاشتند، بلکه نگرش انسان‌ها به این بیماری‌ها و بیماران را نیز دگرگون کرده‌اند. در حال حاضر، با کمک تکنولوژی و روان‌درمانی‌های مبتنی بر شواهد، درمان بیماری‌های روانی به یکی از مهم‌ترین شاخه‌های پزشکی تبدیل شده است که به‌طور مستمر در حال پیشرفت و تغییر است.

دوران باستان؛ ارواح و سوراخ کردن جمجمه

در تمدن‌های باستانی، بیماری‌های روانی به عنوان نشانه‌ای از تسخیر توسط ارواح شیطانی و نیرو‌های خبیث شناخته می‌شدند. روش‌های درمانی در این دوره شامل آیین‌های مذهبی، دعاها، و طلسم‌ها بود که کاهنان و روحانیون برای پاکسازی فرد از "ارواح شریر" انجام می‌دادند. برای مثال:تمدن‌های سومری، بابلی و مصری مشکلات روانی را ناشی از نیرو‌های ماورایی می‌دانستند. کاهنان برای درمان فرد بیمار، طلسم‌هایی می‌ساختند و مراسم پاکسازی برگزار می‌کردند تا روح خبیث را بیرون کنند.

روش تربینیشن (شکافتن جمجمه)، این روش که در فرهنگ‌های مختلف از جمله مصر و پرو رواج داشت، شامل سوراخ کردن جمجمه برای آزاد کردن ارواح خبیث یا فشار مغزی بود. تربینیشن یکی از روش‌های ابتدایی برای مقابله با بیماری‌های روانی تلقی می‌شد.

قرون وسطی: خرافات مذهبی و جن‌گیری

با ظهور مسیحیت، اعتقادات مذهبی بر درمان بیماران روانی حاکم شد. در این دوره، کلیسا‌ها به عنوان اصلی‌ترین مرجع درمانی نقش ایفا کردند و بیماری‌های روانی اغلب به عنوان تسخیر روح فرد توسط شیطان در نظر گرفته می‌شد.

 در اروپا، کلیسا‌ها برای رهایی فرد از ارواح شیطانی مراسم جنگیری برگزار می‌کردند. کشیش‌ها با استفاده از دعا، آب مقدس و صلیب، تلاش می‌کردند تا روح خبیث را بیرون کنند. این آیین‌ها، گاه به شکنجه و حتی مرگ بیمار منجر می‌شدند.

در این دوره، نخستین آسایشگاه‌ها برای نگهداری بیماران روانی تأسیس شدند، اما اغلب شرایطی شبیه به زندان داشتند و بیماران در سلول‌های تاریک و محدود محبوس می‌شدند. آسایشگاه بیدلم در لندن، یکی از معروف‌ترین نمونه‌هاست که بیماران را در شرایط غیرانسانی و تحقیرآمیز نگهداری می‌کردند.

در این دوران، یونان نخستین تمدنی بود که به دلایل فیزیکی و طبیعی بیماری‌ها توجه کرد. بقراط، پزشک مشهور یونانی، اختلالات روانی را ناشی از عدم تعادل در خلط‌های بدن می‌دانست. او افسردگی را به افزایش خلط سودا نسبت می‌داد و درمان‌هایی همچون رژیم غذایی، ورزش و زالو درمانی برای کاهش سودا پیشنهاد می‌کرد.

رنسانس و قرون هفدهم و هجدهم: آغاز دیدگاه‌های انسانی

در دوره رنسانس، رشد علمی و فلسفی باعث شد که دیدگاه‌های انسانی‌تری نسبت به بیماران روانی ایجاد شود و پزشکان بیشتری به بررسی فیزیکی و روانی این بیماری‌ها روی آوردند.

 فیلیپ پینل، پزشک فرانسوی، معتقد بود که بیماران روانی باید به جای تنبیه و تحقیر، با احترام و دلسوزی درمان شوند. او دست به اصلاح آسایشگاه‌ها زد و تلاش کرد بیماران را از زنجیر و بند رها کرده و به مراقبت انسانی‌تر از آنها بپردازد.

رنسانس به پزشکان این امکان را داد که به روش‌های علمی‌تر در درمان بیماران روانی بپردازند. برای مثال، آنها دارو‌های گیاهی، مراقبت‌های بهداشتی و تغییر محیط زندگی بیماران را به عنوان درمان پیشنهاد می‌کردند.

قرن نوزدهم؛ ظهور علم روان‌پزشکی

در قرن نوزدهم، روان‌پزشکی به عنوان یک علم مستقل شناخته شد و روش‌های درمانی جدیدی ظهور کرد که به صورت رسمی و علمی به درمان بیماری‌های روانی پرداختند.

مسمر، پزشک آلمانی، با استفاده از "مسمریسم" یا هیپنوتیزم به درمان بیماران پرداخت و معتقد بود که عدم تعادل در نیرو‌های مغناطیسی بدن باعث بیماری‌های روانی می‌شود.

پزشکان همچون ویلیام توک در انگلستان تلاش کردند تا آسایشگاه‌ها را به مراکز درمانی تبدیل کنند که بیماران در شرایط مناسب و تحت مراقبت‌های انسانی نگهداری شوند.

قرن بیستم؛ انقلاب دارویی و روان‌درمانی

قرن بیستم با ظهور روانکاوی و دارو‌های روان‌پزشکی، نقطه عطفی در درمان بیماری‌های روانی بود. در این دوران، روان‌درمانی و دارودرمانی همزمان به عنوان روش‌های درمانی مؤثر شناخته شدند.

زیگموند فروید با نظریه‌های خود درباره ناخودآگاه و تأثیر دوران کودکی بر روان فرد، روانکاوی را به عنوان یک روش جدید درمانی معرفی کرد. این روش بر گفتار درمانی و جست‌وجوی ریشه‌های ناخودآگاه مشکلات روانی تأکید داشت.

 در نیمه دوم قرن بیستم، دارو‌هایی مانند کلرپرومازین و لیتیوم معرفی شدند که در درمان اختلالات روانی مانند شیزوفرنی و اختلالات دوقطبی بسیار مؤثر بودند. این دارو‌ها به بیماران کمک کردند تا زندگی عادی‌تری داشته باشند و به آنها امکان بازگشت به جامعه را دادند.

روان‌درمانی شناختی-رفتاری: روان‌شناسانی، چون آرون بک و آلبرت الیس، روان‌درمانی شناختی-رفتاری را معرفی کردند که بر تغییر الگو‌های فکری و رفتاری ناسالم تأکید داشت و در درمان اضطراب و افسردگی اثربخشی قابل‌توجهی داشت.

درمان‌های مبتنی بر تکنولوژی

در دهه‌های اخیر، تکنولوژی‌های نوین و روش‌های درمانی جدید به کمک درمان بیماری‌های روانی آمده‌اند و روش‌های مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و ذهن‌آگاهی را نیز به عنوان روش‌های مؤثر درمانی معرفی کرده‌اند.

امروزه، روش‌هایی مانند نوروفیدبک، تحریک مغناطیسی ترانس‌کرانیال (TMS) و واقعیت مجازی (VR) به درمان اختلالات روانی کمک می‌کنند. این روش‌ها به‌خصوص در درمان افسردگی و اضطراب کاربرد دارند


درمان‌های مبتنی بر پذیرش و تعهد و ذهن‌آگاهی: روش‌های ACT و ذهن‌آگاهی بر پذیرش وضعیت فعلی و ایجاد ارتباط سالم با افکار و احساسات فرد تأکید دارند و به‌ویژه در درمان اضطراب و افسردگی مؤثر هستند.

اینترنت و فناوری‌های دیجیتال دسترسی به خدمات روان‌درمانی را آسان‌تر کرده است. این رویکرد در دوران همه‌گیری کرونا اهمیت بسیاری پیدا کرد و توانست نیاز بسیاری از افراد را به خدمات مشاوره‌ای و روان‌درمانی پوشش دهد.

این سیر تاریخی نشان می‌دهد که درک بیماری‌های روانی از خرافات و آیین‌های مذهبی به سمت رویکرد‌های علمی و انسانی پیشرفت کرده است. امروز، با استفاده از تکنولوژی و روش‌های جدید، درمان بیماری‌های روانی به سمت بهبود کیفیت زندگی بیماران و کاهش رنج آنان پیش می‌رود.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب