دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
27 مرداد 1403 - 15:34

لحظه اسارت و حس آزادی ۲ حادثه فراموش نشدنی برای یک آزاده است

لحظه اسارت و حس آزادی ۲ حادثه فراموش نشدنی برای یک آزاده است
استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد گفت: برای یک آزاده دو حادثه فراموش شدنی نیست نخست لحظه اول اسارت و دیگری حس آزادی هنگام بازگشت به مهین با سربلندی و پیروزی.
کد خبر : 928171

خبرگزاری علم و فناوری آنا- بهنام اسماعیلی؛ روز‌های پایانی مردادماه سرشار از خاطرات تلخ و شیرینی است که مردم ایران از آن خاطره دارند، به‌خصوص خانواده‌هایی که عزیزشان را به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل فرستادند، اما به اسارت دشمن بعثی درآمدند.

پدران، مادران، همسران و فرزندان اسرا چشم‌انتظار عزیشان بودند و چشم به در دوخته بودند تا هر لحظه خبری از رزمنده‌شان شود که با پایان جنگ تحمیلی انتظار به پایان رسید و خانواده‌هایی که رزمنده‌شان در لیست اسرا قرار داشتند به آب و جاروی کوچه و خانه مشغول شدند تا به گرمی از عزیزشان استقبال کنند.

پدران و مادرانی هم که بی‌خبر از بازگشت اسرا بودند با عکس در دست سراغ رزمندگان و آزادگان می‌رفتند تا شاید نشانی از پسر یا همسرشان بیایند. آزادگان که روز‌های بسیار دشوار و طاقت‌فرسایی را در زندان‌های بعثی گذرانده بودند، برای پانهادن در سرزمین و خاک مقدس ایران اسلامی لحظه‌شماری می‌کردند و در نهایت به آرزویشان رسیدند و با ورود به ایران، خاک سرزمین را بوسه‌باران کردند.

خبرنگار آنا به مناسبت روز ۲۶ مرداد سال ۶۹ (ورود آزادگان به میهن اسلامی) گفت‌وگویی را با آزاده جانباز و پاسدار صمصام امیری قلعه‌رشیدی از استان چهارمحال و بختیاری شهر اردل که اکنون هم به‌عنوان استاد درس آشنایی با معارف دفاع مقدس در خدمت دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد است ترتیب داده که در ادامه خواهیم خواند.

آنا: از لحظه پیوستن به عملیات و نام عملیات و گردان تا اسارت بفرمایید.

امیری قلعه‌رشیدی: با عضویت در گردان حضرت امیر(ع) از تیپ ۴۴ قم بنی‌هاشم (ع) به‌عنوان نیروی پیاده در تاریخ ۱۳۶۷/۱/۲۷ در منطقه عملیاتی خط پدافندی النهار شهر فاو عراق به مدت حدود ۳۳ ساعت درگیری و جنگ سنگر به سنگر و جلوگیری از تک دشمن برای بازپس‌گیری شهر فاو در سن ۱۸ سالگی و با ثاثیر موج انفجار و گاز شیمایی به اسارت دشمن درآمدم و مدت اسارت من نزدیک به سه سال در اردوگاه ۱۲ تکریت زادگاه و شهر صدام حسین به‌صورت مفقود الاثر بودم که بعد از آتش‌بس و تبادل آزادگان ثبت‌نام شده وبعد از وقفه کوتاهی که انجام شده بود مجددا تبادل مفقودین آغاز و در تاریخ ۱۳۶۹/۶/۸ آزاد و به مهین اسلامی بازگشتم.

بعد از آزادی به عضویت سپاه درآمدم وهم اکنون با جایگاه ۱۶ بازنشسته و به‌عنوان مربی عقیدتی سیاسی انجام وظیفه می‌کنم. بعد از اسارت ادامه تحصیل را آغاز و موفق به اخذ دو مدرک ارشد علوم سیاسی شدم اکنون در دانشگاه آزاد اسلامی استان چهارمحال و بختیاری وشهراردل به‌عنوان استاد دروس مختلف در خدمت جوانان خوب هستم و در حال پیام‌رسانی دوستان شهیدم به نسل بعد از جنگ هستم، کار سجاد گونه و زینب(ع) از کربلا خمینی(ره) را انجام می‌دهم و از این بابت خداوند متعال را شکر می‌کنم که این وظیفه را بر عهد بنده حقیر گذاشت تا ادامه دهند راه شهیدان باشیم.

آنا: احساس شما در لحظه اسارت چه بود؟

امیری قلعه‌رشیدی: احساس یک اسیر در لحظه اسارت یعنی آخر دنیا و احساس پایان زندگی دنیایی است؛ چراکه انسان در دست دشمن بوده و هر تصمیمی باید آن سرباز دشمن برای او بگیرد و از خود هیچ اختیاری ندارد تا قبل از لحاظ اسارت در حال جنگیدن با او بوده و رفقای او را در درگیری کشته در این حال یا می‌تواند اخلاق دینی را در جنگ رعایت کند و یا به اسیر گرفتن برای تبادل نیاز به اسیر داشته باشد که عراق نیاز به اسیر گرفتن زیاد داشت؛ زیرا ۹۵ هزار اسیر در ایران داشت و دلیل نکشتن اسرا همین نیاز بود به هر حال لحاظ اسارت بدترین حالت برای رزمنده است؛ چراکه انسانیت تحقیر می‌شود و هم هنوز بدترین لحظه عمر خود را اسارت می‌دانم.

آنا: از یاران شهید در عملیات و هم‌رزمان اسیر در عملیات بفرمایید.

امیری قلعه‌رشیدی: در تک دشمن گردان ما به محاصره افتاد نیرو‌های عراقی با پشتیبانی آمریکایی‌ها از زمین هوا و دریا روی سر ما آتش سنگین ریختن به‌طوری‌که اکثر دوستان شهید شدند ازجمله فرمانده گردان سردار شهید غلامرضا محمودی و دیگر دوستان و تعداد کمی از بچه‌ها زنده ماندند، تانک‌های جدید عراق وارد عمل شدند به دلیل کمبود امکانات و مهمات ضد تابک توان مقابله نداشتیم و از پشت سر ما را دور زدند و به دست نیرو‌های زرهی دشمن اسیر شدیم که حدود بیست نفری از تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع) اسیر شده‌اند و بقیه شهید و مجروح شدند.

آنا: برخورد سربازان دشمن با اسیران چگونه بود؟

امیری قلعه‌رشیدی: در لحظه اول به دلیل اینکه در خط مقدم بودیم و دسترسی به اسلحه زیاد بود با احتیاط با ما برخورد می‌کردند بعد از اینکه دست‌های ما را بستن با سیم تلفن غورباغی به پشت جبهه دشمن انتقال دادند شکنجه و توهین آغاز شد تا روزی که برگشتیم و هر اسیر در دست دشمن حس غربت و آخر دنیا را احساس می‌کند و تحت تأثیر تصمیم سرباز دشمن است که چه سرنوشتی خواهد داشت با هر حرکت دشمن زنده می‌شد و می‌مرد؛ چراکه نمی‌دانستی برای تو چه فکری خواهد کرد.

آنا: آیا سعی می‌کردید با سربازان و نگهبانان تعامل برقرار کنید و بر روی آنان تأثیر بگذارید؟

امیری قلعه‌رشیدی:  بله به دلیل کم کردن فشار‌های اسارت هر روز برنامه داشتیم و در ابتدا سرباز‌های دشمن را بررسی می‌کردیم چه نوع برخوردی داشته باشیم، به عنوان نمونه بعضی‌ها را با کار‌های هنری مانند بافندگی، تسبیح و یا با سنگ اشکال مختلف می‌ساختیم و آنها را وابسته به خود می‌کردیم، بعضی‌ها را با یادآوردی مسلمان بودن و یا قوانین بین‌الملل کنترل می‌کردیم؛ اما آنها، به دلیل اینکه زیر نظر حزب بعث بودند نوع دیکتاری خاصی داشتن که از استخبارات خودشان بشدت می‌ترسیدند، کمترین نرمش را داشتن و بیشتر با وحدت خود بچه‌ها آنها را مجبور به پذیرش خواسته‌های خود می‌کردیم.

 آنا: بین اسرا از همه اقشار و اقلیت‌های دینی بودند؟ برخورد آنها چگونه بود؟

امیری قلعه‌رشیدی:  در اردوگاه ۱۲ تکریت بعد از تک دشمن در منطقه سومار و مناطق دیگر تعداد زیادی از برادر ارتشی اسیر آوردند پیش ما که دو نفر از اینها بهایی بودند به‌نام‌های سهیل و ایرج که تا آخر اسارت همراه ما بودند و بسیاری با معرفت و باغیرت ایرانی بودند و همچنین از برادران اهل تسنن هم در تیپ ولشکر‌های مختلف اعزام شده و اسیر شدند.

آنا: لحظه‌های سخت و رنج‌آور اسارت را چگونه تحمل می‌کردید؟

امیری قلعه‌رشیدی:  لحظه‌های اسارت بدون داشتن هدف از قبل و خودسازی امکان‌پذیر نبود اکثر دوستان با یاد خدا و برای خدا و توسل جستن به معصومین و دعا و داشتن برنامه روزانه مانند عبادات، حفظ قرآن، حدیث و کلاس‌های مختلف در دوران اسارت با توجه به ممنوع بودن بیش از دو نفر تجمع کردن انجام می‌دادیم و خود را با روحیه دینی وتوکل بر خداوند متعال روز‌های و شب‌های سخت اسارت را طی کردیم.

آنا: آیا کتاب، قرآن، نوشت‌افزار، رادیو و ... در اختیار داشتید؟

 امیری قلعه‌رشیدی: خیر، زیرا جز گروه مفقودین بودیم و صلیب سرخ جهانی هیچ اطلاعی از ما نداشت فقط بعد از آتش‌بس با درخواست بچه‌ها و پیگیری‌های زیاد یک جلد قرآن در اختیار ما گذاشتن که بچه‌ها به نوبت استفاده می‌کردند و یا نوشت‌افزار زمین خاکی، تکه چوب و یا پوست پاکت سیگار عراقی که دور می‌انداخت می‌شد با زغال وسط باطری چراغ‌قوه به‌دوراز چشم عراقی‌ها به‌صورت مخفی یادداشتی نوشت.

آنا: اخبار را چگونه دریافت می‌کردید؟

امیری قلعه‌رشیدی: اخبار را از طریق خود سربازان احمق و نادان آنها و یا از طریق روزنامه اثوره و یا از طریق مجله ایران حریه (ایران آزاد) منافقین.

آنا: لحظه شنیدن خبر مبادله اسرا یا بهتر بگویم هنگام آزادی و رسیدن به وطن چه حسی داشتید؟

امیری قلعه‌رشیدی: اصلاً باور نداشتیم که روزی آزاد خواهیم شد وقتی که از طریق خانم و آقای که از  صلیب سرخ آمدند به ما گفتند فردا شما آزاد می‌شوید، فکر کردیم می‌خواهند ما را به اردوگاه دیگر ببرند و یا می‌خواهند ما را بکشند تا اینکه فردای همان روز به ما لباس جدید ارتش عراق دادند که سابقه نداشت و با دادن یک جلد قرآن کریم که هدیه صدام بود سوار بر اتوبوس‌ها کردند و از سامرا به بغداد و بعد به مرز خسروی انتقال دادند و تا مرز ایران و دیدن پرچم و برادران پاسدار باورمان نشد و بعد از وارد شدن به خاک مهین حس تولد دوباره و لطف خداوند متعال را احساس کردیم که هنوز هم این احساس وجود دارد انسان تا از وطن دور نباشد قدر وطن را نمی‌داند برای یک آزاده دو حادثه فراموش شدنی نیست حس اسارت لحظه اول اسارت دشمن و حس آزادی هنگام بازگشت به مهین با سربلندی و پیروزی.

آنا: اخبار ضدونقیضی که درباره شهدا و مفقودین و اسرا اعلام می‌شد، بر خیلی از زندگی‌ها تأثیر گذاشت؛ فکر می‌کنید تأثیر روحی روانی این مسائل بر آزادگان چگونه بوده است؟

امیری قلعه‌رشیدی: اخبار ضد نقیض به‌صورت کلی بر روحیه بچه‌ها تأثیرگذار بود؛ چراکه یک جنگ روانی بود و در دنیای زندگی می‌کردیم که نه آخرت بود نه دنیا واقعی مردم آنهایی که به معنویت و دعا‌ها توسل می‌جستند مقاوم‌تر بودند؛ اما بعضی دوستان گاهی تحت تأثیر قرار می‌گرفتند کم می‌آوردند و با دلگرمی دیگر دوستان و روحیه دادند به آنها سعی می‌شد به ادامه اسارت و آزادی آنهاراامیدوارو حفظ کرد.

آنا: بسیاری از رزمندگان و آزادگان بر اثر تألّمان روحی ناشی از جنگ، هم اکنون در آسایشگاه‌های روانی هستند. ادای دین مردم و مسئولان نسبت به آنها چگونه باید باشد؟

امیری قلعه‌رشیدی:  از مسئولان انتظار داریم با احساسات مردم بازی نکند، قول دروغ ندهند و صادق باشند؛ اما برخورد بعضی از مسئولان در ریزش‌ها مؤثر بوده؛ اما مردم از هر قوم که باشند ما را شرمنده خود کرده و از ما به گرمی استقبال می‌کنند، خواسته زیادی نداریم فقط ما را درک کنند، ما وظیفه خود را انجام دادیم از کسی توقع نداریم و از هیچ کسی طلبکار نیستیم و مسئولان هم باید در چارچوب قانون وظیفه خود را نسبت به ایثارگران انجام دهند.

آنا: لطفاً نظر خود را درباره واژه‌های زیر در عبارتی کوتاه بیان کنید.

دین= یعنی انسانیت
 آزادی حقیقی، یعنی ولایت
مهین = مادر
هموطن= هم‌نفس، همدرد.
برادر و خواهر متجاوز=دشمن بی‌همه‌چیز.
جنگ‌افزار= ابزار پیروزی برای رسیدن به هدف
دفاع مقدس= جنگیدن برای آرمان‌ها
آزاده= نماد فرهنگ عاشورا
جنگ نرم= مسخ شدن در برابر دشمن
 وفاق ملی = میثاق، ریسمان الهی چنگ زدن

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب