تحلیل لایهای موانع نیل به مرجعیت علمی
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، سالهای اخیر، واژه مرجعیت علمی بسیار مورد توجه جوامع علمی بوده است و به عنوان یکی از مأموریتهای اصلی دانشگاهها از آن یاد میشود؛ بنابراین از جوامع علمی به عنوان مراجع علمی نام برده میشود که در عرصه علم پیشگاماند و به عنوان پایگاه علمی شناخته میشوند.
پژوهشگران در مقالهای با عنوان «تحلیل لایهای موانع نیل به مرجعیت علمی در سطوح فردی، سازمانی وموضوعی در علوم پزشکی» به این موضوع اشاره میکند که مفهوم مرجعیت علمی از یکسو به برتری علمی اشاره دارد که به دنبال ایجاد ارزشافزوده در محیط علمی و دانشگاهی است و از سوی دیگر باید پاسخگویی اجتماعی در حوزههای مختلف علمی نیز رخ دهد تا به ارزش افزوده در بستر جامعه منجر شود.
* اهمیت مرجعیت علمی در کشور
این پژوهش بیان میکند که مرجعیت علمی، بهرهبرداری بهینه از مجموعه منابع کشور برای حرکتی منظم و پیوسته از وضعیت موجود به جایگاه علمی آرمانی، در قالب نقشه جامع علمی کشور است. به بیان دیگر مرجعیت علمی به معنی قطب و محور علمی شدن و کسب جایگاه ممتاز در حوزه علم و دانش است.
سطوح مرجعیت علمی
این پژوهش توضیح میدهد که عموما مرجعیت علمی در سطح عالی آن، جایگاهی است که کشور برخوردار از آن، در رشتههای گوناگون مورد رجوع دانشمندان و محققان جهان قرار میگیرد و منشأ تحولات گسترده علمی در جهان میشود.
* مرجعیت فردی
در این پژوهش به این مهم اشاره شده است افرادی که شایستگی و توانایی فردی برای رسیدن به قلههای علمی دارند باید در نردبان ترقی قرارگیرند تا بتوانند درخشش لازم را بیابند؛ ۱) داشتن استعداد بالا، ۲) فراهم بودن زیرساختهای لازم برای تبدیل استعداد بالقوه به بالفعل، ۳) قرارگیری فرد در جایگاه مناسب برای تبدیل دانش و مهارت کسبشده به یک خدمت برتر و حمایتهای مؤثر جامعه و سیستم برای حرکت رو به رشد و صعودی تا فتح قلههای موفقیت؛ پلههای این ترقی محسوب میشود و این امکان وجود دارد که در هر مرحله، حرکت مذکور متوقف و یک فرد از رسیدن به مرجعیت علمی باز بماند.
* مرجعیت مؤسسهای
در این پژوهش آمده است که در سطح مرجعیت مؤسسهای از مرجعیت انتظار میرود که سازمان و مؤسسه حرکتی هدفمند داشته باشد تا در ۱) تبیین اهداف و برنامهها، ۲) گزینش نیروهای انسانی، ۳) تقویت زیرساختها و امکانات و ۴) مدیریت منابع مالی و غیرمالی با نگاه دقیق راه تعالی خود را بپیماید. برای تحقق این مفهوم داشتن نقشه راه مناسب که هم به توانمندیها و ظرفیتهای درونی مؤسسه و هم به فرصتها و چالشهای بیرونی توجه داشته باشد بسیار ضروری است.
* مرجعیت موضوعی
به زعم این پژوهش در لایه مرجعیت موضوعی در باید آسیبها را در اجزای اصلی مدیریت، یعنی سیاستگذاری و برنامهریزی، اجرا، و پایش و ارزشیابی دید. اینکه بر اساس برنامههای بالادستی مدون و دقیق محورهای رشد تعیین و تبیین شوند و چگونگی تشکیل شبکههای مرتبط به این محورها روشن، حمایت و هدایت شوند و منابع لازم برای پشتیبانی از این فعالیتها به خوبی دیده شوند؛ همچنین اگر در یکی از اجزای سیستم اشکالات مدیریتی به وجود آمد، به سرعت مشخص و برای اصلاح آن اقدام مؤثر صورت پذیرد.
* مدل تحلیل لایهای علتها (Casual Layer Analysis)
این پژوهش به این مهم اشاره میکند که دستیابی به مرجعیت علمی در کشور با موانعی روبهرو است که بررسی دلایل این موانع مستلزم تحلیل چندسطحی لایههای عمیق آن است. مدل تحلیل لایهای علتها (CLA) که آیندهپژوه مشهور پاکستانی، سهیل عنایتالله ارائه کرده است به تحلیل عمیق پدیدههای پیچیده اجتماعی میپردازد.
این تحلیل چهار لایه را دربرمیگیرد که عبارتاند از: لیتانی، علل اجتماعی/ ساختاری، گفتمان/ جهان بینی و استعاره/ اسطوره. این کار از سطح اولیه و قابل رؤیت مشکل شروع شده و برای تحلیل وضعیت در هر لایه به سمت لایه عمقیتر حرکت میکند.
رویکرد تحلیل لایهای علتها با تلفیق مکاتب مختلف معرفتشناختی فضای جدیدی را برای تشریح و حل مسائل فراهم میکند که در آن نه تنها علل ظاهری مشکلات، بلکه علتهای بنیادین و عمیق آنها نیز شناسایی و تحلیل میشوند.
- سطح اول سطح لیتانی است که جایگاه روندهای کمی، مشکلات و مسائلی است که اغلب به دلایل سیاسی در مورد آنها اغراق شده و معمولا توسط رسانههای خبری بیان شده است.
- سطح دوم علل اجتماعی/ ساختاری است. این سطح به علل نظاممند از جمله عوامل اقتصادی، فناورانه، سیاسی، زیستتاریخی و محیطی ارتباط دارد.
- سطح سوم گفتمان یا جهانبینی است. در این سطح به اکتشاف این امر پرداخته میشود که چگونه گفتمانهای مختلف ایدئولوژیها و جهانبینیها، بیش از علت ایجاد یک موضوع هستند، بلکه آن را میسازند.
- سطح چهارم استعارهها و اسطورهها تحلیل میشوند. در این سطح داستانهای عمیق و الگوهای جمعی مسئله (ابعاد ناخودآگاه و اغلب احساسی مرتبط با مسئله) شناسایی و تحلیل میشوند. در این مرحله فرهنگ، تاریخ، ادبیات و اسطورههای ملی–مذهبی مورد توجهاند و خروجی این مرحله پیامی است که به لمس قلب و احساس مخاطبان و ذینفعان مسئله میپردازد.
در ادامه این پژوهش توضیح داده شده است که در سطح اول عللی مشهود و ملموس مطرح است که در اولین تحلیل مشکلات و به صورت متواتر مطرح است، از جمله کمبود منابع و امکانات و ایرادات بارز مدیریتی.
مخفیترین لایه مربوط به باورها و ارزشهاست که در عمقیترین لایههای ذهن افراد حک میشود و زمینه بروز فرهنگهای خاص خواهد بود
در سطح دوم علل ساختاری طرح میشود که زمینه بروز علل سطحی را فراهم میآورد. ایرادات ساختاری در سطوح خرد و کلان نظام آموزش عالی کشور دیده میشود و از ایرادات در اداره یک گروه آموزشی شروع و تا سطوح ستادی و سیاستگذاری کشور تسری مییابد.یک نگاه کلان به نگاشت نهادی در این خصوص به وضوح تعدد مراکز سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرا را نشان میدهد و اثرات عدم هماهنگی بین بازیگران و ذینقشان را روشن میکند.
از نظر این پژوهش درلایه سوم، وارد فرهنگ و رسوم و آدابی میشود که جامعه به آنها عمل میکند. زمانی که فرهنگ قانونگریزی و خودرأی غالب، و یا اعتماد و باور به خودشکوفایی کم باشد، زمینه حرکت به سمت مرجعیت و سرآمدی علمی کمرونق خواهد بود؛ لذا در بسیاری از کشورهای جهان برای اصلاح و تعالی علمی کشور برنامههایی برای فرهنگسازی را تدوین میکنند که نقطه شروع آنها حتی قبل از سن مدرسه است.
در ادامه پژوهش آمده است که مخفیترین لایه مربوط به باورها و ارزشهاست که در عمقیترین لایههای ذهن افراد حک میشود و زمینه بروز فرهنگهای خاص خواهد بود. زمانی که خودبزرگبینی در نهاد قسمت قابل ملاحظهای از دانشمندان و مدیران باشد و به دنبال منافع فردی باشند و سود کم و سریع را بر منفعت زیاد ولی بلندمدت ترجیح دهند، فرهنگ خاصی را به وجود میآورند که نتیجه آن قانونگریزی و یا خودرأی خواهد بود.
بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه، به نظر میرسد دستیابی به قلههای رفیع علمی و حرکت منسجم به سمت سرآمدی علمی و مرجعیت به صورت کشوری یا در سطح موضوعی، سازمانی و فرد نیاز به یک نقشه راه و حرکتی منسجم و هدفمند دارد و این مهم محقق نخواهد شد، مگر اینکه آسیبها، چالشها و راهکارهای ریشهای برای نیل به آرمان والای ترسیمشده در سیاستهای بالادستی به خوبی شناسایی و به درستی مدیریت و اصلاح شوند.
این پژوهش به کوشش علیاکبر حقدوست (استاد اپیدمیولوژی دانشگاه علوم پزشکی کرمان)، سمیرا عمادی (دکتری مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان) و سمیه نوری حکمت (دانشیار مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی، دانشگاه علوم پزشکی کرمان) انجام شده است.
انتهای پیام/