راهبردهای توانمندسازی محلات محروم
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، در میان راهبردهای مختلف نسبت به ساماندهی محلههای محروم شهری، راهبرد توانمندسازی غالباً از جدیدترین و مناسبترین راهحلها شناخته میشود.
بیتا حامد (استادیار و مدیر گروه پژوهشی جامعهشناسی) و ساجده واعظزاده (استادیار و عضو هیأت علمی گروه پژوهشی جامعهشناسی) در مقالهای با عنوان «مدلهای توانمندسازی محلههای محروم، مسأله یا راهحل؟» به این موضوع میپردازند که هرکدام از راهبردهای توانمندسازی محلههای محروم بسته به ویژگیهای سیاسی، نهادی، فرهنگی و اجتماعی متغیر هستند، همچنین راهبردها در طول زمان تغییر و تحول پیدا میکنند.
* فرایند تاریخی تحول رویکردها
در این پژوهش آمده است که در طول زمان، راهبردها معمولا از تکیه بر سازوکارهای رسمی، بهسوی سازوکارهای غیررسمی و از شکل مستقیم و زمانبر بهسوی شکلهای غیرمستقیم و مشارکتمحور تغییر کردهاند.
این پژوهشگران توضیح میدهند که فرایند تاریخی تحول رویکردها نسبت به حل مسأله محلههای محروم شهری (جدول ۱) نشاندهنده تغییرات بسیار مهم در نحوه مواجهه با این پدیده است.
در کل میتوان گفت پنج دیدگاه مشخص در برخورد با پدیده محلات محروم شهری وجود دارد که بر اساس هریک راهبردهای متفاوتی اتخاذ شده است.
* دیدگاه خنثی و منفعل
به زعم این پژوهشگران در این نگرش مسئولان و مدیران شهری پدیده را نادیده میانگارند. این رهیافت با نگرشی لیبرالی و مشابهسازی تاریخی با مراحل توسعهای جوامع توسعەیافته، حاشیهنشینی را پدیدهای گذرا و میرنده تلقی میکند و از این رو خواهان سپردن آن به دست سازوکارهای بازار است و انتظار دارد که با گذر زمان و دست یافتن به توسعه، دیگر حاشیهنشینی یا محرومیت شهری وجود نداشته باشد.
این پژوهشگران توضیح میدهند که خطای این نوع نگرش در شبیهسازی تاریخی برای کشورهای درحال توسعه با توجه به استمرار و گسترش این پدیده مشهود است، ضمن آن که بیتوجهی به میلیونها شهروند طی دهها سال به امید حل خودبهخودی مسائل، از نظر ارزشهای انسانی مقبول نیست.
* دیدگاه تخریب و برخورد قهرآمیز
نویسندگان این پژوهش ادامه میدهند که این دیدگاه که به دیدگاه بولدوزری معروف است و روشی کاملا فیزیکی است، سعی در ریشهکن ساختن اجتماعات محروم و به اصطلاح حاشیهنشین دارد. این رهیافت در واقع صورتمسأله را پاک میکند و به جابهجایی جغرافیایی مسائل باقیمانده توجه ندارد؛ هم چنین در رابطه با اهمیت حفظ امید برای ساکنان این اجتماعات، این رهیافت یأس فراگیر را فشرده و در برابر تهدید جدی آن، انگیزههای مقابله و انفجار را تقویت میکند.
برنامههای زاغهزدایی نه فقط در بهبود شرایط مسکن ناکام بوده، بلکه مشکل مسکن را هم وخیمتر کرده است
در ادامه این پژوهش به این نکته اشاره شده است که این شیوه بیش از هر شیوه دیگری در برخورد با پدیده حاشیهنشینی در سطح جهان به اجرا گذاشتهشده است. برنامههای زاغهزدایی نه فقط در بهبود شرایط مسکن ناکام بوده، بلکه مشکل مسکن را هم وخیمتر کرده است؛ زیرا تعداد انگشتشماری مسکن در دسترس گروههای فقیر قرار گرفته است.
* دیدگاه رادیکال
این پژوهشگران در ادامه به این موضوع اشاره میکنند که این رهیافت با نگرشی بنیادگرا و انقلابی و نپذیرفتن قوانین بازی در پی چارههای اساسی یا تغییر در ساختارهای جامعه است.
در ادامه این پژوهش آمده است که تصور بر این است که تا نظام کلان اصلاح نشود، نظامهای خرد اصلاحشدنی نیستند و در واقع درگیر بهبود وضعیت اجتماعات ساکن در سکونتگاههای غیررسمی نشده و بر سازماندهی اجتماعی برای جنبشهای سیاسی تکیه میکند و از این رو باز هم مانند رهیافت اول، آنها را به حال خود رها کرده تا زمانی که سازوکارهای فقرزا و ناعادلانۀ جامعه از بین برود.
این پژوهشگران توضیح میدهند که از این رو بسیاری از منتقدان این دیدگاه معتقدند این نگرش دچار ضعف بنیادین در ارائۀ راهحلهای لازم برای ساماندهی و بهسازی زندگی و سکونت در سکونتگاههای خودروی موجود است و نیز آنها در اساس، یگانه راه حل مسأله را تغییر در ساختار حاکم بر کار، تولید، توزیع و مصرف یعنی ساخت اقتصادی و در نهایت تغییر بنیادین جوامع میدانند و نسخههای مقطعی و موردی را فاقد کارایی لازم معرفی میکنند.
تا نظام کلان اصلاح نشود، نظامهای خرد اصلاحشدنی نیستند
* دیدگاه رفرمیست
به زعم این پژوهشگران دیدگاه رفرمیست یا اصلاحطلب هرچند به ضرورت برقراری عدالت اجتماعی و تعادلهای منطقهای برای تأمین مسکن همگانی و کاهش مهاجرتهای ناشی از فقر مناطق باور دارد، اما برای کوتاهمدت و میانمدت به حل مشکل از طریق قبول واقعیت آن در پرداختن به قابلیتها و ظرفیتهای موجود در آن کوشش میکند و بیش از اصرار بر تغییر یکباره در سطح کلان، تحولی تدریجی در سطح خرد را چارهساز میداند.
* نکات مهم در فرایند تدوین و اجرای مدل بومی
- نیاز به توانمندسازی مدیران و کارشناسان اجرایی دستگاههای متولی و همکار: پروژههای توانمندسازی احتیاج به مشارکت همۀ ذیمدخلان دارد و ضروری است مجریان طرحها با فرایندهای مشارکتی آشنایی کامل داشته باشند و بتوانند ظرفیتهای همۀ ذیمدخالن را در جهت مشارکت هر چه بیشتر در طرحها فعال سازند؛
- نیاز به مدیریت یکپارچه، ظرفیتسازی نهادی و استفاده از ظرفیتهای نهادهای غیردولتی: یکی از ضروریات اجرای موفق طرحهای توانمندسازی، ایجاد هماهنگیهای درون بخشی در طول اجرای طرحهاست؛
- ضرورت اطلاعرسانی و شفافیت؛
- پرهیز از طولانی شدن روند اجرایی طرحها؛
- در پیش نگرفتن روش همسان برای تمام محلهها: محلههای محروم دارای ویژگیها و مشخصات بسیار متفاوتی هستند و از الگوی تکوین و تکامل یکسانی پیروی نمیکنند؛
- لزوم برقراری ارتباط قوی با مردم: این امر میتواند در سطوح مختلف اطلاعرسانی، رایزنی، مشارکت و نهایتاً در حد مطلوب مالکیت مورد توجه باشد؛
- اهمیت رعایت ترتیب زمانی اجرای طرحها: هر چند طرحهای تعریف شده در محورهای فرهنگی و اجتماعی اهمیت بسیار زیادی دارند، اما به عنوان محرک جلب مشارکت محلی، بهتر است از طرحهای کالبدی اولویتدار نزد مردم محلی شروع شود؛
- ضرورت اجرای چندمرحلهای طرحها: به منظور اجتناب از تکرار نواقص طرحهای پیشین لازم است پیش از اجرای طرحهای دوم به بعد، ارزیابی کاملی نسبت به نقاط ضعف و قوت شیوه اجرای طرحهای اجرا شده صورت گیرد؛
- ضرورت آیندهنگری و پیشبینی مخاطرات احتمالی در تدوین طرحهای توانمندسازی.
نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که توانمندسازی در قالب یک مدل مشخص و ازپیشتعیینشده برای همه نوع جوامع محروم میتواند بسیار گمراهکننده باشد، زیرا بیشتر جوامع از نظر اجتماعی همگن نیستند و عمدتاً بر حسب گروهها، قومیت، مذهب و تفاوتهای جنسیتی از هم متمایز میشوند، به همین دلیل نیز راهبردهای نهادی برای توانمندسازی مردم فقیر، متفاوت است.
انتهای پیام/