رابطه ایدئولوژی با روشنفکری در اندیشه شریعتی
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «انسان و اسلام» شریعتی، دو سال قبل از اعلام حزب رستاخیز توسط ناشری نامعلوم منتشر شده است اما محتوای آن هم در انتهای دهه چهل و ابتدای دهه پنجاه و هم در فضای «نه شرقی و نه غربی» نیمه دهه پنجاه، منبعی مهم برای هدایت دانشجویان و جوانان مخالف نظام سلطنت به سوی غربستیزی، مبارزه با استبداد شاهی، درآمیختن سویههای عملگرای مذهبی با افکار چپ انقلابی، نفی باستانگرایی به نفع اسلامگرایی و اعتراضهای روشنفکرانه به دانشگاه و استادان و مدیران دانشگاه بود.
رضا ماحوزی (عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی) در مقالهای با عنوان «شریعتی و نزاع روشنفکران و استادان» به اشاره به اینکه در اولین فصل کتاب، یعنی مکتوب سخنرانی انسان و اسلام، شریعتی صرفاً به مقایسه نگاه اسلام و مکاتب اومانیستی مدرن به انسان پرداخته و عمق نگاه اسلام را در این خصوص تبیین کرده است. در این سخنرانی هیچ نشانهای از دعوت دانشجویان و دانشگاهیان به مبارزه و جهاد علیه دشمنی مشخص در داخل و خارج دیده نمیشود.
* رابطه شریعتی و دانشجویان
به زعم این پژوهشگر هرچه به سخنرانیهای آخر این کتاب نزدیکتر میشویم، شریعتی به وضوح نهاد دانشگاه و استادان دانشگاه و متون درسی رسمی دانشگاه را یک طرف، و دانشجویان مبارز و مجاهد خودآگاه را در طرف دیگر قرار داده و خود را منتسب به طرف دوم معرفی کرده است.
ماحوزی در این پژوهش به این مهم اشاره میکند که او در استخراج و تصفیۀ منابع فرهنگی با تأکید بر این که باید مفاهیم و نظریههای بومی خاص خود را داشته باشیم، آموزش نظریهها و متون جامعهشناسی غربی در آکادمیهای ایران را عملی بیهوده و بیگانه با دردها و خواستههای ما اعلام داشته است که بلغور آنها بیشتر به درد پزهای روشنفکری میخورد.
در ادامه آمده است که او با رویکردی پسااستعماری، در مقابل قوت غرب در علم و تکنولوژی، قوت شرق در فرهنگ و اخلاق و معنویت و مسائل فکری را برجسته کرده و استخراج و تصفیۀ این منابع فرهنگی را لازمه خودآگاهی جدید در فرایند مبارزه اعلام داشته است.
شریعتی همین نگاه را در سخنرانی معروف خود با عنوان «ما و اقبال» نیز که در مجموعهای با همین عنوان منتشر شده آورده است. در فصل «ایدئولوژی» با تفکیک ژوژمان دوفت (Judgment de Faite) از ژوژمان دو والور (Judgment de Valeur)، که اولی با تقریر واقعیت و دومی با تغییر واقعیت سروکار دارد، علم و فلسفه را به اولی، و ایدئولوژی را به دومی منتسب کرده است.
* سه مرحله ایدئولوژی (عقیده) از نظر شریعتی
در این پژوهش آمده است که برای شریعتی ایدئولوژی یا همان عقیده دارای سه مرحله است:
طبیعت و اقتضای ایدئولوژی؛ ایمان، مسئولیت، درگیری و فداکاری است
- جهانبینی تلقی ما از جهان،
- انسان و زندگی ارزیابی انتقادی از محیط نقد وضع موجود و
- پیشنهادها و راه حلهای ما برای انجام تغییرات حسب ایدئالها است.
شریعتی از این سه مرحله، مفهوم «ایدئولوگ» را استخراج کرده است؛ فردی مسئول که برای رسیدن به ایدهآلهای موردنظر خود، نقشه راه خود را هم عرضه میدارد. این سه گانه، الزمۀ هر مجاهد و چریکی است که آگاهانه پا در میدان عمل میگذارد؛ گرچه در علم و فلسفه اختلاف زیاد بوده و هست، اما فقط ایدئولوژیها بودند که جنگها را، فداکاریها را و همچنین جهادهای پرشکوه را در تاریخ بهوجود آوردند. طبیعت و اقتضای ایدئولوژی این است: ایمان، مسئولیت، درگیری و فداکاری.
* رابطه ایدئولوژی با روشنفکری
این پژوهشگر توضیح میدهد که در این تلقی، ایدئولوژی و ایدئولوگ همان عملِ روشنفکری و شخصیت روشنفکر است؛ همانها که بیداری اسلامی را حاصل میآورند: اساساً لغت ایدئولوژی یک رابطۀ مستقیم با کلمه دیگری به نام روشنفکر و انتلکتوئل دارد. این دو تا لازم و ملزوم همدیگر هستند. بنابراین روشنفکر یا انتلکتوئل، ناچار از آن جهت که ایدئولوژی مشخص کننده تیپ فکری او است، باید تصور دقیقی هم از ایدئولوژی داشته باشد.
ماحوزی مینویسد: ما چون در عصری هستیم که به هر حال نسل آگاه و مسئول ما جبراً یک ایدئولوژی را انتخاب میکند زیرا مسئول بودن و آگاه بودن به معنای انتخاب یک ایدئولوژی است.
شریعتی راه ایدئولوژی و ایدئولوگها را از راه فلسفه و فیلسوفان و استادان رسمی دانشگاه جدا کرده است
در ادامه این مقاله آمده است که شریعتی بر همین اساس راه ایدئولوژی و ایدئولوگها را از راه فلسفه و فیلسوفان و استادان رسمی دانشگاه که خود را به نظریهها و تاریخ اندیشهها مشغول داشتهاند و به اقتضائات جامعه محلی خود و دنیای معاصر توجهی ندارند جدا کرده است.
در این پژوهش آمده است که این تلقی از ایدئولوژی بهعنوان بصیرت توأم با عمل مسئولانه نقطه بنیادی تمامی نقدهایی است که وی به فلسفه و عرفان و کلام و ادبیات کلاسیک ایرانی و بسیاری از نظریههای فلسفی تبیینگرانه اسلامی و غیراسلامی روا داشته است.
به زعم این پژوهشگر به عقیده شریعتی، نه فیلسوفان قدیم که به جای حرکت و مبارزه خود را مشغول آسمان و ایدهها کرده و یا به خدمت دربار و مراکز ثروت آمدهاند و نه استادان فعلی که توجیهگر نظم مستقر و یا اجراکننده برنامههای سرمایهداری و استعماریاند، هیچکدام مجاهدین راه حقیقت نیستند؛ بنابراین، راه حقیقی را تودههای خودآگاه میپیمایند نه آنها که سر در نظریههای تخدیری دارند.
در پایان این پژوهش اینگونه جمعبندی میشود که این تودهها هستند که بهعنوان بهترین سربازان ایدئولوژیها، به مبارزه در تاریخ آغاز کردهاند، بنابراین میبینیم که این فلاسفه نیستند که ایدئولوژی میسازند، مردمانند که ایدئولوژی به وجود میآورند و این است که برجستهترین و سازندهترین پیشوایان و طراحان و پیامآوران ایدئولوژی، پیامبرانند که به تصریح قرآن و تأیید تاریخ، از میان توده مردم برخاستهاند.
انتهای پیام/