دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یک استاد دانشگاه:

شعر صدای زمانه است/ نمی‌توان جوان امروز را در چارچوب شعر کلاسیک نگه داشت

شعر صدای زمانه است  نمی‌توان جوان امروز را در چارچوب شعر کلاسیک نگه داشت
یک استاد دانشگاه معتقد است که نمی‌توان جوان امروز را در چارچوب شعر کلاسیک نگه داشت.
کد خبر : 903363

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا- ونوس بهنود؛ به تعبیر شاعر و پژوهشگر ادبیات فارسی به فراخور تغییر در واژگان، فرم و محتوای شعر تغییر یافته  و پیچیدگی زندگی به آن سرایت کرده است.

مهدی میرزارسول زاده در گفت‌وگو با خبرنگار آنا درباره تغییراتی که شعر فارسی تجربه کرده است، بیان کرد: به تعبیر استاد شفیعی کدکنی شعر صدای زمانه است. محتوی جامعه امروزی با محتوی جامعه 800 سال پیش یکسان نیست و تغییری فراوان یافته است. تغییر محتوی به تغییر در واژگان میانجامد و این بدیهی است که فرم هم تغییر می‌کند.

وی معتقد است با اینکه قالب‌هایی مثل غزل و مثنوی هنوز پویا هستند، ولی غزل معاصر با غزل کلاسیک فارسی، نظیر آنچه در سعدی و حافظ و ... سراغ داریم، فاصله گرفته است. بسیاری از مضامین کلاسیک شعر فارسی کارکرد خود را از دست داده‌اند.

این استاد دانشگاه با ذکر این مثال که امروز کسی دلش با دانه فلفل (خال گوشه لب معشوقه) نمیسوزد، تاکید کرد: بشر امروزی به موجود پیچیده‌ای تبدیل شده و فراخور آن روابط اجتماعی و عاطفی نیز پیچیده شده است. این پیچیدگی به هنر و ادبیات نیز سرایت کرده است. انسان امروزی برای «نشستن بر لب جوی و گذر عمر دیدن» فرصتی ندارد.

زمانه آدمهای ساده سپری شده است

پژوهشگر شعر و ادب فارسی با اشاره به تغییر سلیقه مخاطب در تمامی ‌محتواهای هنری افزود: به فیلم‌های سینمایی و انیمیشن‌ها نگاه کنید. امروز کسی علاقه‌ای به دیدن سریال‌های پرطرفدار چند دهه قبل نشان می‌دهد؟ ما کودکان دهه 50 با این سریال‌ها و فیلم بزرگ شده‌ایم. انیمیشن‌های (منظورم سریالها و فیلمهای کارتونی است)قدیمی یادتان است؟ از زنبور عسل تا ... همه یتیم بودند و به دنبال مادرشان می‌گشتند.

میرزارسول زاده افزود: کودک امروزی عاشق خنگ‌بازی‌های پاتریک و دیالوگ‌های هوشمندانه باب اسفنجی  است. الان کسی پای سریال نوستالژیک «آئینه» مینشیند؟ کسی «آرایشگاه زیبا میبیند»؟ انسانهای ساده با روابط ساده دیگر جایی در جامعه ندارند.

وی با تاکید به اینکه هنرمند و شاعر باید واقع‌بین باشد و تغییرات زمانه را بپذیرد،  تصریح کرد: امروز دیگر در آشپزخانه کوچک آپارتمان جایی برای دیگ مسی مادربزرگ وجود ندارد. اگر کسی سراغ آن دیگ را بگیرد، سراغ بوی دامن مادربزرگ را گرفته، وگرنه نیازی به آن ندارد.

این شاعر تاکید دارد که اگر نسلهای پیشین بیش از صدبار سریال «روزی، روزگاری» را دیده‌اند، دنبال کودکی و نوجوانی خویش گشتهاند و در شعر و ادبیات هم چنین است. برخی هنوز ارتباط مستحکم خود را با ادبیات کلاسیک حفظ کرده‌اند، اما نباید انتظار داشته باشیم که جوانان نیز چنین ارتباطی را داشته باشند. جوان به دنبال صدای زمانه خویش است. چه این صدا خوش باشد، چه خشدار و آزاردهنده.

ادبیات کلاسیک آن سیب جامانده بر درخت است

استاد دانشگاه معتقد است جوان امروزی با دنیا در ارتباط مستقیم است. با آخرین پیشرفت‌های علمی آشناست و بهره‌مند است. سرعت زندگی بالا رفته است. جوانی که با سرعت صدها کیلومتر در حال حرکت است، قادر به چیدن سیب از درخت نیست. ادبیات کلاسیک آن سیب جا مانده بر درخت است. هرچند شیرین و آبدار ولی دور از دسترس.

وی در پاسخ به این سوال که چرا در زمانه ما شعرایی مانند حافظ و سعدی تکرار نمی‌شوند، ادامه داد: ما نمیدانیم الان سعدی و حافظ  داریم یا نه. این را تاریخ قضاوت خواهد کرد. حافظ و سعدی صدای زمانه خویش بودند. اگر معاصر بودند قطعاً آنچه را که نوشته‌اند و شاهکار هم است، تکرار نمی‌کردند.

میرزارسول زاده با اذعان به اینکه فردوسی معاصر هرگز شاهنامه نمی‌سرود، متذکر شد: تکرار محکوم به شکست است. سینما یک چارلی‌چاپلین دارد و راه رفتن به شیوه او بیشتر تمسخر و ابتذال است، تا هنر.

وی تاکید دارد که در ایران سالانه پژوهش‌های فراوان ادبی انجام می‌شود و نه تنها نام‌آوران بلکه شعرای مغفول و ناشناس نیز مورد پژوهش قرار میگیرند و این به معنی استقبال عمومی نیست، اضافه کرد: شعر نو که تقریباً با نیما آغاز شد، با اخوان و شاملو به سپید رسید و سرنوشت سیاهی داشت. انبوه شبه ادیبان که ذوقی نیمه داشتند، به خیال اینکه سرودن شعر سپید آسانتر از شعر کلاسیک است و قافیه، ردیف و وزن عروضی ندارد، به سرایش آن روی آوردند حال آنکه سرودن شعر سپید با دستان خالی به میدان نبرد رفتن است، دیگر شمشیر و سپر و زره ندارید.

به گفته این شاعر اگر زمانی قافیه، ردیف و وزن عروضی ادوات جنگی شاعر بودند، امروز بحث ما قالب شعری نیست. دعوا بر سر غزل و سپید نیست. شعر صدای زمانه ندارد. یا اگر دارد، به مذاق خوش نمی‌آید. چرا؟ چون صدای زمانه چندان گوشنواز نیز که به بازشنیدنش بیارزد. همین را در موسیقی، تئاتر، سینما و سایر هنرها می‌بینیم.

این پژوهشگر تصریح کرد: به عنوان مثال انتقاد من چیزی از ارزش‌های استاد کمال‌الملک نمی‌کاهد ولی کار کمال‌الملک را دوربین گوشی تلفن همراه صد برابر بهتر و دقیقتر انجام می‌دهد. هنر باید چیزی را نشان دهد که چشم در حالت عادی قادر به دیدن آن نیست. اگر کسی هنوز موسیقی کلاسیک گوش می‌دهد دلش برای روزگاران تنگ شده و دنبال چیزی دیگر است.

استاد دانشگاه معتقد است شعر در حوزه نشر نیز سرنوشت خوبی ندارد. رسانه جایی دیگر رشد کرده و هزینه کاغذ بلای جان شعر و شاعر است. الان فضای مجازی افسار مدیا را در دست گرفته است و به تاخت می‌رود. هر کس که می‌خواهد جا نماند، باید در این قطار سر به فلک یک صندلی داشته باشد. وگرنه جا می‌ماند و جاماندنی به غایت سخت.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب