شرط شکلگیری حلقههای فکری و اجتماعات علمی در دانشگاهها
به گزارش گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم و فناوری آنا، حمید عباداللهی چنذانق (استادیار و عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان) و زهرا خستو (کارشناس ارشد جامعهشناسی) در پژوهشی با عنوان «اجتماع علمی در دانشگاههای ایران: مطالعۀ موردی دانشکدههای علوم اجتماعی دانشگاههای علامه طباطبائی و تهران» با الهام از الگوی نظری کالینز، حلقههای فکری اعضا هیئتعلمی دانشکدههای علوم اجتماعی دانشگاههای علامه طباطبائی و تهران را مورد شناسایی قرار دادند.
ازنظر کالینز رشد علم درگرو ظهور و تداوم حلقههای فکری بهمثابه «اجتماعهای علمی» است. هسته محوری حلقههای فکری، «زنجیره مناسک تعامل» است. فعالان فضای علم در درون حلقههای فکری، با «انرژی عاطفی» بالا درگیر مباحث نظری میشوند که نتیجه آن رشد و پویایی علم در درون حلقههای فکری بهمثابه اجتماعات علمی است.
پژوهش حاضر با کاربرد نظریه جامعهشناسی علم کالینز و با روشی کیفی نشان میدهد فضای فعالیت علمی در دو دانشکده علوم اجتماعی دانشگاههای علامه طباطبائی و تهران فاصله زیادی با اجتماع علمی موردنظر کالینز دارد.
ازنظر پژوهشگران این مقاله میتوان مهمترین ویژگیهای فضای فعالیت علمی در دانشکدههای مورد بررسی را بدین شرح مشخص ساخت: پایین بودن میزان مناسک تعامل تجربی، محدود بودن تعاملات اساتید به تعاملات در چارچوب وظایف اداری آموزشی مانند جلسات گروه یا جلسات دفاع از پایاننامهها و همچنین ارتباط یکطرفه با دانشجویان، مشترک نبودن فضای توجه نمادین و کم بودن فضای گفتوگو در بین اساتید، بیتوجهی به ایدههای جدید طرحشده از سوی اساتید، فعالیت گوشه گیرانه و انفرادی اساتید، ترکیب مسائل علمی با مسائل شخصی عقیدتی و حتی سیاسی در تعاملات اساتید با یکدیگر، ارتباط اندک میزان فعالیت علمی با «جایگاه در ساختار دانشگاهی»، ناکارآمدی قشربندی علمی و تابعیت صرف آن از قوانین و مقررات ارتقاء و تبدیل وضعیت، تصور نسبتاً غیرحرفهای از مخاطبین، فاصله اساتید از مجادلات روز در حوزه علوم اجتماعی، و در کل نبود مناسک تعاملی علمی سازنده بهمثابه هسته اولیه حلقه فکری یا به قول کالینز اجتماع علمی.
نتایج مطالعه حاضر نشان میدهد که پژوهشگران علوم اجتماعی مانند پژوهشگران علوم پایه دچار انسجام گروهی کم، انزوا و فردگرایی خودخواسته، و مجبور به فعالیت در فضای غیرعلمی و بهدوراز هنجارها و اخلاقیات علمی هستند.
فقدان همکاری علمی بین کنشگرانِ فضای علم یکی از مهمترین مشکلات پیش روی رشد و پویایی علوم در ایران است. پژوهش حاضر یافتههای این محققان را در حوزه علوم اجتماعی تائید میکند، چراکه محققان علوم اجتماعی نیز با همکاران دانشگاهی در حد بسیار محدود و عمدتاً با دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد روابط علمی دارند
پیشتر، خسرو خاور، قانعی راد و طلوع (۲۰۰۷) در پژوهشی نشان داده بودند که فقدان همکاری علمی بین کنشگرانِ فضای علم یکی از مهمترین مشکلات پیش روی رشد و پویایی علوم در ایران است. پژوهش حاضر یافتههای این محققان را در حوزه علوم اجتماعی تائید میکند، چراکه محققان علوم اجتماعی نیز با همکاران دانشگاهی در حد بسیار محدود و عمدتاً با دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد روابط علمی دارند.
ازنظر خسرو خاور، قانعی راد و طلوع، سازمان علم در ایران مهمترین عامل اثرگذار در پایین بودن میزان تعاملات بین همکاران دانشگاهی است؛ ولی نتایج این مطالعه موانع تعاملات را تنها به سطوح سازمانی نهاد علم محدود نکرده و روانشناسی اجتماعی محققان ایرانی را نیز در این امر دخیل میداند. همچنین، یافتههای این تحقیق، وجود موانع فرهنگی سیاسی کلان که بستر مشکلات خرد در فضای علوم اجتماعی کشور هستند را تائید میکند. این موانع در مطالعات کلانی که توسط محققان پیشین انجامشده بهکرات مورد تأکید قرارگرفته است.
باوجود شباهتها بین نتایج این پژوهش با پژوهشهای پیشین، به دلیل کاربرد نظریه کالینز در این مطالعه، نتایج متفاوتی نیز به دست آمد که عمدتاً نتایجی در سطح خرد و میانی است. از نظر عباداللهی و خستو در این پژوهش باوجود کاربست معیارهایی دقیق برای انتخاب نمونههای تحقیق از دو دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبائی، به دلیل محدود بودن قلمرو تحقیق به این دو دانشکده نتایج این تحقیق را نمیتوان با قطعیت بهکل فضای علوم اجتماعی کشور تعمیم داد، چراکه این امر نیازمند مطالعاتی جامع و گستردهتر است.
* در جستجوی حلقههای فکری و اجتماعات علمی
با عنایت به نکته فوق، برخی نتایج جالبتوجه این پژوهش در سطح خرد و میانی بدین شرح است: یافتههای این تحقیق گواه بر انرژی عاطفی و سرمایه فرهنگی نسبتا بالای اساتید و همچنین تعاملات علمی نیابتی بهعنوان ویژگیهای مثبت موجود در فضای علوم اجتماعی دانشکدههای موردمطالعه است که میتواند پتانسیلی برای برقراری حلقههای فکری و به تعبیر کالینز اجتماعات علمی باشد.
درواقع، هرچند اساتید دانشکدههای موردبررسی از انرژی عاطفی و دلبستگی و اشتیاق به رشته خود و نیز سرمایههای فرهنگی، چون آشنایی با نظریات متفکران برخوردارند، اما عدم همبستگی فکری و نبود تعاملات در راستای «فضای توجه نمادین متقابل» نیرویی را که از مشارکت موفقیتآمیز در یک مناسک تعامل موفق حاصل میشود ایجاد نمیکند. اینگونه است که انرژیها بهجای اینکه منجر به تفکر بیشتر و بیان ایده و جهانبینی افراد باشد در پرداختن به تحقیقات بهصورت فردی بروز مییابد. در فقدان «فضای توجه نمادین همبسته» که به ایدهها و تفکر افراد هویت جمعی میدهد و گفتوگوها را در مسیر تولید فکر ساماندهی میکند، الگوهای تعاملی وجود دارد که مانع پذیرش ایدههای جدید و پیگیری طرح و نقد آنها میشود و درنهایت اهمیت یافتن ایدههای جدید را به تعویق میاندازد.
عدم همبستگی فکری و نبود تعاملات در راستای «فضای توجه نمادین متقابل» نیرویی را که از مشارکت موفقیتآمیز در یک مناسک تعامل موفق حاصل میشود ایجاد نمیکند. اینگونه است که انرژیها بهجای اینکه منجر به تفکر بیشتر و بیان ایده و جهانبینی افراد باشد در پرداختن به تحقیقات بهصورت فردی بروز مییابد
در این پژوهش آمده است تعبیر اساتید به اینکه تعلق نظری به یک جریان فکری خاص در علوم اجتماعی منجر به محدودیت فکری میشود، خود نشانهای معنادار از عدم باور اساتید دانشگاهی به تولید علم در درون حلقههای فکری به معنای کالینزی در حوزه علوم اجتماعی کشور است.
تا زمانی که اساتید بهعنوان کنشگران فضای علم منطق رشد و تولید علمی را در بیرون از حلقههای فکری جستجو میکنند، نمیتوان انتظار حرفهای شدن فعالیت علمی در حوزه علوم اجتماعی کشور را داشت.
البته باید خاطرنشان ساخت که تاریخ سیاسی علوم اجتماعی در ایران و رسوخ کشمکشهای سیاسی و عمل سیاسی به درون فضای دانشگاه عملاً باعث تبدیلشدن تعلق فکری به نحلهها در علوم اجتماعی به یک برچسب سیاسی شده است.
در حقیقت، بسترسازی برای شکلگیری و تداوم حلقههای فکری در حوزه علوم اجتماعی در درون نظام دانشگاهی، نخست با ایجاد فضای سیاسی باز در سطح دانشگاهها و امنیت سیاسی کنشگرانِ فضای دانشگاهی، و سپس باوجود قوانینی در درون سازمان دانشگاه برای نهادینه کردن رقابت بهعنوان یک ارزش علمی محقق میشود. آزادی و عدالت (مبتنی بر رقابت)، ارزشهای هستند که بستر فرهنگی اجتماعی و سیاسی لازم برای شکلگیری اجتماعات علمی در داخل و پویایی آنها را فراهم میسازند.
* شرط شکلگیری حلقههای فکری و اجتماعات علمی
«فضای آزاد» بهعنوان شرط لازم برای شکلگیری حلقههای فکری علاوه بر دلالت بر فضای آزاد سیاسی، اشاره به فضای فرهنگی اجتماعی موجود در درون فضای دانشگاهی دارد. چشم و همچشمی و سنگاندازی بر سر راه کنشگرانی که در فضای دانشگاهی توجهها را به خود جلب میکند یکی از مشکلات شکلگیری و پویایی حلقههای کری در درون نظام دانشگاهی است. تغییر در برخی قوانین موجود در درون سازمان دانشگاه، برای مثال تغییر در قوانین و مقررات ارتقا اساتید و پژوهشگران و اعطای بورس به دانشجویان برتر در مقاطع مختلف میتواند رقابت را بهعنوان امری طبیعی و نه مضر در درون نظام دانشگاهی درونی سازد. در حقیقت، شرط شکلگیری حلقههای فکری و پویایی درونی آن، وجود دو عنصر بسیار حیاتی است. نخست آزادی سیاسی و در وهله دوم رقابت برای ارتقا موقعیت در درون این حلقهها.
یافتههای این مطالعه همجهت با پژوهش آروین (۱۳۹۰) فضای علوم اجتماعی کشور را بهدور از ویژگیهای یک فضای علمی مطلوب تصویر میکند. آروین از وضعیت موجود علوم اجتماعی کشور تبیینی ساختاری ارائه نمود ولی پژوهش حاضر بیشتر از زاویهای خرد و بین فردی کمرشدی علوم اجتماعی را تبیین میکند. بر همین مبنا، مطالعه حاضر مدعی کاربست راهکارهای خرد برای برطرف ساختن بخشی از موانع رشد و پویایی علوم اجتماعی کشور است.
مطالعه حاضر مدعی کاربست راهکارهای خرد برای برطرف ساختن بخشی از موانع رشد و پویایی علوم اجتماعی کشور است
* کاربست راهکارهای خرد برای برطرف ساختن بخشی از موانع رشد
این مطالعه برخلاف مطالعات پیشین با ارائه راهکارهای خرد و عملی میتواند فعالیت علمی را در سطح دانشکدههای علوم اجتماعی تسهیل کرده و زمینههای شکلگیری حلقههای فکری بهعنوان مهمترین رکن رشد و پویایی علوم اجتماعی کشور را فراهم سازد. برای مثال، یکی از چالشها در عدم شکلگیری فضای توجه نمادین و عدم پیگیری جریانات فکری و گفتوگوها، نبود «موقعیت مکانی» خاص برای تجربه مناسک تعامل موفق و تجربی است. در حقیقت، یکی از پیشنهادهای خرد توجه به محرکهای است که منجر به شکلگیری اجتماع فکری با رویکرد خاص و روششناسی خاص شود.
از منظر پژوهشگران این مقاله نیاز است گروههای جامعهشناسی در هر دانشکده، تعلق فکری و روششناسی خاصی را مشخص کنند و افرادی که مایل به اندیشه و تحقیق حول این رویکرد نظری و روششناسی خاص هستند به این دانشگاه واردشده و در موقعیت مکانی این دانشگاه در کنار افرادی که ازنظر فکری و روشی نزدیک به هم هستند به تحقیق و پژوهش بپردازند. بدینصورت افرادی که ازنظر فکری و روشی به یکدیگر نزدیک هستند در یک موقعیت مکانی در تعامل تجربی با یکدیگر و در جریان بحث و گفتوگو میتوانند مناسک تعامل موفق را که منجر به ایجاد فضای توجه نمادین و متقابل و نیز تولید اندیشه و فکر میشود را تجربه کنند.
نتایج این پژوهش با تاکید بر امکان جهانی شدن فعالیت های علمی اجتماعی بر این نکته تاکید دارد که این گروهها میبایست تعاملات خود را با دیگر همفکران در خارج از دانشگاه و نیز گروههای خارج از ایران بهصورت تعامل تجربی و رودررو در فضای گفتوگوی مستقیم تجربه کنند. درواقع در کنار افزایش تعاملات درونگروهی و گروههای با یکدیگر «امکان جهانیشدن فعالیتهای علمی و اجتماعی» نیز افزایش یابد. در این تجربه تعاملی مستقیم و رودررو، سرمایههای فرهنگی بیشتری به چرخش درمیآید و افراد از انرژیهای عاطفی بیشتری سرشار میشوند. افراد از طرحهای پژوهشی یکدیگر آگاهی بیشتری مییابند و در راستای گفتوگو و نقد آثار یکدیگر نمادهای مقدسی که میتواند فضای توجه نمادین جدید را شکل دهد ایجاد میشود و این نیز زمانی حاصل میشود که افراد در بیان ایده، نظرات و جهانبینی خود احساس امنیت و آزادی کنند.
انتهای پیام/