دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
09 بهمن 1402 - 07:00
پای صحبت قایقرانِ افغان که به ایران پناه آورد

حسینی: دوست دارم عضو تیم ملی ایران باشم/شرایطش باشد به اروپا هم می‌روم

حسینی: دوست دارم عضو تیم ملی ایران باشم شرایطش باشد به اروپا هم می‌روم
قایقران افغانستانی گفت: حاضرم عضو تیم ملی ایران شوم اما پیشنهادی به من نشده است.
کد خبر : 893573

به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری علم و فناوری آنا، سید یاسین حسینی، قایقران افغانستانی است که بعد از جنگ و تحولات اخیر در کشورش، به ایران آمد. او در حالی رویا‌های زیادی را درسرش می‌پروراند که با روی کار آمدن دولت طالبان، سرنوشت جور دیگری برایش رقم خورد و مجبور به ترک وطن شد. یاسین حسینی، حالا مدتی می‌شود که تمرینات حرفه‌ای اش را با مساعدت مسئولان فدراسیون قایقرانی، در دریاچه آزادی تهران انجام می‌دهد. با حمایت‌هایی که فدراسیونی‌ها از وی کردند، توانست در بازی‌های آسیایی اخیر (۲۰۲۲ هانگژو) شرکت کند و اولین قایقران افغان باشد که در این آوردگاه مهم حضور پیدا کرده است. حسینی که در رشته کایاک پارو می‌زند، این روز‌ها سخت مشغول تمرین است تا شاید شانس حضور در بازی‌های المپیک ۲۰۲۴ پاریس، زیر پرچم کشورش، نصیبش شود.گفت و گوی او را با خبرنگار ورزشی آنا در زیر بخوانید:

آنا: از آمدنت به ایران شروع کن. جنگ شما را به اینجا کشاند؟

بله همین طور است. البته که من در ایران متولد شدم و با خانواده ام در تهران زندگی می‌کنیم. حضور ما در ایران قانونی است و کارت اقامت داریم. اما چون ریشه و تبار ما به افغانستان بر می‌گرد و من عرق خاصی به خاکم دارم، دوست داشتم، زیر پرچم کشورمان ورزش حرفه‌ای کنم. برای همین به افغانستان رفتم و قایقرانی را آنجا شروع کنم. دو سال عضو تیم ملی کایاک بودم، اما چون شرایط مناسبی برای تمرین وجود نداشت و مربیان خوبی نداشتیم، یک مدت تمرین را رها کردم. تا این که مسئولان ورزش افغانستان شروع به ساخت دریاچه و سخت افزار‌های قایقرانی کردند و با این اتفاق من هم دوباره به افغانستان برگشتم و تمرینات را از سرگرفتم. داشتیم کارمان را انجام می‌دادیم که یکباره دولت اشرف غنی سقوط کرد. من هم قبل از این که جنگ شروع شود و طالبان کشور را دست بگیرند، مجبور شدم و به ایران برگشتم.

آنا: چه شد که فدراسیون قایقرانی ایران حمایتت کرد؟

قبل از بازی‌های آسیایی هانگژو بود که به فدراسیون رفتم و از آقای سهرابیان رییس محترم خواستم تا مرا حمایت کند که بتوانم به عنوان اولین قایقران افغانستانی تجربه حضور در این رویداد بزرگ را به دست آوردم. او هم نهایت همراهی را با من کرد و اجازه داد در ساعاتی مشخص در دریاچه مجموعه ورزشی آزادی تمریناتم را انجام دهم. این طور که شد که این فرصت را به دست آوردم با پرچم افغانستان در هانگژو بازی کنم. در واقع می‌توانم بگویم این بازی‌ها اولین رویداد رسمی و بین المللی بود که من در آن حاضر شدم. به نظر خودم نتیجه خوبی هم گرفتم. تا ماقبل فینال پیش رفتم و عنوان هفتم را کسب کردم.

حسینی: دوست دارم عضو تیم ملی ایران باشم/شرایطش باشد به اروپا هم می‌روم

آنا: الان چه هدفی داری؟

طبیعتا مهمترین هدف هر ورزشکاری حضور در بازی‌های المپیک است. من هم در تلاشم که بتوانم سهمیه شرکت در المپیک پیش رو را کسب کنم. البته که کار بسیار سختی است و شانس کمی دارم. باید ابتدای سال آینده در مسابقات انتخابی المپیک که در ژاپن برگزار می‌شود، پارو بزنم. در این رقابت‌ها سهمیه المپیک پاریس تنها به قایق‌های اول تعلق می‌گیرد.

آنا: از تمرین در دریاچه آزادی راضی هستی؟

بله، اما مشکلات خودم را هم دارم. به هر حال من خودم را یک ورزشکار افغان می‌دانم و فدراسیون هم تا یک حدی می‌تواند امکانات و فضا را برای تمرین کردنم مهیا کند. من باید در زمان‌هایی که بچه‌های تیم ملی ایران تمرین ندارند، تمرین کنم. خانه ام جنوب شهر تهران است و از آنجا تا آزادی مسافت خیلی طولانی است. یک ربع هم که دیر برسم زمان را از دست دادم. از طرفی من تجهیزات هم ندارم و فدراسیون این وسایل را به من داده. چون توانایی خرید تجهیزات را ندارم باید آنها را قرض کنم. مثلا قایق را آقای احمدرضا طالبیان، مدال آور بنام این رشته که مربیم هم هست، به من داده. پارو و صندلی قایق را هم از افراد دیگر قرض می‌گیرم. یک وقت‌هایی پیش می‌آید که این بچه‌ها خودشان تمرین دارند و نمی‌توانند مثلا صندلی را به من بدهد. به همین خاطر است که با استرس زیادی کار را جلو می‌برم. با این حال، اما از فدراسیون قایقرانی ایران نهایت تشکر را دارم.

آنا: خیلی از ورزشکاران افغان بعد از جنگ به اروپا مهاجرت کردند. چرا شما هم این مسیر را طی نکردی؟

من دوست داشتم، اما متاسفانه کسی را نداشتم که راه و چاه را نشانم بدهد. خیلی‌ها همان موقع دعوتنامه آلمان، استرالیا را گرفتند و فرار کردند. حتی رییس و دبیر کمیته ملی افغانستان هم به فرانسه و کانادا رفتند. اگر من هم به یکی از کشور‌های اروپایی رفته بودم مطمئنا وضعیت بهتری داشتم.

آنا: نهاد‌های بین المللی ورزش دنیا در جریان اوضاع سیاسی افغانستان هستند و احتمالش زیاد است برایت دعوتنامه بفرستند. نمی‌خواهی الان که ایران هستی با آنها مذاکره کنی؟

خانم سمیرا اصغری، عضو شورای کمیته بین المللی المپیک (ioc) است و خودش هم بعد از جنگ به ترکیه و سوییس رفت. خیلی با او تماس گرفتم و مشکلاتم را مطرح کردم، اما متاسفانه هنوز پیگیری‌ها جواب نداده است.

آنا: دوست داری عضو تیم ملی ایران شوی؟

با کمال میل. اگر کسی از من بخواهد من حتما استقبال می‌کنم، اما هنوز پیشنهادی به من داده نشده است.

حسینی: دوست دارم عضو تیم ملی ایران باشم/شرایطش باشد به اروپا هم می‌روم

آنا: فکر می‌کنی سرنوشت شما را دوباره به افغانستان برگرداند؟

انسان‌ها به امید زنده اند. من در تمام این سال‌ها که پدر و مادرم در تهران زندگی می‌کردند، اما به افغانستان در رفت و آمد بودم، چون عاشق آنجا بودم. نا امید نیستم، اما با سیستمی که روی کار است بعید است که شرایط برای برگشتن مهیا شود. تمام مسئولان قبل فرار کردند و دیگر کسی آنجا نیست. مگر دوباره دولت تغییر کند که برگردیم.

آنا: در ایران افغان‌های سرمایه داری هم هستند که بتوانند در مسیر حرفه‌ای ورزش از آنها کمک بگیری. تلاشی کردی؟

حقیقتا نه، چون کسی را نمی‌شناسم اما اگر هم وطنانم حرف‌های مرا می‌شنوند از آنها می‌خواهم کمک کنند تا نام ورزشکاران افغانستان هم در ورزش دنیا مطرح شود. من تنها کاری که توانستم در این برهه انجام بدهم این بوده که، با حمایت‌های خانم اشرف که داور بین المللی ایرانی است،  رایزنی کنم تا ان شالله بتوانم سهمیه یونیورسالیتی (سهمیه آزاد) را برای المپیک پاریس بگیرم. امیدوارم کمیته بین المللی المپیک این سهمیه را به من اختصاص دهد. من الان ۳۳ ساله ام. شاید خیلی‌ها بگویند که به سن بازنشستگی نزدیک شدم، اما قهرمان المپیک یک انگلیسی ۴۰ ساله بود. تمام آرزویم این است که در بازی‌های المپیک شرکت کنم و تا زمانی که به این هدفم نرسم از ورزش قهرمانی کنار نمی‌روم.

آنا: و حرف آخر

از کمیته ملی المپیک و فدراسیون قایقرانی ایران نهایت تشکر را دارم که نهایت همکاری را با من انجام دادند تا بتوانم در ایران تمرین کنم. آرزویم این است در دنیا صلح باشد و جنگی نباشد. نمی‌دانید شرایط برای افرادی مثل من که دوست دارند در کشورشان باشند، اما ناچار به ترک وطن هستند، چقدر سخت است. من در روز ۶ ساعت تمرین می‌کنم و مابقی روز را باید کار کنم و خرج زندگی ام را در بیاورم. در بازار فروشنده هستم. همین فشار‌های روانی خیلی مرا از هدفی که دارم دور می‌کنم. دلم می‌خواهد یک نفر صدایم را بشنود.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب