آمریکاییها گفتند دینم را عوض کنم، اما گفتم من شما را مسلمان میکنم/ عاشق وطنم هستم و امتیاز من زن بودنم است+ فیلم
مهستا اخباری- به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری علم و فناوری آنا، نام مهری خرازی شاید برای خیلی از علاقهمندان به ورزش در نسل جدید آشنا نباشد؛ اما آنهایی که در دهه های گذشته از علاقه مندان و دنبال کنندگان اخبار ورزشی بوده اند به خوبی می دانند که او یکی از چهره های شاخص ورزش ایران قبل از انقلاب اسلامی بوده است. به قول خیلی از اهالی ورزش او چکیده تاریخ ورزش ایران است. ستاره بی بدیل ورزش ایران که شاید خیلی ها نام او را در کنار والیبال دیده باشند اما در واقع او قهرمان در 5 رشته ورزشی در عصر خود بوده که به طور همزمان پیگیری می کرده است.
شاید اگر در زمان های دور مانند دوره کنونی ارتباطات تا این اندازه پیشرفته بود نام مهری خرازی خیلی بیشتراز آنچه استحقاقش را دارد آوازه محافل ورزشی می شد. مهری خرازی درکنار ورزش حرفه ای که هرگز هیچ اتفاقی در زندگی اش مانع از آن نشده تا آن را ترک کند، تحصیلات خود را ترک نکرد و بعد از کنار گذاشتن ورزش قهرمانی تا مقطع دکترا تحصیلات خود را ادامه داد و تا امروز 14 کتاب در زمینه های ورزشی و پزشکی به چاپ رسانده است. او در کنار این زندگی ورزشی مهیج مادر یک فرزند است که به بهانه روز زن و مادر به سراغ این گنجینه ارزشمند ورزش کشورمان رفتیم تا زندگی او را از زوایای مختلف بررسی کنیم.
آنا: بهانه دعوت ما به علت روز زن و روز مادر است. شما جزء نخبگان ورزشی کشورمان هستید. هرچند که سالهاست در سکوت به کارتان می پردازید. از خودتان بگویید. اینکه چه رشتههای ورزشی را کار کردید، در کنار آن مادر بودید، درس خواندید، نویسنده و استاد دانشگاه هم بودید.
از اینکه به یاد بنده بودید و دعوت کردید، تشکر میکنم. من هم مانند دیگر مادران هستم و اجازه میخواهم که روز مادر را به تمام مادران تبریک بگویم و روز تولد حضرت زهرا (س) را به تمام زنان مسلمان دنیا تبریک بگویم. من یک فرزند دارم و با دیگر مادران فرق نداشتم. از قدیم میگفتند اگر میخواهید یک نفر را نفرین کنید، بگویید انشاءالله مادر شوی. مادر واژه مقدسی است و بار زیاد عاطفی و ... دارد. با به دنیا آمدن یک فرزند، مادر برای خودش نیست. این چیزی است که من لمس کردم و تمام حواس و حس خود را زیر پای فرزند میگذارد. الحمدالله پسرم قدردان بود و الان صاحب دو دختر است یعنی در آینده نه چندان دور ان شاءالله مادر خواهند شد.
آنا: اینکه ورزشکار باشید، در سطح حرفه ای و بالا درجه یک باشد و مادر هم باشد برای بسیاری از افراد در جامعه غیرقابل باور و سخت است. چطور این سه کار را با هم انجام دادید؟ به هر حال می دانیم که شما در چند رشته ورزشی کار کردید. هیچ وقت به مشکل نخوردید؟
شکر خدا خیر؛ در بسیاری از تمریناتی که شرکت میکردم پسرم هم میبردم. به همین علت او هم گرایش به سمت ورزش دارد و خودش ناجی، مربی شنا و مربی والیبال است. در کنار ورزش کردن و بچه داشتن، درس هم میخواندم. چون باید دوره لیسانس و ارشد را میگذراندم و بعد از بازنشستگی در مقطع دکترا ادامه تحصیل دادم. هیچ وقت کارهایم با هم تداخلی نداشت. اگر آقایان بخواهند کاری را انجام دهند، برنامهای که میچینند را انجام میدهند. اگر قرار باشد یک روز هفته با هم جایی جمع شوند، حتما همه میروند. خود خانمها هم در این مسئله کوتاهی میکنند. باید در زندگی برنامه داشت. من همیشه با برنامه زندگی کردم. یعنی اگر بخواهم دنبال کاری بروم برنامه را طوری ترتیب میدهم که بتوانم چهار کار دیگر هم انجام دهم. اگر بخواهید ورزشی باشید حتما باید مثل یک ارتشی باشید. اگر منظم و منضبط نباشید نمیتوانید زندگی را پیش ببرید. در این زمینه خاطره ای دارم.
آنا: از این خاطره بگویید.
زمانی که مدیر استخر حجاب بودم. خانمی به من گفت که شما ارتشی بودید؟ گفت من توی این سن از شما میترسم. گفتم اصلا چنین مسئلهای نیست. گفت، چون هم جذبه داری و هم منضبط هستی. به او گفتم من بداخلاق نیستم، اما بسیار آدم منظبطی هستم. اگر کسی با من زندگی کرده باشد نمیگوید که من بداخلاق هستم، اما مهربانی جا دارد و من باید نظم را رعایت کند و این دلیل بداخلاقی نمیشود. اتفاقا پسرم میگفت که دختر خانمی میخواست به والیبال بیاید و به او گفته بود که مامان من اول خیلی بداخلاق است، ولی بعد متوجه میشوی که خیلی هم مهربان است.
آنا: شما جزو نسلی هستید که قبل از انقلاب شرایط متفاوتی برای ورود به ورزشگاه داشتید و بعد از انقلاب شرایط متفاوت دیگری رقم خورد. آن زمان بهتر بود که در کنار برنامه ریزی درس بخوانید و بچه داری کنید یا شرایط الان مهیاتر است؟
در آن زمان تعداد معدودی خانم به ورزشگاه میآمدند که ورزش کنند. بسیاری فرم و اندام مناسب برای ورزش کردن نداشتند و خجالت می کشیدند که ورزش کنند. بسیاری از خانمها متعهد و متدین بودند که همسرانشان اجازه چنین کاری را نمیدادند. بعد از انقلاب این قضیه نیست. اولا در تمامی اماکن ورزشی به روی خانمها باز است. کسی نگاه نمیکند که چند سالش است، چه فرم و اندامی دارد و یا چقدر متدین یا غیر متدین است. آزاد هستند و در سالن های ورزشی مخصوص خانم ها نیازی نیست که پوشش داشته باشند. در زمینههایی که خانمها برای بدنسازی یا بدمینتون و پینگ پنگ میآیند، آقایی نیست و جایی که تیم ملی نباشد، آقا نیست. جالب است که در زمان گذشته ما فقط یک مربی آقا در تیم ملی داشتیم اما من چند باری در اردوهای مختلف تیم های ملی بانوان دیده ام که آقایان به عنوان مدیر فنی حضور دارند.
آنا: اتفاقا این موضوع این روزها در ورزش کشورمان محل بحث است. به نظر شما ما این قدر مربی خوب زن داریم که بتوانند تیم های ملی ما را از نظر فنی اقناع کنند؟
مربی خوب خانم داریم، اما آن زمان که ما آقا داشتیم با ما کار ورزشی به آن صورت انجام نمیداد. در زمان ما مربی ژاپنی به نام آقای کرادا آمد. در سال ۱۹۶۶ قهرمان آسیا شدیم. ولیکن الان انتخاب درست نمیکنند و خانمی را میگذارند که مربی باشگاه است. مربی باشگاه نمیتواند صادقانه افرادی را از تیمها و باشگاههای مختلف انتخاب کند و نفوذ میکند و بچههای خودش را انتخاب میکند. باید مربی تیم ملی خانم بگذارند، اما خانمی که مربی باشگاه نباشد و تیم نداشته باشد. بسیاری از مربیان کلاس دیدند و شک و تردیدی هم ندارد. نکته این است که ما ملتی هستیم که مینشینیم نقاط ضعف همدیگر را میبینیم. برای پیدا کردن نقطه ضعف یک مربی خانم یک مقدار هوش داشته باشید، کافی است، اما از اینکه از این نقطه ضعف سوءاستفاده نکنید، شعور بالایی میخواهد.
هر زمان تفاوت این دو را پیدا کنید میتوانید به خوبی کار کنید. باید به مربی خانم هم میدان داد که کار کند. در تیمهای دنیا مربی خانم در کنار مربی آقا نشسته است. باید یک مقدار روراست باشیم. یک مقدار فکر میکنم فدراسیونها به صورت کلی باید سلیقه بیشتری به خرج بدهند. بدون قصد و غرض و پارتی بازی فرد خاصی را انتخاب کنند. فردی که مجموع شرایط را داشته باشد و کار را انجام دهد. به یک نفر گفتم چرا در مسابقات فلان خانم را نگفتید گفتند که علم او قدیمی است. کنار علم قدیمی، تجربه زیادی است. هر جای دنیا عاشق تجربه هستند و از تجربه استفاده میکنند. من ۱۷ سال تیم ملی والیبال بازی کردم و ۴ سال قهرمان قهرمانان والیبال دانشگاههای ایران بودم. مربی جهانی والیبال و بین المللی والیبال هم هستم. داور درجه یک در سال ۱۳۳۸ بودم، اما بعد از انقلاب برای یک بازی من را دعوت نکردند، سوت بزنم. برای یک بازی به عنوان ناظر دعوت نکردند و این خیلی بد است.
آنا: در این دعوت نشدن، حب و بغض بود؟
حتما بوده؛ نسبت به من همیشه محبت داشتند.یک روز یک نفر گفت شما وقتی در دانشگاه میآمدید زمین زیر پای شما میلرزید. گفتم الان هم میلرزد. چرا نلرزد؟ من ورزش کردم تا سالم بمانم. برای من سن رقم است و مهم نیست که ۸۱ سال سن دارم. الان هم ورزش میکنم. کرال سینه میزنم. دمبل من ۷.۵ کیلو است.
آنا: شما زمانی به سمت ورزش کشیده شدید که مملکت ما از لحاظ فرهنگی خیلی اجازه چنین کاری را نمیدادند و شما در همان شرایط در چند رشته فعالیت میکردند. از رشتههای ورزشی که فعالیت کردید و چرا مانعی جلوی راه شما نبود می گویید؟
خب پدرم زمینه ورزشی داشت و متأسفانه همسرم هم زمینه ورزشی داشتند، اما همیشه مانع از ورزش من بودند. زمانی که انقلاب شد تمام اماکن ورزشی بسته شد تا موجی که بود، رد شود اما من درهمان شرایط روزی ۱۰۰ طناب میزدم که خیلی سخت بود و روزی که در اماکن باز شد ۵۷۵۰ طناب میزدم. من عاشق ورزش بودم و به خیلی از چیزها فکر نمیکردم.
نه تنها والیبال، قهرمان شنا بودم، اولین ناجی غریق ایران هستم. اولین ناجی غریق درجه یک ایران هستم. تنها زن ایرانی که از امریکا نجات غریق دارم. قهرمان بسکتبال باشگاههای ایران بودم. ۱۰ سال تیم ملی دومیدانی بودم. خواستن توانستن است. ۴ سال قهرمان قهرمانان دو میدانی دانشگاههای ایران بودم. درجه یک آمادگی جسمانی دارم و درجه یک مربیگری تنیس دارم. لیسانس، فوق لیسانس و دکترای تربیت بدنی دارم. نویسنده هستم، اما برای رسیدن به این موقعیت از خیلی چیزها زدم. مهمانی نمیرفتم. اصلا لزومی به میهمانی رفتن نبود. همیشه به ورزش کردن و موفق بودن در رشته ای که بودم فکر می کردم. همه ورزشهایی که گفتم قبل از ازدواج بود و بعد از ازدواج فقط تنیس، آمادگی جسمانی بود. اولین و تنها زن شیرجه روی ایران بودم. دو سه سالی در آمریکا بودم. دکترا را از آمریکا گرفتم.
آنا: چرا برگشتید؟ الان یک اپیدمی در تمام رشتههای ورزشی (قبلا فقط در فوتبال بود) است که به دنبال گرین کارت آمریکا هستند و اروپا هم میروند. شما آن زمان به آمریکا رفتید، ولی برگشتید. شاید برای خیلیها سوال باشد. چرا؟ با توجه به اینکه به شما در جامعه ورزشی بی مهری هم میشده است.
آمریکا به همه کسانی که قهرمان آسیا بودند در آن سالها درها را باز می گذاشت. ما ۹ خانم بودیم که توانستیم در سال 1966 برنز آسیایی کسب کنیم. در واقع باید گفت که بعد از آن برنز آسیایی نزدیک به 58 سال است که تیم ملی والیبال ایران نتوانسته مقامی کسب کند. در آن سال که ما سوم آسیا شدیم به تمام قهرمانان آن دوره آمریکا گرین کارت و اقامت میداد که البته من اقدام نکردم چون هر موقع اراده می کردم می رفتم. مسئله جالب این بود که آنها به من می گفتند ما از شما چیزی برای تضمین دادن نمی خواهیم. هیچ وقت از من مدرک نخواستند. آن چیز مهم این است که ورزشکاران گذشته را نمیتوان با ورزشکاران حال مقایسه کرد.
آنا: نگفتید چرا نخواستید در همان آمریکا بمانید.
به عنوان یک ورزشکار و زن ایرانی عاشق این بودم که در کشورم باشم، چون هویت من اینجاست. من ایرانی ام و نمیخواهم به عنوان شهروند درجه دو معرفی شوم. هرچند وقتی به امریکا رفتم و وقتی فهمیدند که من چه کسی هستم و چه افتخاراتی در ورزش دارم کارت ورود به مجموعه را رایگان و افتخاری به من دادند اما در مملکت خودم با وجود اینکه افتخارات زیادی داشتم یک مجموعه ورزشی به من اجازه نمیدهد که رایگان به جایی بروم. یک استخر رایگان ندارم. در صورتی که من هزاران نفر را مربی، شناگر و ناجی کردم. اینجا جای گله از سیستم ورزش کشور است. تنها کاری که در حق من و امثال من انجام دادند، کارت ورود به مجموعه انقلاب است که میتوانیم در باشگاههای انقلاب در بخش پیاده روی استفاده کنیم؛ البته هر جایی می شود پیاده روی کرد اما با این تفاوت که آنجا کفپوش خاصی دارد و فشار کمتری به سیستم عصبی میآید.
من بارها با مسئولان صحبت کردم برای تمام رشتهها کارت عضویت درست کنیم و کسانی که مدال آسیا، المپیک و جهانی دارند، کارت عضویت بگیرند که از مجموعهای که استفاده میکنند، رایگان باشد و متأسفانه ترتیب اثری داده نشد. واقعا ورزشگاه ها و مجموعه های ورزشی که نباید به پیمانکار داده شود. یا اگر به پیمانکار دادند او را در بند قرارداد موظف کنند که اگر ورزشکار قهرمان آسیایی، المپیکی و جهانی بودند هر زمان که خواستند رایگان استفاده کنند.
آنا: به نظر می آید در خصوص این مسائل خاطره های خوبی ندارید؟
متأسفانه در مورد یک جایی که برای شنا رفتم به خاطر کارت منزلت بالای ۶۰ سال با محبت زیادی با من صحبت شد( با خنده) محبت را از جنبه منفی اش گفتم. آن فرد طوری با کارت منزل من برخورد کرد که انگار این کارت نجس است.به من گفت برای خانم ها فقط باید ساعت ۶.۵ الی ۷ صبح درنظر گرفته شده است. یک خانم با سن بالای ۶۰ سال چطور آن زمان صبح ورزش کند؟ از نظر سلامتی اصلا ورزش در آن تایم درست نیست. بدنی که ۸ ساعت در حال استراحت باشد، یک دفعه ساعت 6 صبح شنا کند؟ متاسفانه به این جزییات توجهی نمیکنند و صرفا انجام وظیفه میکنند. جالب است که حرف های من را آن سالن نپذیرفت در حالی که من قهرمان و شناگر هستم و کارت مربی گری جهانی و بین المللی شنا دارم. اصلا برایشان مسئلهای نیست. من در همان امریکا از صبح که به مجموعه ورزشی میرفتم به قدری غرق کار و ورزش بودم که رئیس آن وقتی میرفت میگفت که من دارم میروم و اینجا دیگر کسی نیست.
آنا: با این شرایطی که توصیف می کنید از برگشتن پشیمان نشدید؟
نه هیچ وقت.البته وقتی با جوانان امروزی صحبت میکنیم میگویند شما جوانی خود را کردید اما به خدا این طور نیست. یکی مثل من و امثال من فقط ورزش میکردیم. ما انرژی خودمان را در زمین ورزش خالی میکردیم. من ۵ هزار متر میدویدم و بعداز ۵ هزار متر وسط زمین چمن غش میکردم. از جیب خودمان شیر و ساندویچ کره و عسل از امجدیه میخریدیم. اما الان این چیزها نیست. میدانم در آنجا خیلی چیزها به ما داده میشود، اما اینجا وطن من است.
آنا: در خصوص حجاب بانوان ورزشکار مشکل نداشتید؟ خیلی از کسانی که به دنبال ایجاد مشکل برای ورزش بانوان کشورمان هستند به ورزش زنان ایران خرده میگیرند که بحث حجاب محدودیت می آورد.
اصلا این طور نیست، حجاب داشتن مانعی برای موفقیت نیست. ضمن اینکه ورزشکار به شرایط همیشه عادت می کند. من خودم در بازی های آسیایی با شلوار بلند بازی میکردم. این صحبت ها در مورد حجاب همه بهانه است. ورزشکاران حال و ورزشکاران گذشته را نمیتوان با هم مقایسه کرد. کما اینکه ورزشکار الان برای مصاحبه میگوید که چه چیزی به من میدهی برای مصاحبه. برای یک عکس میپرسد که چقدر پول میدهی که اجازه بدهم در یک مجله عکس بیندازد تا مجله فروش برود. در زمان ما چنین فرهنگی نبود. آیا تختی هر روز اردو بود؟ تختی آبگوشت خود را میخورد و بعد مسابقه میداد اما در همین زمانه ای که هستیم با گوش خودم شنیدم که ورزشکار میگفت از بس ما بیفتیک و استیک خوردیم، خسته شدیم. پس اصلا زمان ورزش ما با الان قابل مقایسه نیست. در یک روزنامه خواندم یک خانم مربی فوتبال میگفت که امسال به ما ۱۱ دست لباس گرمکن دادند که واقعا تعجب کردم چون به ما هیچ چیزی نمیدادند. ما عشق داشتیم، اعتقاد و ایمان داشتیم و عاشق این بودیم که ورزش کنیم، اما الان ورزشکار تا پول نگیرد ورزش نمیکند.
ما مدال آسیا آوردیم و ۵۷-۵۸ سال است که این مدال تکرار نشده است اما فکر می کنید بابت آن به ما چه می دهند؟ زمانی که صندوق حمایت از قهرمانان تشکیل شد، اسمی از ما ۹ خانم را نیاوردند، چون عده ای این مدال قبل از انقلاب کسب شده بود دوست نداشتند نامی از ما باشد. من یادم است با مرحوم یزدانی خرم صحبت کردم و او بود که کار ما را برای این موضوع درست کرد اما فکر می کنید چقدر می دادند؟ در یکی دو سال گذشته به ما ماهی ۹۰ هزار تومان میدادند. الان به ما یک میلیون میدهند که از این یک میلیون مالیات هم میگیرند!
آنا: به عنوان حقوق؟
این به عنوان حقوق نیست برای مدال است که مالیات هم کم میشود. معمولیترین بازیکن الان در یک باشگاه چقدر قرارداد میبندد؟ ما حتی زمانی که ورزش حرفه ای و قهرمانی می کردیم چنین پول هایی از باشگاه های خود نمی گرفتیم.
آنا: با این وجود ورزش بانوان ما هنوز خیلی کم و کسری دارد.
فرمایش شما متین، اما آنها گذشته را ندیدند.
آنا: یعنی در گذشته وضعیت بدتر بود؟
اصلا قابل قیاس نیست. الان همه چیز دارند، اما قدر نمیدانند. من خوشحال میشوم که به فوتبالیستها به جای یک ماشین دو ماشین بدهند. همه کسانی که میگویند نه نباید چنین پاداش هایی داد، بیرون گود هستند. نه به فوتبالی ها به همه ورزشکاران باید برسند. کسانی که نقد می کنند، ببینند میتوانند مثل کشتی گیر کشتی بگیرند و یا تحمل وزن کم کردن و تمرینات را دارند؟ کسی که میگوید نه، حسودی میکند چون نمیداند که ورزش کردن چقدر کار سختی است. ورزش کردن توان، قدرت و عشق میخواهد که از همه چیز بزنید و به دنبال ورزش بروید. من امیدوارم روزی باشد که تمام ورزشکاران ملی را در ادارات مختلف استخدام کنند. چون اینها آینده ندارند که اگر داشتند به دنبال این نبودند الان چقدر بگیرند و دعوا کنند که چرا به فوتبالی یا کشتی گیر پاداش می دهید و به ما نمی دهید.
آنا: پس شما جزو آن دسته از افرادی هستید که حامی پاداش فوتبالی ها هستید؟
فوتبال یک صنعت است. فوتبال کنار خود برای خودش پول در میآورد. یک استادیوم صد هزار نفری چقدر بلیت میفروشد؟ یک چیزی در میآید، اما برای کشتی و بسکتبال در نمیآید. باید جاهایی حق به فوتبالیست بدهید. برای کشتی و بسکتبال چند نفر به سالن میآید؟ اما برای فوتبال صد هزار نفر به استادیوم میروند. اینها تفاوت دارند. مردم دوست دارند و نمیتوانیم بگوییم نه. ما ورزش میکنیم، اما لذت را بیننده میبرد، چون ورزشگاه سبب میشود که هیجان تخلیه شود و سر شوق بیاید. والدینی دیدم که از نوجوانی فرزند خود سرمایه گذاری میکنند که فوتبالیست شوند، چون میدانند در فوتبال درآمد است. البته در رشتههای دیگر هم صدق میکند. والیبالیستها الان میلیاردی قرارداد میبندند، اما آن زمان از این خبرها نبود.
آنا: البته پول زیاد در ورزش در برخی مواقع منجر به فساد شده است.
این فساد را دلالی ایجاد میکند که بازیکن معرفی میکند. دلالان زیادی وجود دارند و از شما n تومان میگیرند تا به باشگاه مربی و بازیکن معرفی کنند. اینها کار را خراب میکنند. برای یک تست از یک ورزشکار معمولی ۲۰ میلیون تومان گرفته اند. بعد از انقلاب متأسفانه همه میخواهند پولدار شوند و نمیدانند به چه بهایی است اما بچههای قدیم برای یک ریال ریال خود زحمت واقعی کشیده اند. بهترین تجارت را دلالان میکنند. شما فکر می کنید الان مربی که دعوت میکنند برای همکاری به همین سادگی است؟ باید ببینند چه کسی زیرمیزی گرفته که فلان مربی را معرفی کند.
آنا: از شما در هیچ رشته ای هیچ وقت مشاوره نخواستند؟
یک روز تقاضای مدرسی در فدراسیون شنا کردم. آقای یاقوتی یا آقای رضوانی بودند که به من حمله کردند که شما والیبالیست هستید. من قهرمان شنا هستم و حدود ۴۰ سال در دانشگاهها شنا یاد میدادم. در بسکتبال میرفتم، میگفتند شناگری؛ میرفتم تنیس میگفتند دو و میدانی هستی؛ میرفتم بدنسازی میگفتند والیبالیست هستی. اما همان آقای مرادی که بنده به او بابت حضورش در فدراسیون والیبال خیر مقدم میگویم از فدراسیون شنا به والیبال آمدند. این نشانگر این است که در ورزش و در هر جایی در این مملکت باید پشت داشته باشید. یک ضرب المثل هست که دو نفر سر یک مسئله با هم بحث کردند یکی مشت به شکم یکی دیگر زد؛ گفت پشتم؛ گفت من در شکمت زدم چرا میگویی پشتم؛ گفت پشتم پارتی ام است و او مرا نگه داشته است.
آنا: در مورد والیبال بانوان و اینکه از زمانی که شما مدال گرفتید، دیگر والیبال بانوان ما نتوانسته اند مدال بگیرند، در مورد این صحبت میکنید؟ چرا نمیتوانیم با وجود برنامه ریزی، لیگ بانوان، اعزام هایی که داریم به موفقیتی که باید برسیم؟
چیزی که مهم است نه تنها در ورزش در همه جا این است که هیچ کس جای خودش نیست. اگر افراد جای خودشان باشند، به اینجا کشیده نمیشود. در اداره ورزش بانوان ببینید؛ این افرادی که اکنون در راس کار هستند در ورزش کجا بودند؟ اینکه از کجا آمدهای مسئله مهمی است.
آنا: شما یک جور چکیده ورزش بانوان ایران هستید، اما کمترین بهره از شما برده شده است.
من تاریخ ورزش هستم، اما به نظرم این مسئله برای کسانی که در ورزش بانوان هستند، ناراحت کننده است.هرگز این کار را نکردند که سراغم بیایند. شاید هم کار خوبی کردند و خدمت کردند. من بعد از 44 سال این حرف ها را اینجا می زنم. ۳۰ سال در دانشگاه بودم و ۱۰ سال در دانشگاههای مختلف بعد از بازنشستگی کار کردم. کارم تدریس در دانشگاهها بوده است.
آنا: از حضور در دانشگاه و تدرس گفتید. از کتاب هایی که نوشتید صحبت کنید.
من ۱۴ کتاب تألیف کردم. کتاب چهاردهم برای چاپ رفته است. کتاب اول من یکی از کتابهای برگزیده در کتاب دانشگاه شد.
آنا: در خصوص چاپ کتاب به مشکل نخوردید؟
همیشه دچار مشکل شدم؛ یک کتاب من در ۱۰ سال پیش ۳ میلیون هزینه شد، اما الان برای حروفچینی باید ۷ الی ۸ میلیون بدهم.
آنا: هیچ کس هم حمایت نمیکند؟
خوشبختانه خیر؛ همیشه از خدا حمایت خواستم و اینکه فقط او دستم را بگیرد و اگر قرار است برای من بنوازد، خدا بنوازد. چون هیچ کسی دیگر نمیتواند بنوازد. همیشه توکلم به خدا بوده و هست. جانماز هم آب نمیکشم. یک اپسیلون ایمانم را به دنیا ندادم. بهترین شرایط برای من در آمریکا فراهم بود که من دین خود را تغییر دهم تا برایم بهترین شرایط را فراهم کنند؛ اما گفتم من شما را مسلمان میکنم. ماشین، خانه و کار. میداند، اما من دین و ایمانم را عوض نکردم کمااینکه ورزش را هم عوض نکردم. از نظر حجاب هرچه دین میگوید را انجام میدهم و اگر زمانی آن را انجام نمی دادم، از خدا طلب مغفرت کردم و می دانم که او حتما میبخشد.
زمانی که انقلاب شد، خوشبختانه یا بدبختانه در یک موجی افتادم که نباید میافتادم و من بسیار آزار دیدم اما من ماندم؛ به دلیل اینکه گفتم یک روز پی میبرند اشتباه کردند. اصلاً نمیتوان ورزش الان را با ورزش گذشته مقایسه کنیم. خانمهای ما بسیار خوب کار میکنند و بسیار درآمدزایی میکنند. من ۳۵ سال مدیر استخر باشگاه بانک سپه بودم. سه الی چهار نسل با من شناگر شدند. برای کلاس ۸۰ نفره که اگر آن زمان باید ۲۰۰ هزار تومان میگرفتم، ۸ تومان میدادند و حق ما را نمیدادند. برایشان مهم نبود، اما برای من مهم بود نسلی که با من کار می کنند چطور یاد بگیرند.
آنا: در مورد نقش معونیت در زندگی تان صحبت می کنید. شاید خیلی ها ندانند که شما چه طرز فکری دارید.
من دلم نمی خواهد این مسئله را باز کنم اما همین قدر بگویم که عاشق نماز خواندن هستم. روزی برادر خدا بیامرزم گفت کسی را ندیدم آنقدر مثل تو انعطاف پذیر باشد. روزی که گفتند حجاب؛ من از آن روز حجابم را برنداشتم و بر هم نخواهم داشت این عهدی است که بین من و خدا در مکه با هم بستیم. من بسیار آدم با ایمانی هستم. به من میگویند شما چه زمانی نماز میخوانی میگویم زمانی که شما خواب هستید من نماز میخوانم. درست زمانی که از استراحت میزدیم و ورزش میکردیم؛ البته نسل الان من را قبول ندارد مثلا وقتی با آنها صحبت می کنم فوری می گویند نسل ما فرق میکند ما هشتادی و فلان هستیم. مادران و پدران ما به ما آموختند چه کار کنیم. من کسی را نصیحت نمیکنم و در جایگاهی نیستم که دیگران را نصیحت کنم، اما به عنوان نظاره گر میبینم که برخوردهای اشتباه با نسل جدید زیاد می شود.
آنا: شاید خیلی ها تا الان ندانند که شما چقدر برای یاد دادن به هموطنان خودتان تلاش می کنید.
همیشه سعی کردم برخلاف رشته تحصیلی کاری کنم که برای هموطن کاری کرده باشم. من عاشق هموطنانم هستم کما اینکه در یک کلاس که میروم عاشق کسانی هستم که با آنها کار میکنم. حتما محبت میتواند روابط خوبی را ایجاد کند که اگر فلانی کار دارد بگوید کلاس دارم و باید بروم. دست آدمی برای زدن و مشت کردن نیست بلکه بیانگر یک احساسات لطیف است که دست افتاده را بگیرد. برخلاف ظاهرم آدم بسیار عاطفیای هستم و شاید باور نکنید و شاید خنده دار و مسخره باشد که عاشق ترافیک هستم. لذت میبرم برای اینکه میبینم هموطنانم ماشین دارند و آنچه در مورد ایران در رسانههای خارج از کشور گفته میشود، واقعیت ندارد.
آنا: این صحبت ها را می کنید نگران نیستید خیلی از کسانی که دنبال تخریب هستند از شما هم بابت این حرف ها انتقاد کنند؟
برای من مهم نیست. آنهایی که از خارج کشور دنبال نسخه پیچیدن برای مردم هستند اگر راست میگویند بیایند و مثل من زندگی کنند. کسی در را به رویشان نبسته و خودشان خواسته اند و رفته اند. یک عده هم مجبور بودند و رفتند. من آدم سیاسی نیستم چون دانش آن را هم ندارم اما از خیلی اتفاقات روزمره زندگی عادی مردم لذت می برم. متاسفانه برخی یک مقدار حقیقت را کمرنگ نشان می دهند. یک سوال از آنها دارم. شما تشریف بردید و رفته اید حالا چه کاربه این مملکت دارید؟ الحمدالله؛ خودم را آدم خوشبختی میدانم، چون میگویم آن چیزی که خداوند به من داده رحمت است و آن چیزی که نداده حکمت است، اما چیزی که داده سعی میکنم از داشته هایم لذت ببرم. خوشبختی این نیست که به خواسته ات برسد بلکه این است که از آن چیزی که داری، لذت ببری. زمانی که یک صبحانه ساده میخورم، صبحانه ساده را نمیبینم، اما این را میبینم که شکر میتوانم صبحانه بخورم. همیشه از داشته هایم لذت بردم و همیشه شکرگذار خدا بودم. اگر شکر کنید همین هست حالا به جای پنکیک نان و پنیر میخورم و برای سلامتی ام شکر میکنم. آدم حسودی در زندگی نبودم و همیشه از خدا خواستم بینایی ام را نگیرد تا موفقیت دیگران را ببینم. میدانم حقم این نبوده، اما میگویم که حتما حکمتی در آن است.
آنا: فکر کنم شما پسرتان را هم شبیه خودتان پرورش دادید، چون در آمریکا بودند و به ایران آمدند.
او ۳۰ سال در آمریکا بود و الان دو دختر دارد که در آمریکا متولد شدند. پسرم و خانم شان معتقد بودند که تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در ایران بگذرانند و ایرانی بودن را لمس و حس کنند و بزرگ شوند و بعد از ۱۸ سال تصمیم بگیرند. خیلیها فکر میکنند که آن طرف خیلی خبرهاست. هر جای دنیا آسمان همین رنگ است. اگر آدم متعهدی در زندگی باشید به شما خوش آمد میگویند، اما اگر متعهد نباشی مهم نیست کجایی و چه میکنی؟ اگر آدمی باشی که عادت کرده نان حلال بخورد، مهم نیست کجا باشید. چون کار میکنید و از درآمد خود مصرف میکنید.
آنا: چکیده کلام شما برای من این بود که زن بودن باعث نشد از هدف خود دور شوید.
من فکر میکنم تنها امتیاز من زن بودن است. به مردی اجازه نمیدهم جلوی من قد علم کند. من انسان هستم. توانایی ام از خیلی از آقایان بیشتر است. چه فرقی با یک آقا دارم؟ من تمام عمرم را کار کردم. من روی پای خودم بودم. مرد باید در خیلی جاها کنار زن باشد. ما زنان نیاز به وجود مرد داریم، اما خوشا مردی که فرهنگ داشته باشد که زنی که با او زندگی میکند، با او تفاوتی ندارد. زن و مرد مکمل هم هستند و فرقی ندارند. اگر او پدر میشود من مادر میشوم. بار زندگی روی دوش زن است. همیشه یادتان باشد که پشت یک مرد موفق، یک زن باهوش و با درایت بوده است. از طرف دیگر پشت هر زن موفق یک مرد انسان بوده است؛ نه تنها انسان بودن معنای انسانیت را میدانسته است. هر دو همدیگر را حمایت کردند. از اینکه تفاوتی بین زن و مرد باشد را موافق نیستم.همیشه آرزو میکنم هموطنانم اینقدر در خوشبختی غرق باشند که به هیچ طریقی نتوانیم آنها را نجات بدهیم. این را به عنوان اولین ناجی زن ایرانی میگویم، چون هموطنانم را دوست دارم و آرزو میکنم هر جا هستند، سلامت و پایدار باشند.
انتهای پیام/