جایگاه «زن» در جمهوری اسلامی و منظومه فکری رهبر معظم انقلاب اسلامی
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا، راحیل فیاضی ـ تحلیل محتوای منظومه فکری آیتاالله خامنهای در موضوع زن طی سالهای اخیر مورد توجهی بسیاری از پژوهشگران بوده است. در مکتب توحیدی و حاکمیت اندیشه اسلامی به عنوان شاکله منظومه فکری رهبر انقلاب، قرائت و خوانشی از نظریه اسلام است که در آن مفهومی به نام انسان برجسته و فارغ از نگاههای جنسیتی و به دور از هر نوع تقابل جنسیتی، انسانیت را ملاک قرار میدهد، زیرا در نظریه اسلامی مفهومی به نام تکامل بشری به عنوان هدف و غایت نهایی از خلقت انسان مطرح میشود و رسیدن به این مقام خاص انسان (اعم از زن یا مرد) است و بعد جنسیتی نمییابد.
در این نظریه، تعالی اخلاق بشری و بروز استعدادهای وی قانون عام در مواجهه با نقش انسان در هستی است که در این میان توجه به طبیعت زن و مرد نیز در تبیین این مهم نقش دارد، اما این به معنای اشتراک دیدگاه با نظریاتی نیست که اساس را بر جنسیت گذاشته و معتقدند زنان در طول تاریخ به دلیل سرشت زنانه وظایف تعریف شدهای داشته اند که به شکل گیری تقابل میان زن و مرد منجر شده است و لذا زنان از مدیریت و توجه به امور جمعی فراتر از خانواده بازماندند. در نظریه مکتب توحیدی، دوقطبی زن و مرد مانند دیدگاههای فمنسیتی و تفکیک عرصههای اجتماعی و خانوادگی صورت نمیپذیرد؛ بلکه تأکید و اصرار معطوف بر لحاظ و دیده شدن انسانیت فرای از جنسیت است.
همان گونه که قرآن بشریت را به عنوان انسان مورد خطاب قرار میدهد که به معنای نوع بشر است و از این طریق مسؤولیت متوجه او را بالاتر از وظایف و حقوق اجتماعی وی به عنوان زن و مرد قرار میدهد و تصدیق میکند که صورت هر دو جنس انسان در خدا ریشه دارد. هیچ مردی واقعاً یک مرد نیست و هیچ زنی واقعاً یک زن نیست؛ مگر اینکه نسبت به وظیفه انسانیش، یعنی انجام دادن اراده الهی، وفادار باشد.
بر این اساس، کارکرد اصلی یا فعال زن در وهله نخست انجام دادن وظایف معنوی اش است؛ همانطور که در مورد مرد نیز وضع بر همین منوال است. نکته مهم اینجاست که ساختار اجتماعیای که مبتنی بر یک تشریع دینی است، مسؤولیتها و حقوق زنان و مردان را در قبال خدا و در درون اجتماعات ترسیم میکند و این دقیقاً در برابر نهضتهای فمنیستی متجدد است که درصدد آنند که حقوق و امتیازات را برای زنان تأمین کنند، لذا تا حد زیادی از مسؤولیتها غفلت میورزند.
اسلام زن را، همچون مرد، انسان میداند که سه ویژگی همه انسانها، یعنی اختیار، مسؤولیتپذیری و توان ارتقا و کمال، را دارد و همانند مرد از امکانات رشد و کامیابی برخوردار است و بدین سان شأن زنانگی وی در کنار انسانیتش پاس داشته میشود.
این همان مفهوم مرکزی خلق شده در گفتمان انقلاب اسلامی است که با عنوان «انسان انقلابی» بیان میشود؛ یعنی انسانی که با ویژگیهای پایبندی به اسلام ناب، همت بلند برای رسیدن به آرمانها، پایبندی به استقلال، حساسیت در برابر دشمن و تقوای دینی و سیاسی شناخته میشود.
در این خوانش، حیات فردی و اجتماعی باهم گره خورده است، زیرا هر دو در خدمت ایجاد معنویت فردی و اجتماعی است که ریشة این توأمان دانستن به دلیل وجه تمایز نظریه اسلام در دوگانه اصالت فرد و اجتماع با نظریاتی است که یا اصالت را به فرد میدهد یا اجتماع. اما در اسلام اصالت نه با فرد است و نه با اجتماع، بلکه اصالت به خانواده داده میشود و قرار گرفتن خدا و انسان کامل و خانواده در یک چارچوب به منزله بقای تمدن اسلامی است و بر همین اساس است که خانواده در ترسیم افقهای رشد و تعالی جامعه موضوعیت دارد و رکن اساسی محسوب میشود.
و آنجا که در تبیین نقشهای اساسی زن، نقشهای معطوف به حفظ کیان خانواده، مانند مادری، پررنگ است، به معنای نگاه تقلیلگرایانه نیست، بلکه ریشه گرفته از ضرورت رشد و تعالی خانواده در مسیر پیشرفت تمدنی است و نقش زن در خانواده نقشی راهبردی است و یادآوری این مهم که یک زن قبل از پذیرش و قرارگرفتن در هر نقشی یک انسان انقلابی است که حرکت و زیست اجتماعی جزء لاینفک وجودی اوست، هرنوع سوء برداشت غلط از این نظر را منتفی میگرداند.
در حقیقت، خلق «الگوی سوم» در این بستر شکل گرفته است و مسأله اصلی در الگوی سوم تمایز برجسته با دیگر الگوهایی است که شرق و غرب ارائه میدهد. الگوی سوم در تصویر خلق شده خود «عفیف، محجبه و شریف و در متن و مرکز تمامی تحولات تاریخی در گستره عالم» است. آنچه توجه را جلب میکند این است که زن تراز انقلاب اسلامی به واسطه انقلابیگری و کنشگری خود در متن و مرکز است و عفیف و محجبه و شریف بودن را به منزله لوازم آن به دست میآورد.
در این تعریف، عفیف بودن صفت زنی است که انسانیتش بر جنسیتش ارجح است. در عین حال، در متن و مرکز است تا سهم تکلیف خود را در تاریخسازی به انجام رسانده باشد. این زن در مقابل الگوی غربی که در آن جنسیت بر انسانیت غلبه یافته است، قرار دارد و به زن غربی ثابت میکند که میتوان به واسطه نگاه جنسی تحقیر نشد، اما درعین حال در متن جامعه اثرگذار بود.
به زن غربی ثابت میکند میتوان در متن جامعه بود و نقش آفرینی در خانواده را به عنوان راهبردیترین نهاد در تعالی اجتماعی دانست. از سوی دیگر، این زن در مقابل زن شرقی که به عنوان عنصری در حاشیه قرار دارد، اثرگذاری اجتماعی را اصل میداند و به زن شرقی ثابت میکند که توانمندی زن فراتر از آن است که فقط به فرزندآوری محدود شود و قرارگرفتن او در کانون خانواده به عنوان مهمترین عنصر به معنای پایان عرصههای نقش آفرینی او نیست، بلکه نقطه اساسی و شروع است و زن تراز انقلاب اسلامی همپای مردان در تحولات جامعه دخیل است.
انتهای پیام/