تفاوتهای تربیتی در خانوادههای قدیمی و امروزی
گروه دین و آیین خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ عاطفه خالقی جامعهشناس: آن چیزی که ما در اصطلاح از آن به عنوان تربیت خانوادگی یاد میکنیم و منظورمان هم این است که فرزندان از بزرگترهای خود ارزشهای فردی و اجتماعی را یاد میگیرند، پدیدهای است که در خانواده گسترده امکان وقوع آن بسیار زیادتر از خانواده هستهای است. چرا که وجه مشخصه اصلی این شکل از خانواده حضور پدربزرگ و مادربزرگ و سایر بزرگترهای فامیل در خانواده و تعامل آنان با فرزندان به عنوان نوه یا برادرزاده و خواهرزاده است که از رهگذر این تعامل، کارکرد تربیتی خانواده گسترده رقم میخورد. روزگاری که همه کنار هم بودند.
اما این اتفاق در خانواده هستهای به دلیل عدم وجود بزرگترهای فامیل و تنها بودن پدر و مادر در امر تربیت رقم نمیخورد. چرا که وجود مشغلههای فراوان برای هر یک از والدین در دنیای متکثر و پردغدغه کنونی، باعث عدم توجه کافی آنان به فرزندان و سپردن آنها به رقبای فعال خود در امر تربیت مانند رسانهها و مهدهای کودک و مدارس میشود؛ بنابراین مقوله تربیت خانوادگی در گذشته جای خود را به تربیت عمومی میدهد. نسل جدید از این پشتوانه محکم و تکیهگاه ذهنی و روانی محروم است
تفاوتهای مصداقی کارکرد تربیتی این دو شکل از خانواده در اشکال و روشهای زیر اتفاق میافتد:
زمینهسازی رشد فرزندان
یکی از اشکال مهم و تأثیرگذار کارکرد خانواده گسترده در امر تربیت، ایجاد فضای امن روانی و زمینه مناسب مدیریت عملکرد به روش آزمون و خطا برای فرزندان است که این اتفاق با حضور پدربزرگ و مادربزرگ به مثابه پشتوانه فکری، تجربی، مالی و نگرشی و... در کنار فرزندان جدیدالورود به عرصه زندگی مشترک رخ میدهد. به عبارت دیگر در گذشته حضور بزرگان خانواده در کنار جوانانی که تازه زمینه محک زدن تواناییها و به اصطلاح «عُرضه» خود را یافتهاند، پشتوانهای، چون کوه تلقی میشد و زن و شوهر جوان با آرامش ذهنی ناشی از درک حضور تکیه گاهی مستحکم، به اتفاقات پیش روی خود در زندگی با دید عرصه آزمون و رشد و تربیت نگاه میکردند و در پیچ و خم زندگی سعی در افزایش تجربیات و اندوختههای خود داشتند. اما در عصر انقراض خانواده گسترده و محوریت یافتن زندگی جدا از والدین، متاسفانه نسل جدید از این پشتوانه محکم و تکیهگاه ذهنی و روانی محروم است.
حمایت از مادری
در گذشته و در خانواده گسترده به دلیل حضور پدربزرگ و مادربزرگ در خانه و نیز زندگی طایفهای و در کنار همزیستی فامیل نزدیک، حمایت از مادر تسهیلکننده و کیفیتدهنده امر تربیت فرزندان توسط مادر بود. این امر بدین صورت اتفاق میافتاد که معمولاً مادربزرگها و خانمهای فامیل نظیر عروس، خواهرشوهر و عمه و خاله و... در انجام کارهای خانه از قبیل آشپزی و نظافت خانه و... به خانم خانهدار کمک میکردند و او نیز از رهگذر این اتفاق، هم زمان بیشتری را برای صرف کردن برای رسیدن به کودک خود در اختیار داشت و هم توان و حوصله لازم برای این کار در او حفظ میشد.
در دنیای مدرن تربیت فرزند به مادران کرایهای واگذار شده است
این اتفاق، اما در دنیای مدرن دقیقاً برعکس رخ میدهد. خانم خانه از یک سو به دلیل عدم حضور همراهان و بستگان در کنار او و بی بهره بودن کمکهای آنان در انجام امور روزمره زندگی و از سوی دیگر به دلیل وجود مشغلهها و تکثر دغدغهها در سبک زندگی امروزی، هم زمان کمتری را برای بودن در کنار بچه و رسیدن به امر تربیت او در اختیار دارد و هم حوصله و انرژی به مراتب تحلیل رفتهای را نسبت به زن سنتی برای فرزندش صرف میکند؛ بنابراین ناگزیر است که به مهدهای کودک توسل جسته و امر تربیت فرزند خویش را به مادران کرایهای واگذار کند که اگر از آسیبهای این مقوله با خبر بود، قطعاً هیچ وقت اقدام به چنین کاری نمیکرد.
زهرا امین مجد کارشناس امور زنان و خانواده و عضو هیأت علمی مرکز مطالعات و تحقیقات زنان در این باره معتقد است: «در گذشته خانواده گسترده کمک حال مادر بود و متصدی بخشی از وظایف مادر میشد. خانواده گسترده به دلیل ظرفیتهای طایفهای در مسأله تربیت فرزند تسهیل گر بود. از سوی دیگر در گذشته نهادها و ساختارهای معارض با نقش مادری نیز کمتر وجود داشت و به همین جهت مادر خیلی بهتر میتوانست القای ویژگیهای مثبت و نکات مثبت را در مسیر تربیت داشته باشد. اما مادری در عصر حاضر این ظرفیتها را ندارد. مادر در گذشته به صورت تمام وقت در اختیار فرزندش بود و تمام وقت با او معاشرت داشت و فرزندش مسأله اضطراب جدایی از مادر را اساساً تجربه نمیکرد، ولی مادر فعلی دقیقاً در نقطه مقابل دارد زیست میکند. یعنی در شرایطی است که اولاً از ظرفیتهای طایفهای و خانواده گسترده بیبهره است، ثانیاً حداکثر یاریگری که در رابطه با مراقبت از فرزندانش دارد مهدهای کودک است که خودش دارای ملاحظات و چالشهای جدی است».
انتقال تجربه
یکی از مهمترین کارکردهای خانواده در نگاه صحیح دینی این است که والدین در راستای تربیت و آموزش فرزندان، تجربیات و اندوختههای مفید عمر خود را در اختیار آنان به عنوان نسل بعدی و نوپای خود قرار داده تا آنان راه و رسم زندگی را بهتر و زودتر فراگرفته و اموری را که به تجربه گذاشته شده و درستی یا نادرستی آن به آزمون رسیده است را مجدداً تجربه نکنند. این اتفاق مهم در ساختار خانواده گسترده نسبت به خانواده هستهای بیشتر و بهتر امکان وقوع دارد، زیرا تجربه افرادی، چون پدربزرگ و مادربزرگ ولو به صرف سن و سال بیشتر آنها به مراتب غنیتر و وسیعتر از پدر و مادر است. مضافاً اینکه در خانواده گسترده حضور عموها و داییها و بزرگترهای فامیل نیز این امر را تقویت میکند. امروز نقش نهاد «خانواده» در تربیت دینی فرزندان کمرنگ است.
اهتمام به مناسک دینی
یکی از مهمترین عوامل آسیب پذیری تربیت دینی نوجوانان و جوانان، به خصوص در عصر حاضر و در خانواده هستهای، معلول سهلانگاری و در پی گرفتن شیوه بیتفاوتی بیش از حد خانوادهها در تربیت دینی فرزندان و عدم اهتمام به انجام مناسک جمعی دینی است. امروزه پرداختن والدین به رفع تنگناهای اقتصادی، دغدغه نان و لباس و تحصیل فرزندان، عدم استفاده از روشهای صحیح آموزش و تربیت و سستی بعضی خانوادهها در ارزشهای اخلاقی و دینی، نقش نهاد خانواده را در تربیت دینی کمرنگ کرده است.
در گذشته حضور و شرکت در مناسک و آیینهای دینی و ملی میان اعضای خانواده گسترده یک امر مهم و لازم بود و اعضای خانواده در آیینهای جمعی، مشارکت جدی داشتند، اما در میان خانواده هستهای شرکت یا مشارکت در این مراسم کمرنگ شده است. نمونه بارز آن را میتوان در برگزاری هیأتهای فامیلی مشاهده کرد. هیأتهای خانوادگی در سه چهار دهه گذشته در منازلی برگزار میشد که دارای حیاط و مساحت لازم برای اینگونه مجالس بود و دختران و پسران خانواده مشارکت مستقیمی در برگزاری این مجالس داشتند و اینگونه مجالس نوعی انتقال مفاهیم دینی به فرزندان از جمله قرائت قرآن، خواندن دعا، گوش دادن به مطالب سخنران مذهبی بود. اما امروزه به دلیل محدودیت مساحت آپارتمانها و کمرنگ شدن برگزاری این هیآت هفتگی مذهبی، انتقال این مفاهیم دینی به جوانان و اعضای خانواده و بالطبع مشارکت در اینگونه مجالس بسیار محدود شده است.
فراغت مفید
اغلب توصیهها، نصایح، لطایف و خاطراتی که گذشتگان و نسلهای پیشین به عنوان پدربزرگها و مادربزرگها، بر زبان جاری میساختند، به مراتب دارای محتوای غنیتر و حکیمانهتر از پیامهای بهترین و آموزندهترین فیلمها و سریالهای رسانههای امروز است. در گذشته اکثر اوقات فراغت خانواده به کنار هم بودن اعضای فامیل و طایفه در کنار هم و تعامل سه نسل با یکدیگر سپری میشد و در خلال اهمیت تعاملات انبوهی از سخنان حکیمانه و پندهای آموزنده و راهگشا در زندگی از نسل گذشته و نسل آینده منتقل میشد که این اتفاق به هیچ عنوان در عصر حاکمیت رسانهها در خانواده هستهای نمیافتد.
به عبارت دیگر نه رسانههای امروزی که تمام اوقات فراغت خانوادهها را به خود اختصاص دادهاند حکیمانهتر و آموزندهتر از پیرمردان و پیرزنان دنیا دیده نسل قبل با نسل امروز سخن میگویند و نه فرزندان امروز در خانواده هستهای مانند فرزندان دیروز در خانواده گسترده که گوش به دهان بزرگترها بودند، توجهی به رسانه و پیامهایش دارند.
انتهای پیام/